مشروطه يعني چه؟!
جنبش مشروطه يا نهضت مشروطه، مجموعهي کوششها و رويدادهايي است که به امضا کردن فرمان مشروطيت توسط مظفرالدين شاه قاجار در 14 مرداد 1285 انجاميد و تا دوره محمدعلي شاه قاجار براي تبديل حکومت استبدادي به حکومت مشروطه ادامه يافت تا منجر به تشکيل مجلس شوراي ملي و تصويب نخستين قانون اساسي کشور ايران شد.
از اوايل دوران پادشاهي ناصرالدين شاه قاجار، ناخشنودي مردم از ستم وابستگان حکومت رو به افزايش بود. تأسيس دارالفنون و آشنايي تدريجي ايرانيان با تغييرات و تحولات جهاني، انديشهي تغيير و لزوم حکومت قانون و پايان حکومت استبدادي را نيرو بخشيد. نوشتههاي روشنفکراني چون زينالعابدين مراغهاي و سيدجمالالدين اسدآبادي و ديگران، زمينههاي مشروطهخواهي را فراهم آورد. سخنرانيهاي سيد جمال واعظ و ملک المتکلمين نيز تودهي مردم مذهبي را با انديشهي آزادي و مشروطه آشنا ميکرد و نشرياني چون حبل المتين و حکمت و کمي بعد، ملانصرالدين که همگي در خارج منتشر ميشدند نيز در گسترش آزاديخواهي و مخالفت با استبداد نقش مهمي داشتند.
در مورد زنان نيز، اين آگاهيهاي مختلف اجتماعي بود که آنان را به سمت مطالبهي حقوقشان سوق داد. پيش از آنکه زنان در عصر مشروطه براي حقوق خودشان به فعاليت بپردازند و به خيابان ها بيايند؛ در تظاهرات و راهپيماييهاي خياباني عليه قحطي و کمبود و گراني شرکت ميکردند و گاه کشته نيز ميدادند. از جمله مهمترين آنها شورش زنان در قحطي سال 1277 قمري و همچنين در 1312 قمري است که در اثر احتکار گندم ايجاد شد. زنان در عصر مشروطه چوب به دست کسبهي بازار ها را به بستن دکان و راهپيمايي مجبور کردند.1
زنان و چالشهاي مشروطهخواهي
زنان در عصر مشروطه با وجود آن که با حرکتهاي مختلف اجتماعي براي مشروطه خواهي همراه بودند و براي تحقق مشروطه تلاشها و مبارزات بسياري انجام دادند؛ مشروطه به آنان وفا نکرد. همگام با نهضت مشروطه به تدريج مطالبات زنان نيز بيان ميشد اما گامها براي دستيابي به حقوق اين زنان در عصر مشروطه به کندي پيش ميرفت.به خصوص آن که گرچه عدهي معدودي از مردان هم با خواستههاي زنان همراه شده بودند،اما جامعه نسبت به آن مطالبات کنشي نداشت و تبديل به يک خواست عمومي نشدهبود و در انحصار ماندن مطالبات زنان تنها در ارادهي خود زنان در عصر مشروطه، حرکت آنان را براي طرح و پيگيري حقوقشان دشوارتر ميکرد.
در نتيجه نه تنها قانون اساسي مشروطه توجهي به نقش و حقوق زنان نداشت و روح مسلط بر آن کاملا مردانه بود؛ بلکه حتي به زنان براي اولين انتخابات مجلس شوراي ملي حق راي هم دادهنشد. قانون انتخابات مجلس، مصوب 1329 هجري قمري آنان را از انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم ميکرد و در مادهي 10 آنان را در رديف جانيان و صغار و سارقين قرار دادهبود که از حق راي برخوردار نيستند. در متن ماده10 به صراحت آمدهبود: اشخاص ذيل از انتخاب کردن به طور مطلق محروم هستند و در اولين بند زنان را نام برده بود. در ماده 13 همين قانون هم اشخاصي را که از حق انتخاب شدن محروم بودند احصا کرده بود که زنان در رديف اين اشخاص بودند.
