من همیشه به دلایل زیادی مخالف ازدواج دیرهنگام بودم. مثلا یکی از مهمترین دلایلم اختلاف سنی بالاییه که بین والدین و فرزند به وجود میاد و به همین دلیل هیچ وقت نخواستم به خاطر دلایلی مثل ادامه تحصیل و از دست دادن آزادی(که من اصلا اینطور فکر نمیکنم) ازدواجم رو به تاخیر بندازم.
یک روز، آخرین جلسه از کلاسم که تموم شد استادم ازم خواست باهام تنها صحبت کنه و ازم پرسید که اگر قصد ازدواج دارم من رو به یکی از خانوادههای آشناشون که پسر مجردی دارن معرفی کنه. من هم قبول کردم و جلسات خواستگاری هم برگزار شد و من هرچی بیشتر میگذشت، بیشتر متعجب میشدم که چطور یک نفر انقدر میتونه طرز فکرش شبیه به من باشه! بالاخره زمان خواستگاری نهایی و حضور اقوام رسید. همونطور که انتظارش رو داشتم اقوام هیچ جوره با 14 سکه که نظر مشترک خودم و همسرم بود، کنار نمیومدن.
به اعتقاد همسرم و البته چیزی که اسلام میگه، اینه که مهریه مثل قرضی میمونه که بر گردن شوهر هست و باید پرداخت بشه و من بعید میدونم همهی افرادی که سکههای زیادی تعیین میکنن، توان پرداختش رو داشته باشن، که قطعا جز درصد کمی از افراد توان پرداختش رو ندارن. بعد از قطعی شدن مراسم عقد، وقتی به اطرافیانم خبرعقد رو میدادم سوال مشترک بینشون این بود که:«ماشین و خونه داره؟ دارایی باباش چیه؟» اما واقعیت این بود که نه من و نه خانوادهام راجع به هیچکدوم از اینها حتی سوال هم نکردیم! چون خوشبختی من به مسائل مادی محدود نمیشه. این اخلاق و ایمان همسرمه که خوشبختی من رو میسازه. مراسم عقدمون رو ساده و بدون رقص و آهنگ به خوبی و خوشی برگزار کردیم که بازهم با مقاومت اقوام مواجه شدیم. بعد از اون شب هم تمامی مراسمات اضافی، به خواست خودم و بزرگواری مادر و پدرم که به نظرم احترام گذاشتن، حذف شد. در واقع من فقط یک مراسم عروسی یا بهتر بگم یک مهمانی ساده و خودمانی و فقط با حضور اقوام نزدیک میخواستم که اون هم با وجود ویروس منحوس کرونا، انجام نشد. در خرید جهیزیه هم با وجود اینکه خانواده هردومون توان مالی داشتن، میتونم بگم تقریبا هیچ خرید اضافهای نداشتیم و نود درصد وسیلههامون رو هم ایرانی تهیه کردیم. الان هم بعد از این مدت که از اومدن به خونهی خودمون میگذره، برعکس گوشزدهای بقیه، هیچ وقت نشده پشیمون بشم از خرجهای اضافهای که نداشتم چون همونطور که گفتم من خوشبختی و شادیم رو به مسائل بیارزش مادی محدود نمیکنم.
از زبان آقا:
برای شروع زندگی مشترک هیچ سرمایهای نداشتم اما با توکل بر خدا پیش رفتم. بعد از آشنایی با همسرم و خانوادهی او، تمام دغدغهام مطرح کردن مسائل مادی از قبیل مهریه، خانه، ماشین و... بود. شاید شما من را انسانی مادیگرا تلقی کنید اما اینگونه نبود. چون در واقع از ایمان و اخلاق همسرم و خانوادهاش اطمینان خاطر پیدا کرده بودم. همانطور که میدانید در دین ما تاکید ویژهای بر داشتن اصالت خانوادگی فردی که با او میخواهید ازدواج کنید شدهاست، که من در همان جلسات اول از این بابت مطمئن شدم. در جلسات خواستگاری تصمیمم را بر ساده زیستی و الگوبرداری از زندگی ائمه مطرح کردم و خوشبختانه با استقبال همسرم و خانوادهاش مواجه شدم. حتی درمورد مهریه با رضایت خانواده همسرم مهریه را چهارده سکه قرار دادیم، چرا که با توجه به روایات، مهریه را حقی برگردنم میدانستم که باید پرداخت کنم. مراسم عقد سادهای هم برگزار کردیم و با رضایت همسرم بدون برگزاری مراسمات اضافه حدود 9 ماه نامزد بودیم. بعد از آن هم متاسفانه به دلیل شیوع ویروس کرونا موفق به برگزاری مراسم عروسی خودمانی و ساده که در نظر داشتیم نشدیم و بدون هیچ مراسم خاصی و فقط با حضور خانوادههایمان به خانهی خودمان رفتیم.این را هم بگویم که با توجه به توصیه مقام معظم رهبری در رابطه با خرید کالاهای ایرانی، تقریبا همهی وسایل زندگیمان را از اجناس ایرانی تهیه کردیم که تا به الان هیچ ایرادی در کیفیت و کارایی آنها ندیدهایم. الان که این متن را مینویسم تقریبا یکسالی از شروع زندگیمان میگذرد که درتمام این مدت، وجود بابرکت خداوند را در تکتک لحظات زندگی بدون تجملاتی که باهم ساختیم میبینم.
خانم مرادی و آقای برزگر/ دانشگاه فرهنگیان