اگر نشریات یا یادداشتهایی که درباره مسائل زنان باشند و یا ربط خیلی کمی به این حوزه داشته باشد را دیده باشید، این جمله برایتان آشنا و احتمالا کمی کلیشهایست :« زنان، حدود نیمی از جمعیت دنیا و جمعیت کشور ما را تشکیل میدهند.»
این جمله، از آن جا بسیار اهمیت پیدا کرده و مستمسک یادداشت نویسان شدهاست که چون زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند و چون این نسبت جمعیتی قابل اغماض نیست، نمیتوان به راحتی از کنار مسائل زنان گذشت و اینگونه تلقی کرد که طرح، پرداخت و حل مسائل زنان یا سرمایهگذاری مادی و معنوی در این حوزه، یک کار بیفایده و بدون تاثیر است. حال آنکه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و «نیمی از جامعه بودن» یکی از دلایل این اهمیت است.
با نزدیک شدن به انتخابات یا رویدادهای اینچنینی، همواره این سوال مطرح است که کنشگری و فعالیت سیاسی-اجتماعی زنان در چه سطحی از تاثیر است؟ چقدر قابل توجه است و نیاز به تحلیل دارد؟ چقدر موثر است و درست فهم میشود؟ و ... .
یک سوال مهم در این میان، بررسی کیفی این کنشگری است که باید توجه داشت بررسیهای کمی در پرتوی تحلیل کیفی درست معنیدار هستند. مثلا پاسخ به این سوال که:«گرایش غالب زنان تحصیلکرده چند درصد به کدام جریان سیاسی متمایل است؟» به فهم کیفی و عمیق ما از گرایش این نمونهی آماری وابسته است و نمیتوان به تنهایی پاسخ کمّی به این سوال را مبنای تحلیل قرار داد. فهم کیفی از دغدغهها، گرایشها و فضای فکری فرهنگی زنان کمک میکند بخش عمدهای از جامعه را درست بررسی کنیم و درست بفهمیم.
کنشگری اجتماعی-سیاسی زنان تحت تاثیر چه عواملی ست؟ کنشگری مطلوب چیست؟ ویژگیهای کنشگر مطلوب چیست؟
واقعیت آن است که ایجاد قدرتِ تحلیل و «بصیرت»، یک مولفه و عنصر بسیار مهم در یک کنشگری اجتماعی سیاسی محسوب میشود. همانطور که میدانیم، تشخیص حق از باطل در لحظه لحظهی زندگی انسان تاثیرگذار بوده و بسیار مهم است زنان و مردان جامعه ما فهم و قدرت تشخیص حق از باطل را پیدا کنند. بصیرت، میوه و نتیجه تقوا و تفکر میباشد که البته لازم هست؛ ولی کافی نیست و آنچه این مجموعه را کامل می کند، «قدرت تحلیل» است.
داشتن فهم و هوش سیاسی زنان، یکی از مولفهها و کلیدواژههای مهمی است که حتی امام خمینی(ره)-این روشنفکر حقیقی- در بیانات و نقطه نظرات خود بدان تاکید داشتهاند. این جملهی امام که:«زنان در مقدرات اساسی کشور نقش ایفا میکنند»1، بسیار دقیق و قابل تامل است که البته دارای مقدمات مهمی هست: بستر شکلگیری این هوش سیاسی زنان بوجود بیاید به این معنی که اولا جامعه زنان، این مهم را درک و مطالبه کنند، در راستای حصول این هوش تلاش و برنامهریزی کنند و ثانیا اطرافیان-اعم از خانواده و جامعه- به این مهم توجه کرده و در راستای تحقق آن تلاش کنند تا نهایتا این هوش سیاسی در زنان بوجود آمده و انتظار امام(ره) را مبنی بر شرکت در «مقدرات اساسی کشور»، برآورده سازند.
خانواده و جامعه، نقشی مهم را در اینباره بر عهده دارند. دانشگاه و فضای دانشجویی نیز از این مسئولیت مستثنی نبوده و این رسالت پس از خانواده، به طور جدی متوجه دانشگاه است.
وجود انسانهایی تحولآفرین در این حوزه و در راستای جهش هوش سیاسی زنان، لازم و مقتضی است در همهی سطوح (از حوزههای کلان سیاستگذاری گرفته تا حوزههای زیربناییتر مانند خانواده) اهمیت مشارکت و هوش سیاسی زنان فهم و تسهیل و ترویج شود. گفتمان انقلاب اسلامی که در اندیشههای امام خمینی(ره) متبلور است، نشان داده در این راستا، بسیار خلاقانه و دقیق تئوریسازی کردهاست. واضح است عملیاتی کردن این دیدگاهها، ما را به کنشگری زنان آن هم با کیفیت و قدرت قابل توجهتری رسانده و موجب ترقی مردمسالاری دینی خواهد بود.
1-صحیفه امام جلد ۶ ص۳۰۱
مریم محمدی/ 98 مهندسی مواد