اين بيمهريهاي مسلم زنان را از همراهي با ادامهي نهضت باز نداشت. به طوري که آنان پس از تلاشها براي تصويب اولين قانون اساسي ايران، براي تصويب متمم قانون اساسي هم تلاشها و فعاليتهاي بسياري را انجام دادند. انجمنهاي متعدد زنان فعال شد و بيشتر به فعاليتهاي اجتماعي سياسي و همچنين مطبوعاتي روي آوردند.
زنان براي تاسيس مدارس دخترانه و تشکيل انجمنها، با مجلس و کابينه نامهنگاريهاي بسياري کردند و در عين حال که براي حقوق خود تلاش ميکردند دست از مبارزه و حمايت از مشروطيت برنداشتند و مجلس را به عنوان اصلي ترين دستاورد نهضت مشروطه ميدانستند.
فعاليت زنان در مجلس، موضوعي بحث برانگيز و يکي از کانونهاي نزاع مشروطه و شريعت بود. به زعم بسياري از نمايندگان عصر مشروطه، حضور زنان در جامعه و نقش آفريني آنان با شريعت ناسازگار بود. فريدون آدميت در کتاب خود به حساسيت مجلس نسبت به تاسيس”انجمن نسوان” اشاره ميکند. در کتاب او آمده است:”زنان تاسيس مجلس ملي را مبارکباد گفتند؛ به پشتيباني قانون بانک ملي برخاستند؛ گروهي از آنان پنج هزار تومان براي سرمايهي بانک ملي به مجلس فرستادند و نامهاي از طرف نسوان درخصوص اقدام در تسهيل تحصيل و ترقي معارف دختران مملکت به مجلس رسيد که در جلسهي رسمي خوانده شد. به علاوه، جمعي از زنان تهراني به مجلس آمدند و با گروهي از اهالي فارس که براي اخراج قوامالملک در مجلس بست نشسته بودند همراه شدند و ابراز همدلي کردند. تا اينجا زنان دست از پا خطا نکردند و کارشان مقبول مجلس افتاد اما همين که انجمن نسوان برپا شد و انجمن هويت اجتماعياش را اعلام کرد و بليط چاپ زد و به مجلسيان فرستاد، سرو صدا برپا شد.”2
نخستين نمايندهاي که از تشکيل انجمن زنان دفاع کرد وکيلالرعايا بود که گفت:”بايد معلوم شود که از بدو اسلام تاکنون آيا جمع شدن نسوان در يک جا شرعا ممنوع بوده؟چه ضرر دارد که جمعي از نسوان دور هم جمع شده و از يکديگر کسب اخلاق حسنه کنند و هرگاه معلوم شد از آن فسادي در دين و دنيا برميخيزد از آن جلوگيري کنند؟ .” 3
يکي از بهترين توصيفات دربارهي نقش زنان در دورهي مشروطه، بيان مورگان شوستر آمريکايي است که در همين آوان يعني بعد از انقلاب مشروطه در کتاب خود تحت عنوان «اختناق در ايران» در مورد نقش سياسي زنان به خصوص بعد از اولتيماتوم روس به مجلس مشروطهي ايران نوشتهاست:” زنان ايران، نمونهي مشعشعي از لياقت و دلهاي پاکيزه خود، در قبول خيالات جديده، اظهار نموده و با تهور و مجاهدت به تکميل خيالات خويش مشغول گشتند.”4
هرچند قيام مشروطه نتوانست به نتيجه برسد، اما تأثيرات بسياري در سطوح مختلف جامعه به ويژه بر زنان داشت. نتيجهي ابتدايي اين تغييرات اجتماعي براي زنان آن بود که به عنوان نيمهي ديگر جامعه شناخته شدند، در تغييرات زباني به جاي الفاظي چون ضعيفه از واژگاني چون زنان و بانوان براي معرفي آنها استفاده شد، اجازه حق تحصيل و تأسيس مدارس دخترانه را پيدا کردند و با انتشار مطبوعات منتشر شده توسط خود زنان از 1289 شمسي به بعد، به طرح گستردهي مطالبات حقوقي خود پرداختند. مطالباتي که برخي از آنها به نتيجه رسيد و برخي ديگر نيز همچنان در جدال سنت و تجدد بيپاسخ ماند.
