هنر برخاسته از فطرت زيباييدوست انسانهاست. در انسان گرايشي به جمال و زيبايي وجود دارد. هنر بيان زيبا و متعالي احساس، عاطفه و انديشهي انساني است. هنر زبان خاص خود را دارد و همچنان که فلسفه، رياضي و .. چنين است. هنر يک نياز روحي و دروني و برخاسته از عمق درون آدمي است و همچنين هنر داراي پيام است.
موسيقي همچون هنر برخاسته از لايههاي دروني آدمي و بلکه يک نياز روحي است و مانند هر هنري ميتواند مبتذل يا متعهد باشد. موسيقي علمي از يونان باستان وارد ايران شد که ارسطو آن را به عنوان شاخهاي از رياضيات ميدانست و فيلسوفان مسلمان نيز آن را پذيرفتند. البته علاوه بر قواعد علمي، ذوق و عاطفه نيز در پيدايش آن دخالت دارد و هنر نيز محسوب ميشود.
رابطهي اسلام با هنر و به ويژه موسيقي چيست؟ معيارهاي موسيقي حلال و حرام بر اساس قرآن و سنت چيست؟
موسيقي به معناي خاص را انسان ابتدايي از طبيعت آموخت. موسيقي علمي از هشت قرن قبل از ميلاد در يونان وجود داشت و قواعدي نيز براي آن پايهگذاري گرديد. روميها موسيقي را از يونان اقتباس کردند و کشورهاي غربي آن را با مسيحيت در چهار قرن اول ميلادي و با ترويج و توسعه سرودههاي مذهبي پذيرفتند و تکامل يافت. بعدها با تاثير تمدن يوناني بر ايران، موسيقي به ايران و سپس بين اعراب وارد شد. هرچند اعراب خود داراي نوعي موسيقي شامل قطعات منظوم و آوازهايي براي تهييج شترها بودند. به تدريج علم موسيقي ايران و اعراب کاملتر گرديد. جالب است بدانيم که پس از بعثت پيامبر اکرم(ص) موسيقيِ غناييِ لهوي بين استفادهکنندگان از پيشرفت باز ايستاد و سير نزولي يافت و موسيقي جديدي بدون اختلاط با فعل حرام رواج يافت. اما با روي کار آمدن امويان و عباسيان موسيقي غنايي لهوي بار ديگر رايج شد. موسيقي احساسات را به شدت تحت تاثير قرار ميدهد و داراي جنبههاي منفي و مثبت است. گرايش به جنبههاي منفي آن جايگاه خود را در دربار شاهان و خلفا بيشتر باز کرد.
قرن سوم تا هفتم هجري پربارترين دورهي موسيقي علمي در ايران به شمار ميرود. ابونصر محمد بن فارابي، ابن سينا، زکرياي رازي، ابوالفرج اصفهاني، محمد غزالي و خواجه نصيرالدين طوسي علم موسيقي را مورد بررسي قرار دادهاند.
عنصر اصلي موسيقي، صوت و زير و بم اصوات است که در اثر نسبتهاي رياضي پيدا ميشود. از طرفي تمام قواعد موسيقي به گونهاي است که به ذوق و قريحهي سازنده هم مربوط ميشود و به همين جهت آن را هنر مينامند. ارسطو موسيقي را يکي از شعب رياضي ميدانست و فيلسوفان مسلمان نيز اين فرمول را پذيرفتند، ولي از آنجا که همهي قواعد موسيقي مانند رياضي مسلم و تغيير ناپذير نيست و ذوق و قريحهي سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نيز محسوب ميدارند. موسيقي خود به وجود آورنده و تحريک کنندهي احساسات و عواطف انساني است؛ حال اگر پيدايش احساس و عاطفه همراه با درکي از موسيقي باشد، آن را هنر موسيقي شناسي و زيباشناسي مينامند.
موسيقي در ايران شامل موسيقي سنتي و موسيقي تلفيق شده با موسيقي غربي است.
1-موسيقي اصيل: که به آن موسيقي رديف و موسيقي هفت دستگاه نيز ميگويند و از نظر ارزش هنري به سه دسته تقسيم ميشود، نوع عالي، نوع متوسط و نوع کوچه بازاري يا مطربي.
2-موسيقي بومي يا تقريبا محلي ايراني: به دو نوع موسيقي محلي داخلي و موسيقي محلي مرزي تقسيم ميشود و بر اساس ذوق و استعداد مردم عامي و عادي است که وسيله تسکين آلام و کاهش فشارهاي اجتماعي به شمار ميرفته و جلوههاي گوناگون زندگي ساده را در خود متبلور ميکند.
3-موسيقي مذهبي: همهي اديان و مذاهب جهان داراي موسيقي خاص خود هستند به طوري که بسياري از محققين دين را زادگاه اصلي موسيقي دانستهاند و نمونه بارز آن در ايران، موسيقي عاشورايي و نوحه خواني، موسيقي خانقاهي يا موسيقي عرفاني است.
4-موسيقي تلفيقي: در سدهي اخير نوعي موسيقي تلفيقي پيدا شدهاست که نياز به شناخت موسيقي غربي دارد. تلفيق مناسب با موسيقي غربي ميتواند عامل رشد موسيقي ايراني باشد ولي افراط در آن و تقليدي بودن خطري براي موسيقي بومي به شمار ميآيد.
