منصوره جعفری / فارغالتحصیل فیزیک
اولين بار که با مترو از کرج به تهران آمدم ده سالم بود. بچه تر از آن بودم که بجز جذابيتهاي اين تجربهي جديد به چيز ديگري فکر کنم. سالها بعد که براي تردد بين خانه و دانشگاه تقريبا هر روز سوار مترو ميشدم؛ فکرهاي مختلفي از سرم ميگذشت اما همچنان يکي از جذابترين بخشهاي متروسواري، فروشندگان آن بود. فروشندگاني که به معناي واقعي کلمه از شير مرغ تا جان آدميزاد داشتند!
گاهي به حرفهاي خودمانيشان با يکديگر گوش ميکردم. يکي از همسرش جدا شدهبود و صبح ها که بچهها مدرسه ميرفتند، ميآمد مترو تا با دستفروشي خرج زندگي را دربياورد، يکي کمک خرج شوهرش بود تا شايد دونفري راحتتر بتوانند کرايه آخر ماه خانه را جور کنند، ديگري دختر جواني بود که با فروش دستسازههايش آرزوهاي دور و درازش را پيشخريد ميکرد، يکي هم پيرزني بود که بعد از ازدواج بچههايش بايد بالاخره يک جور با تنهايي و هزينههايش ميساخت. اما براي برخي هم دستفروشي در مترو حکم «دست در جيب خود کردن» داشت و انگار بدون آنکه نيازي داشتهباشند؛ معتاد اين کار بودند. مانند بسياري از مشتريانشان که بدون آنکه بدانند معتاد خريد کردن بودند!
شغلي با چند چهره
بطور کلي زنان فروشنده در مترو به سه گروه تقسيم ميشوند:
1. زنان غرفهدار که با مجوز شهرداري، فروشندگي ميکنند و بخش زيادي از آنها، فروشندگان مقطعي هستند. يعني اجناس و کالاهايشان را در قالب نمايشگاههايي که با مجوز شهرداري تهران در ايستگاههاي مترو برپا ميشود، به مدت مثلا يک ماه ميفروشند.
2. زناني که در ازاي فروشندگيشان در يک غرفه يا مغازه، از صاحب آن غرفه يا مغازه حقوق ثابت ميگيرند.
3. زنان دستفروش که آزادي عمل بيشتري دارند و حضورشان در يک ايستگاه تنها وابسته به ميزان فروش و امنيت ايستگاه است.1
اغلبِ دو گروه اول، دستفروشي را ننگ ميدانند و خواهان امنيت شغلي بيشتر هستند در حاليکه گروه سوميها ترجيح ميدهند کل سود فروش به جيب خودشان برود، ولو آنکه هر از گاهي هم جنسشان گير پليس بيفتد. شغل اين زنان هم در واگن بانوان جايگاه خوبي پيدا کردهاست و در واقع اين تقاضاست که عرضه را با اين وسعت پديد آورده. مسافران مترو که بيشتر زنان شاغل و يا مانند ما دختران دانشجو هستند؛ معترفند که به خاطر کمبود وقت بسياري از مايحتاج خود را از «مترو بازارها» تهيه ميکنند. اين تقاضاي نسبتا زياد بيانگر اين موضوع است که در بساط دستفروشهاي مترو خدمات واقعي و مورد نياز عرضه ميشود و اين يک شغل کاذب نيست.
هرچند اين شغل، کسب روزي حلال براي زناني است که نميخواهند از هر راهي کسب درآمد کنند و ناشي از افزايش آسيبهاي اجتماعي و زن سرپرست شدن خانوار است؛ اما خود اين پديده ميتواند باعث شکلگيري آسيبهاي تازه نيز بشود.
اولين آسيب، تاثير رواني حضور اين زنان بر خودشان و مسافران است. حتي اگر آنان را فروشندگان مترو هم بناميم، باز هم نگاه مسافران به آنها يک نگاه از بالا به پايين است که حس تحقيرشدگي را به همراه دارد. احساس ناراحتي و ترحمي هم که القا ميشود؛ تاثير متقابل اين حضور روي مسافراني است که جز خريد اجناس کاري از دستشان برنميآيد.
فارغ از اينکه علت فروشندگي سيار زنان چيست؛ براي بسياري از مسافران آنها فقط مايهي ايجاد آلودگي صوتي هستند و هندزفري و صداي موسيقي را به آواي «خانمهاي عزيز چند دقيقهاي توجه کنيد!» ترجيح ميدهند. گاهي هم مسافران به اين حضور نابسامان اعتراض ميکنند خصوصا اين روزها که در برخي ساعات تعداد فروشندگان داخل واگن اگر از تعداد مسافران بيشتر نباشد؛ با آن برابر است و اين ريسک گسترش بيماريهاي همهگير را نيز افزايش ميدهد.
نکتهي بعدي درمورد کيفيت حضور اين فروشندگان و اجناس خاص آنان است. از آنجاييکه مترو جزو وسايل حمل و نقل عمومي است؛ منطقا نحوهي پوشش و رفتار در آن بايد همچون ساير اماکن عمومي باشد. اما باتوجه به اينکه محل حضور اصلي دستفروشان زن، واگنهاي بانوان هستند؛ لوازم آرايشي و بهداشتي، زيور آلات، وسايل مربوط به آراستن موي سر و لباسهاي زنانه، اجناس پرفروشي هستند که نحوهي عرضهي آنان اغلب با برداشتن پوشش سر و تبليغات خاصي همراه است. که اين موضوع خصوصا در حضور فروشندگان مرد، در دراز مدت سبب ترويج نوعي بيحيايي و هنجارشکني شده و به شکل زيرپوستي فرهنگ گفتاري و رفتاري را خصوصا در نوجوانان تغيير خواهد داد.
علاوهبر اينها، مسائل مهم ديگري همچون دزدي از مسافران، تکديگري، حضور زنان معتاد و جابجايي مواد مخدر و... هم مطرح هستند که با کنار هم قرار دادن آنها تنها ميتوان به اين نتيجه رسيد که فروشندگي زنانِ اکثرا سرپرست خانوار در مترو، موضوع مهمي است که علاج آن، امروز بهتر از فرداست. شايد منصفانهتر باشد که ماموران مترو و پليس بجاي ضبط اجناسشان، با معرفي آنها به نهادهاي حمايتي امکان اشتغال امن آنان را هموار کنند و يا حتي بهتر از آن؛ شايد عاقلانهتر باشد که فکري براي ريشهها کنيم و با علاج مسائلي چون بيکاري، اعتياد، بزهکاري، طلاق و تسهيل ازدواج، خانوادهها و خصوصا زنان را از کارگري در مترو نجات دهيم.
1-خبرگزاري ايسنا