زنان که پيش از آن نقش پررنگي در اجتماع نداشتند و نقش آنها تنها در خانه تعريف ميشد، پس از جنبش ايفاگر نقشهاي اجتماعي بيشتري شدند. راهاندازي مدارس و انجمنهاي مختلف ويژه زنان در اين ايام از جمله تغييراتي است که ميتوان آن را ثمره جنبش مشروطه دانست. در مجموع ميتوان گفت پس از مشروطه نقش بيروني زنان پررنگتر شد؛ به طوري که برخي منابع تاريخي مدعياند زنان براي به ثمر رسيدن خواستههاي مردم گاه دست به مبارزات مسلحانه نيز زدهاند؛ هرچند بسياري از حقوق آنها در قانون اساسي مشروطه ناديده گرفتهشد.
از جمله تشکلهاي سياسي و اجتماعي زنان در عصر مشروطه عبارت بودند از: اتحاديه غيبي نسوان، انجمن آزادي زنان، انجمن مخدرات وطن، انجمن همت خوانين، جمعيت پيک سعادت نسوان، جمعيت نسوان وطنخواه، مجمع انقلاب زنان و...
از انقلاب مشروطه تا سلطنت رضاشاه هم به تدريج هفت مجله و روزنامه اختصاصي زنان در ايران منتشر شد که فعاليتهاي خود را پس از مجلس دوم گسترش دادند.
زنان تبريز
در ژوئن 1908 که مجلس به توپ بسته شد و مرکز مشروطيت به تبريز انتقال يافت، گروههاي زنان اين شهر به نهضت مقاومت پيوستند و براي اعادهي مشروطيت مبارزه کردند. در جريان محاصرهي چندين ماههي تبريز توسط قشون سلطنتي، گروههايي از زنان با شجاعت و دليري تمام با لباس مبدل براي دفاع از شهر به مردان ملحق شدند.5
«روزنامه انجمن تبريز»؛ در يکي از شمارههاي خود در اين زمينه و در ذيل «انقلاب و نسوان تبريز» چنين گزارش ميدهد:” شيرزنان تبريز را در اين دورهي انقلاب موقع مخصوصي است که تاکنون در اوراق ملي موضوع بحث نگرديده، اين نکته حيرتافزا که معيار حسيات و ميزان شجاعت و بسالت جنس آذربايجاني ميتواند شد بلخاصه؛ جالب نظر دقت خبرنگاران جرايد اروپا بوده و بارها غيرت و دليري مردانهي نسوان آذربايجان زمينه مقالات [ايشان را] تشکيل و ستونهاي روزنامجات معتبر را اشغال نموده است.”
در همين شماره از روزنامهي «انجمن»، نامهاي از طرف زنان تبريزي خطاب به «عينالدوله» فرمانده قشون دولتي آورده شده که خلاصهاي از متن آن چنين است:” حضرت والا؛ شاهزاده عينالدوله؛ ما طايفهي نسوان تبريز از خواب بيدار شده و زنجير استبداد را يک باره پاره کردهايم، تنها شما را خواب غفلت گرفته و خدا و پيغمبر را فراموش کرده به محمدعليميرزا فريب خوردهايد. جاي تعجب است که شما قبلاً تلاش ميکرديد که محمدعليميرزا وليعهد نشود ولي امروز به امر وي به تبريز لشکر کشيده و خون مسلمانان را جاري نمودهايد. راه آذوقه و آب را به روي ملت بسته نام خويش را تالي نامهاي شمر و عمرابنسعد ميکني، آفرين به عقل و درايتت اي حضرت والا که در اين آخر عمر فريفتهي مواعيد آن بدتر از يزيد [محمدعليشاه] بوده مصيبتي را که به سر حضرتحسين(ع) آوردند، ميخواهي به سر مسلمانان و شيعيان درآوري! عجبتر اين است که خيال ميکني با اين مظالم ملت از مشروطه دست برميدارند و با بستن راه آذوقه تسليم بيناموسان ميگردند. هيهات؛ اي حضرت والا که خطا رفته و غلط تصور فرمودهايد، ما تا چند ماه آذوقه داريم بعد از آن برگ درختان و گياه ميخوريم. با ميوه، سد جوع مينماييم، حتي گوشت گربه و ساير حيوانات ميخوريم، بالاخره در خون خود ميغلطيم و تابع هواي نفس محمدعليميرزا نميشويم، ولي شما بدنام ميگرديد. شما با اين عمل خود؛ خودتان را که رتبه صدارت داشتيد هم ترازوي صمدخان دله و رحيمخان دزد کرديد.”
