در نقد و بعضا تکفیر مطالبی که یکی از نشریات دانشگاه دربارهی ولنتاین منتشر کردهبود، کم نشنیدهاید! هدف ما اینجا این نیست که از همان قابی که دیگران روایتگر بودهاند، روایتگر باشیم! قرار است همه انسانها مانند هم فکر کنند؟ قطعا نه.
دوربین را صدوهشتاد درجه بچرخانید. بچرخید سمت «خود» هایمان! چه میبینیم؟ چقدر مخالف واقعی این قبحشکنی بودیم؟ چقدر جوِّ جمع ما را به خودمان آورد که «وای!»؟! چقدر تردید کردیم که در یک حرکت تبیینی ترویجی، کمک کنیم یا نه؟!
میخواهم پدیدهی «مذهبیهای مدرن و لاکچری» را دقیقا از نوک بینی خودمان شروع کنیم و پردازشش کنیم. ماهایی که هم خیلی مذهبی هستیم و هم خیلی به «نسبی بودن خوبی و بدی» اعتقاد داریم. ماها که از بن و ریشه امانیستی فکر میکنیم! ماها که بعضیهایمان از بعضی رفتارهای غیرمدرن و سنتیمان خجالت میکشیم! ماها که «مبانی» اندیشههای خیلی اسلامیمان را از میان لایوهای دخانچی درآوردهایم! ماها که تازه اگر خیلی بچههای خوبی بوده باشیم، دنبال «مبانی» فکرهایمان و عقایدمان رفتهایم و حتی اگر از خیلی هایمان، از «توحید» بپرسند، فقط «خدا یکیست و دو تا نیست» را بلدیم! ماها که بعضی وقتها و میان هیاهوها، نامیدانه میگوییم «که چی؟!» و رخوت و سستی و بیانگیزگیمان را به دوش میکشیم و اصلا به دنبال این نمیرویم که بفهمیم «که چی؟». ماها که خیلی دکوری شده ایم... ماها که از سرانهی خیلی پایین کتابخوانی مینالیم و خودمان ... . ماها که «مبهوتِ شعائر و مناسک پوشالی» شدهایم. ماها که از درون و خیلی ظریف، غربگرا شدهایم. ماها که... همین. مشکل همین است. مشکل جامعهی ما غرب زدگی هست؛ درست. اما مشکل حادتر، همین غربگراییِ مذهبیهای لاکچریست. لاکچری را بد معنا نکنید! لاکچری بودن که فقط رقم نجومی حقوق و زندگی مادی آنچنانی و اینها نیست! غربزدگی در فکر اتفاق میافتد. لاکچریبودن، قبل از اینکه نمود بیرونی داشته باشد، از درون رخ داده است. پس مذهبیهای لاکچری را باید از «فکر» هایشان شناخت.
اگر شما هم جزو آن دستهای بودید که به نظرتان، قبحشکنیای در کار نبود و همه چیز در مِلوترین حالت ممکن پیش رفته است؛ درخواست دارم به جواب این سوال فکر کنید که «چقدر در خودآگاه و ناخودآگاه، مبهوتِ عظمتهای پوشالیِ غربیها هستید؟» تفکر دربارهی وضعیت موجودِ ما، برای برداشتن قدمهای بلندتر، یکی از ضروریترین مسئلههاست.
مریم محمدی/ 98 مهندسی مواد