آزادی(در لغت به معنی حریت و خلاف بندگی) مسئله ی اول تمام کنشهای جهان است. این موضوع آنچنان در بین جهانیان اهمیت دارد که کشورها امنیت خود را با داشتن آزادی یا نداشتن آن معنی میکنند. آزادی نه تنها فقط برای انسان ها، بلکه برای گیاهان و حیوانات هم استفاده میشود و آنها نیز برای رشد و حیات به آزادی نیاز دارند اما تفاوت آزادیها در این است که آزادی هر موجودی متناسب با ساختمان آن است. به اختصار نبودن مانع در مسیر رشد و نمو یک فرد معنی وجود آزادی برای او را میدهد.
آزادی اجتماعیآزادی اجتماعی
به دلیل زندگی اجتماعی انسان یک نوع آزادی که برای انسان وجود دارد که در سایر موجودات نیست و آن هم آزادی اجتماعی است. شهید مطهری در سخنرانی خود در 4 مهر 1348 در حسینیه ارشاد آزادی اجتماعی را اینگونه معنی میکند «آزادی اجتماعی یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیهی سایر افراد اجتماع آزادی داشتهباشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند، دیگران او را استثمار و استخدام نکنند یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان بکار نگیرند.» همواره بشر در طول تاریخ با این مسئله که توسط نیروهای قدرتمند به خدمت گرفته شده و آزادیاش سلب گردیده روبهرو بوده است اما به کلمه استثمار دقت کنید؛استثمار یعنی چیدن میوه دیگری!میتوان گفت یکی از اصلی ترین مسئلههای بشر همین موضوع بوده است؛ قدرتمندان یک جامعه یا کشور را در تولید و یا زندگی آزاد میگذاشتند اما ثمرهی تلاش آنها را بدون پرداخت هزینه در اختیار خود درمیآوردند که اگر استثمار شدت مییافت به بردگی گرفتن افراد آن جامعه نیز نتیجه میداد.
آزادی معنوی
نوع دیگری از آزادی،آزادی معنوی است.این نوع از آزادی باعث ایجاد تفاوت در میان مکتبهای بشری و الهی میشود. انسان یک موجود دارای ابعاد گوناگون و با غرایز گوناگون است.او شهوت و جاهطلبی و حرص و طمع را در مقابل فطرت و عقل و وجدان اخلاقی دارد.شهیدمطهری میفرماید«انسان از نظر معنا، باطن و روح خودش، ممکن است یک آدم آزاد باشد و ممکن است یک آدم برده و بنده باشد؛یعنی ممکن است انسان بنده حرص خودش باشد، اسیر شهوت خودش باشد،اسیر خشم خودش باشد، اسیر افزون طلبی خودش باشد و ممکن است از همه اینها آزاد باشد.»
انسان متعالی در حالی که زیر بار ذلت نمیرود و و برده دیگران و عقاید آنها نمیشود و بطور خلاصه آزادی اجتماعی خود را حفظ میکند؛آزادی معنوی خود را هم حفظ میکند یعنی وجدان و عقل خود را آزاد نگه میدارد.
ارتباط آزادیها و مشکل امروزه
اما آیا این دو نوع آزادی با یکدیگر نسبیتی دارند؟ممکن است که یک نوع آزادی وجود داشته باشد و دیگری موجود نباشد؟
اگر به سیر کلی قدرت در کشورها و تلاش کشورهای دارای صاحب قدرت و استثمارگر بنگریم؛میبینیم که این کشورها سعی براین داشتهاند که سایرین را به موضوعاتی مثل حرص و خشم و جنگ و شهوت مشغول نگهدارند.این خواسته قدرتها است؛درحالی که انسان درگیر خودش و اموری پست و کم ارزش است خواستار آزادی اجتماعی باشد. از این طریق انسان خواستههایی که با فطرت او درتضاد است را به عنوان هدفهایی به جای هدفهای اصلی برمیگزیند و خواستار فضایی برای رشد و نمو این خواسته به عنوان آزادی اجتماعی میشود.نتیجه این امرچرخش در یک چرخه اجتماعی بیهوده و عبث میباشد که نه تنها او را به رشد نمیرساند که باعث میشود درخدمت این کشورها قرار گیرد.
با بررسی زندگی انسانها در گذشته درمیابیم که آنها طبیعتا منفعتطلب و سودطلب بودند،از هر وسیلهای که آنها را به خواستههایشان میرساند استفاده میکردند؛که دیگر انسانها هم شامل این وسایل میشدند. این موضوعات بیانگر این هست که این دو آزادی درکنار یکدیگر باید باشند. این عدم همراهی فقط مختص به زمانهای گذشته نیست در زمان حال نیز وجود دارد و محتوا ثابت است و تنها فرم و ظاهر است که تغییر کرده است اما نکته مهم و اصلی این است که انسانها تنها درصورتی میتوانند به رشد و کمال حقیقی برسند که به این دو نوع آزادی به صورت توامان بنگرد و آنها را فراهم کند.
نویسنده: محمد صادق خشنودی/ ۹۷ مهندسی برق