امضا (عموم نسوان تبريز)6
مطبوعات و مطالبات اجتماعي زنان
سرآغاز شکلگيري انجمنها و روزنامههاي بانوان در ايران را ميتوان عمدتا متعلق به روزگار نهضت مشروطه دانست. آنچه در اين روزنامهها، بانوان به آن ميپرداختند بيشتر مسائل خانهداري، تربيت اطفال، آداب همسرداري و البته ضرورت تحصيل زنان بود و نسبت به مسائل سياسي تعلق خاطر چنداني نشان نميدادند. چهار سال از وقوع مشروطه ميگذشت كه نخستين نشريهي زنان با عنوان «دانش» منتشر شد. دو سال بعد، در 1291 شمسي، روزنامهي «شكوفه» هم منتشر شد. مطالب روزنامهي شكوفه درست مثل روزنامهي دانش، مصروف مسائل ويژهي بهداشتي زنان در كنار تربيت ادبي و اخلاقي آنان ميشد، مهمتر آن كه روزنامهي شكوفه از حجاب بانوان حمايت ميكرد و بر آن تأكيد ميورزيد. از ديگر نشريات مخصوص زنان ميتوان از «عالم نسوان» نام برد. اين نشريه از سوي مجمع فارغالتحصيلان مدرسهي دخترانهي آمريكايي انتشار مييافت و صاحب امتياز آن نوابه صفوي نام داشت. عالم نسوان هم هدف خويش را ترقي و تعالي بانوان و تشويق ايشان به خدمت به وطن و حسن ادارهي امورخانواده بيان ميكرد. اين مجله صريحاً بيان ميكرد:” ابداً قصد انتشار اخبار سياسي، كه در روزنامههاي يوميه خوانده ميشود، نداشته فقط مطالبي را كه براي زنان ايران نهايت لزوم اهميت را دارد مورد بحث قرار خواهد داد.”7
مشروطه و حضور اجتماعي زنان
نهضت مشروطه سرآغاز شكلگيري انجمن هاي بانوان بود و يك سال بعد از مشروطه، در سال 1286 «اتحاديه ي غيبي نسوان» و سه سال بعد از مشروطه هم «انجمن مخدرات وطن» تأسيس شد. در ادامه، تأسيس مدارس دخترانه هم رواج پيدا كرد. هرچند شايد نخستين مدارس دخترانه را اقليتهاي مذهبي تأسيس كرده باشند. موضوع هرچه بود در اين واقعيت ترديدي نيست كه برخي خانوادههاي مسلمان هم مخالفتي با فرستادن دختران خود به مدارس جديد نشان نميدادند و حتي ايشان را به مدارسي ميفرستادند كه مخصوص اقليتهاي مذهبي بود.8
نهضت مشروطه گرچه باعث شد زنان تا حدي نسبت به حقوق اجتماعي خود واقف شوند، ليكن برخي آداب و رسوم قومي و عشيرهاي، كه ربطي به مسائل ديني نداشت، مانع عمدهاي براي احقاق حقوق آنان به شمار ميآمد. در بسياري از نقاط كشور بانوان در انتخاب زوج خود هيچ حقي نداشتند و حتي او را نميشناختند. از اين رو، چرايي وادار ساختن دختران خردسال به ازدواج اجباري با كساني كه سالها از آنها بزرگتر بودند از دل مشغوليهاي عمدهي نشريات بانوان بود. پديدهي چند همسري، بدون اين كه مرد استطاعت ادارهي خانواده را داشته باشد، و بي سوادي و جهل مطلق نسبت به حقوق شرعي و عرفي از ديگر معضلات اجتماعي زنان بود. نشرياتي مثل «نامهي بانوان» ضمن اين كه نسبت به پايمال شدن حقوق زنان به دست مردان اعتراض داشتند، علت اين امر را ناآگاهي زنان از حقوق شرعي خود ميدانستند.9