5-موسيقي وارداتي: مانند موسيقي پاپ، جاز و موسيقي روز غرب، گرايش به آن به دليل عدم توجه به موسيقي اصيل ايراني ممکن است گستردهتر گردد.
موسيقي در غرب مراحلي را طي کرده و به چند بخش تقسيم ميشود: 1-موسيقي قديم 2-موسيقي قرون وسطي 3-موسيقي کلاسيک که از قرن هفدهم پا به عرصهي وجود نهاد و شخصيتهايي چون بتهوون و باخ و موتزارت نمايندگان آنند. 4- موسيقي مدرن و معاصر که در دهههاي اخير نمود بيشتري يافته و تنوع بيشتري به وجود آورده است.
در باب غنا، با مراجعه به قرآن ملاحظه ميکنيم که واژه غنا مستقيم به کار نرفتهاست، ولي آياتي وجود دارد که در روايات يکي از مصداقهاي آن را به غنا نسبت دادهاند. غنا از چيزهايي است که خدا بر آن وعده جهنم دادهاست. روايات باب غنا در وسائل الشيعه حدود 50 مورد است که 12 مورد تصريح بر مباح بودن و 25 مورد بر حرمت و بقيه تصريحي ندارد. غنا از مقولهي صوت يا کيفيت صوت است نه کلام و قول. عالمان ديني عموما صرف لهوي بودن غنا را موجب حرمت ميدانند ولي بعضي لهوي و مطرب بودن را موجب حرمت دانستهاند. کلمهي لهو به معناي هر چيزي که آدمي را از مهمش باز بدارد، و لهوالحديث آن سخني است که آدمي را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد. مانند حکايات خرافي و داستانهايي که آدمي را به فسق و فجور ميکشاند و يا از قبيل سرگرمي به شعر و موسيقي و مزمار و ساير آلات لهو است که همهي اينها از مصاديق لهوالحديثاند. آيت الله خويي ميفرمايند: غنا بر حسب معناي لغوي از غناي حرام وسيعتر است و همهي صداهاي خوش را در بر ميگيرد و به همين جهت در بعضي روايات به غنا در قرآن فرمان داده شدهاست. برخي از فقيهان از شيوهي ديگر که غناي عرفي غير از غناي شرع است، به تفکيک غناي حلال و حرام پرداختهاند: غنا در عرف دو قسم است، يک قسم آن ذاتا حرام است و قسم ديگر حلال. روايات مربوط به موسيقي عموما معطوف به موسيقي دربارهاي اموي و عباسي و .. بوده که مسلما اين گونه موسيقيهاي درباري با آن مجالس تناسب داشتهاست. منشا اختلاف غالب کساني که غنا را در مفهوم شرعي آن حرام دانسته ولي غناي در عرف را اعم از غناي در شرع ميدانند و کساني که غنا در مفهوم شرعي و عرفي آن را تفاوت قائل نبوده و آن را به دو نوع حلال و حرام تقسيم کردهاند آن است که گروه اول غنا را حقيقت شرعيه دانستهاند و اصل بودن حقيقت شرعيه را پذيرفتهاند. ولي گروه دوم غنا را حقيقت شرعيه نميدانند و اصل بودن حقيقت شرعيه را نپذيرفتهاند.
ديدگاه فقها و عالمان درباره موسيقي سه قسم است: 1-حرمت مطلق غنا که مشهور بين فقها است. 2-عدم حرمت غنا و حرام شدن آن به واسطهي گناهان مقارن با آن بودهاست. 3-ديدگاه تفصيل بين غناي شهواني و مبتذل و غناي غير شهواني. جمع بندي بين اين سه ديدگاه اين است که: غنا که در شرع موضوع حرمت قرار گرفته با غنا در عرف به کار ميرود کاملا يکي نيست غنا به مفهوم شرعي با غنا به مفهوم عرفي متفاوت است. يعني هر غناي شرعي همان غناي عرفي نيست بعضي غناها در عرف هست که غناي شرعي حرام نميباشد.
با بررسي آيات و روايات مربوط به موسيقي ميتوان ملاکهايي براي ويژگيهاي موسيقي حرام يافت. اول: آهنگ اگر طرب آور و رقص آور باشد، ميل به شهوتراني و انحراف را ايجاد کند، حرام است. البته هر آهنگ طرب آور حرام نيست و اگر انسان را از حال طبيعي خارج کند و موجب زوال عقل گردد، حرام است. دوم: محتواي آهنگ و اصطلاحا ماده غنا؛ اگر محتواي آن لهو و باطل و منفي و زشت باشد، حرام است. سوم: شرايط آهنگ، که اگر تناسب با مجالس فسق و فجور و گناه داشته باشد، حرام است.
به طور کلي ميتوان گفت در هر موردي که يقين داشتيم موسيقي لهوي يا حرام است خواه موسيقي ايراني يا غربي، با اهنگ باشد يا با کلام، اجتناب از آن واجب است مانند موسيقيهاي شهواني و هر موردي که يقين داشتيم موسيقي غير لهوي است مانند سرودهاي انقلابي و رزمي، در اين صورت گوش دادن به آن جايز است و مانعي ندارد.(1)
1-مقالهي«جستاري درمورد موسيقي و معيارهاي آن در اسلام نوشتهي حجتالاسلام مغربي عضو هيات علمي مرکز معارف دانشگاه شهيد بهشتي»
تلخیص: زینب رامتین/ 98 مهندسی مواد