اگر زنها اين انقلاب را نميپذيرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنا انقلاب اسلامي واقع نميشد. (رهبر انقلاب، 26/10/68)
اولين باري که اين جمله را خواندم، اغراق نکنم چشمانم چهار تا شد! اما عجيبتر، اين جمله از امام خميني بود: بانوان رهبران نهضت ما هستند، ما دنبالهرو آنها هستيم. مدتها به اين فکر کردم که مگر زنان چهل و چند سال پيش چگونه بودند که پيروزي انقلاب اسلامي مرهون آنان دانسته شدهاست؟ آن هم توسط رهبران آن! جوابي که بدست آوردم عجيبتر از سوالم بود. آنها هيچ طور خاصي نبودند. آنها فقط زن بودند، زن به معناي واقعي!
تمايل زنان به انقلاب اسلامي
ايران کشوري پهناور و مملو از فرهنگهاي گوناگون است. فرهنگهايي که در عين اختلافات ظاهري، عناصر مشترکي دارند که سالهاست موجب پيوند مردم و همدلي و همصدايي آنان در لحظات حساس شدهاست. ما مردم ايران آزاديخواه، ضد استبداد و طرفدار عدالتيم و اگر خرافات و عرفهاي غلط را از باورهاي عمومي بزداييم، خواهيم ديد روح حاکم بر تعاريف ما، اسلام است. مردم ايران در پرتو باور به برادري و برابري، هرگز نتوانستهاند که دربرابر ظلم سکوت کنند و حتي اگر شده پس از دههها و سدهها، بالاخره يک روز عليه ظلم و سرکوب شوريدهاند. يکي از اين شورشها نيز 42 سال پيش و در بهمن 57 به انقلابي بزرگ منجر شد و به ثمر نشست.
اما چرا زنان به آن انقلاب پيوستند؟ مطمئنا استقلال و آزاديخواهي، تمايل به برقراري عدالت و تمام آرمانهايي که منجر به انقلاب شد، ريشه در وجود هر انسان پاک سرشتي دارد و طرفداري از آنها متاثر از جنسيت نيست. زنان مذهبي ايراني که پس از وسوسهي رضاخان به تجددخواهي و دستور کشف حجاب خانهنشين شدهبودند، هرچند از پيشرفتهاي زنان و دختران شايستهي سال(!) دور بودند اما پشت پردههاي خانهشان هرچه بيشتر خود را با تعاليم ديني آشنا کردند و شايد در همان تعقيب و گزيرهايشان با آژانهاي رضاخان بود که فهميدند آزادي چقدر والاست! وقتي شبنامهها به حياط خانهها ميافتاد، مطمئنا زنان نيز آن را ميخواندند و به اين فکر ميکردند که چقدر خوب ميشود ديگر سرباز آمريکايي نتواند به خودشان يا دخترشان نگاه هرزه بيندازد و آژانها نتوانند که به نام قانون، دست روي قانون خدا بلند کنند. وقتي نوارهاي آيتالله خميني در زيرزمينها پخش ميشد، حتما سنتيترين مادر ايراني هم ميفهميد که عياشي در کاباره کار پسرش نيست و اين حق فرزند اوست که به جاي آن مستشار خارجيِ فلان فلان شده پيچهاي صنعت کشور را سفت کند. در واقع پس از آگاهيهاي خانگي بود که زنان و مادران وارد ميدان انقلاب شدند.
نقش چندگانه و موثر
به طور واضح؛ حضور زنان در هر واقعهاي به معناي حضور نيمي از جمعيت آن جامعه در آن واقعهي خاص است. اما در برخي وقايع زنان فقط نيمي از جمعيت نيستند بلکه تمام جمعيتاند! حضور زنان و همراهي آنان با انقلاب اسلامي نيز چنين حضوري بود. يک زن در کسوت خواهر، مادر يا همسر، همچون موتور مولدي بود که اگر آرمانها و اصول انقلاب اسلامي را باور ميکرد، انرژي و تواني مضاعف به ساير اعضاي خانوادهاش تزريق کرده و آنان را با شتاب به ميدان مبارزه ميفرستاد.
براي يک مرد هم شايد کسر شان بود که ببيند زنان با آنان روحيات لطيف و حساس مقابل شاه و گلولههايش استادهاند ولي اوي مرد که در ظاهر خيلي هم قويست، ميدان را خالي کردهاست. انگار زنان که به مبارزه باور پيدا ميکردند، به پدر و برادر و همسر و پسرشان ميگفتند: بياييد! اگر چون کوه پشت من هستيد بياييد و مرا در مقابل اين ظالم ياري کنيد! حتما مرداني که کارشان به کميته مشترک کشيده ميشد، مادر يا همسري در خانه داشتند که منتظرشان بود و يواشکي ساکهاي اعلاميه را به جاي آنها جابهجا ميکرد.
برعکس، اگر مادري راضي نبود پسرش شبانه برود روي ديوارها بنويسد، حتما به او ميگفت: عاقت ميکنم اگر بروي و بلايي سر خودت بياوري! و يا حتما کاغذهايي را که دخترش تا صبح با پياده کردن نوارها پُر کردهبود، ميبُرد و در حياط ميسوزاند! براي يک زن اصلا کار سختي نيست که از خود ضعف نشان بدهد، داد و فرياد کند و جلوي مردش را بگيرد که به ميدان ژاله نرود! بله، حتما براي يک زن خيلي آسان است که خودش اعتقادي به مبارزه نداشته باشد و خانوادهاش را هم از ميدان بلا دور کند همانطور که زنان کوفي مردان را از ترس يزيديان به داخل خانههايشان کشيدند.
اما زن مسلمان و مومن ايراني ضعيف نبوده و نيست. زني که سالها محکوم شد يا حضور اجتماعي نداشتهباشد و يا با ترس و لرز امور روزانهاش را بگذراند، حتما با شنيدن برقراري حکومت اسلامي ياد قوانين فراموش شدهي دينش افتادهاست. زن مسلمان ايراني، حتما يکي از دلايلش براي آمدن به خيابان و خواستن انقلاب اسلامي، ريشه در 17دي و دستور کشف حجاب داشتهاست و حتما بخشي از انگيزهاش را از21تير و از واقعهي گوهرشاد گرفتهاست.
آگاهي و تحليل درست، پيشنياز اثرگذاري
پس از اينکه پاسخ سوال سادهام را يافتم، سر و کلهي پرسشهاي سختتر پيدا شد! من به عنوان يک دختر چه اثري روي تصميمات پدرم دارم؟ آيا ميتوانم او را مُجاب کنم که مقابل کارفرمايش بايستد و جلوي فسادش را بگيرد؟ در مورد برادرم چطور؟ آيا ميتوانم با او درمورد استقلال کشور صحبت و قانعش کنم که تلاش کند هرچند سخت، فلان محصول گرانقيمت و وارداتي را بوميسازي کند؟ آيا براي اثرگذاري به چيزي بيشتر از آگاهي و تحليل درست نياز دارم؟!
نویسنده: منصوره جعفری / ارشد فیزیک دانشگاه تربیت مدرس