آنچه در روزنامهها از مطالبات زنان در اين دوران ميخوانيم درمييابيم خواستههاي اجتماعي زنان، تعارضي با مباني و احكام شرع نداشت. همچنين عمدهي اين خواستهها ربطي به مسائل سياسي هم نداشت. درست است كه برخي زنان نسبت به محروم بودن خود از انتخاب كردن و انتخاب شدن شكايت داشتند، اما اكثريت قريب به اتفاق ايشان استدلال ميكردند تا زماني كه زنان به حقوق خود واقف نشوند، و نتوانند از نقطه نظر اجتماعي به سطح مشخصي از بالندگي برسند، طرح تقاضاهاي سياسي مشكلي از مشكلات آنها را حل نخواهد كرد. مطالبات آنها در حوزهي جنسيت خودشان؛ بيشتر معطوف به بيداركردن وجدان خفتة عموم مردم بود و تلاش داشتند اثبات كنند آن چه بر زنان ميرود، اعم از تبعيض آموزشي و محروميت از اشتغال و نبود امكان شناخت همسر پيش از ازدواج و عقب ماندگي بهداشتي، مبنايي قومي و قبيلهاي دارد و با شرع و عرف نسبتي ندارد. ازاينرو، تحقق اين مطالبات نافي معيارهاي پذيرفته شدهي اجتماعي بين عموم مردم نبود. نظر به اين كه گفتار مسلط جامعه برگرفته از احكام شرع بود و به عبارتي اين قدرت شرع بود كه فرمان ميراند، آنها سعي ميكردند خواستههاي خود را به گونهاي مطرح كنند كه نه فقط منافاتي با شريعت نداشته باشد، بلكه اجراي آنها به مثابه اجراي اصول فراموش شدهي شرع تلقي شود.
اما در ادامه و با روي کار آمدن سلسلهي پهلوي، خصوصا تندرويهاي دورهي دوم سلطنت رضاشاه باعث شد تا نه فقط صداي نشريات و انجمنهاي مستقل زنان، در مقام نهادهايي مدني خاموش شود و همهي آنها ناچار شوند تا در تشكيلاتي حكومتي به نام «كانون بانوان» گرد آيند؛ بلكه آن تندرويها باعث شد تا خواستههاي مشروع و عقلاني زنان هم ناديده گرفته شود. به طوري كه مردان حتي آزمايش خون در دورهي پيش از ازدواج را توهيني به خود تلقي ميكردند و هرگز حاضر نبودند به آزمايشگاه بروند! انحلال انجمنها و نشريات مستقل زنان به اين منجر شد كه خواستههاي آنها در مسيري ديگر قرار گيرد و مراحل تدريجي احقاق حقوق بانوان قرباني افراطي كاريهايي بشود كه نه براي زنان و نه براي جامعه سودي در بر نداشت. حال آنكه اگر تقاضاهاي مشروع زنان، به گونهاي كه در نشريات و انجمنهاي آنان بازتاب مييافت پي گرفته ميشد، شايد وضعيت حقوق بانوان داراي مبنايي استوار ميگرديد و نهادهاي مدني برخاسته از انجمنهاي بانوان ميتوانستند در روندي طبيعي، در جامعه گسترش پيدا كنند.10
1-مشارکت سياسي زنان در عصر مشروطه ؛ موانع و امکانات، ص 35 و 36
2-ايدئولوژي نهضت مشروطيت،ص 427
3-همان،ص427 و428
4-شوستر، 1362، صص 8 ـ 236، به نقل از «فرهنگ» (فصلنامه)، سال شانزدهم، زمستان 1382، “ويژه مطالعات زنان”، تهران، ص 94
5-آفاري، ژانت، 1379، انقلاب مشروطه ايران، ترجمه رضا رضايي، چاپ اول، نشر بيستون، تهران، ص256
6-انجمن (روزنامه)، 17 صفرالمظفر 1327، نمره 41، سال سوم، ص3
10،9،8،7-آباديان، حسين، صفري، زهره، مطالبات فرهنگي و اجتماعي زنان در دورهي مشروطه تا سلطنت رضاشاه
نویسنده: فاطمه موذنی / 97 مهندسی شیمی