چالش این ماه کتابخوانی طاقچه در مورد کتابیه چنان ترسناک که نفست را بند میآورد! من هم تصمیم گرفتم تا در مورد کتاب هشت قتل حرفهای نوشتهی پیتر سوانسون بنویسم.
این کتاب داستان فردی به نام مالکوم کرشا است. که در سال 2004 در یک کتابفروشی در بوستون مشغول به کار میکند. کتابفروشیِ معروف الد دول در بوستون، مکانی شناخته شده برای علاقهمندان کتابهای معمایی است.
تا اینکه در یکی از روزهای برفی بوستون مامور اف بی آی وارد کتابفروشی میشه و سوالاتی رو از مالکوم کرشا میپرسه.
سالهای قبل مالکوم کرشا در وبلاگ کتابفروشی الد دول، فهرستی از هشت کتاب معمایی را منتشر کرد که در آن کتابها، قاتل موفق می شود قتلهایی بی عیب و نقص را به انجام برساند.
حال مامور اف بی آی که گوئن مال وی نام دارد به مالکوم کرشا اطلاع میدهد که گویا یک قاتل سریالی قتلهای این کتابها رو بازسازی کرده.
گوئن مال معتقده که به کمک مالکوم کرشا میتواند سرنخهایی در مورد این قاتل سریالی پیدا بکنه.
تنها دلیلی که این قتل برای من مهم شد این بود که به نظرم شبیه کتاب تاریخ سرّی بود. در کتاب دونا تارت، دانشجوهای یک دانشکده تصمیم گرفتند از دستِ دوست خود بانی کورکوران خلاص شوند چون نگران بودند او قتلی را که چند وقت پیش دانشجوهای گروه کلاسیک مرتکب شدند و در جنگل باعث مرگ یک کشاورز شده بودند به پلیس لو بدهد. در آنزمان بانی همراه آنها نبود و برای خوشگذرانی با دوستهای پولدار خود به ایتالیا رفته بود. آنها میترسیدند روزی بانی در عالم مستی ماجرا را پیش کسی تعریف کند. به همین دلیل نقشه قتلش را کشیدند. هنری وینتر که سرگروه باهوش این گروه دانشجویی بود نقشه قتل را موبهمو بررسی کرد. آنها فهمیدند بانی قرار است عصر روز یکشنبه برای پیادهروی از آن مسیر عبور کند برای همین در مسیر کمین کرده و در فرصت مناسب او را از لبه به پایین دره پرت کردند. امیدوار بودند با توجه به اینکه بانی گاهی از این مسیر برای پیادهروی استفاده میکرد تصادفی بودن مسیر برای پلیس بهقدر کافی گمراهکننده باشد و انگیزه قتل را پنهان نگه دارد.
آیا قتل گونزالِز در پیادهروی صبحگاهی میتواند ربطی به این کتاب داشته باشد؟ البته علت مرگ با کتاب فرق داشت. در اینجا از اسلحه و شلیک گلوله استفاده شده اما هدف پشت ماجرا که قربانی در حال انجام روالی پیشبینیشده بوده بیشباهت با مرگ در کتاب نبود. لپتاپ را برداشتم و به آگهی ترحیم او نگاهی انداختم. او در یک دانشکده محلی استادیار بوده و زبان اسپانیایی تدریس میکرده است. درست است مانند قربانی در کتاب، رشته او زبان لاتین یا یونانی نیست اما بههرحال زبان تدریس میکرده است. این خودش یک احتمال است؛ تصمیم گرفتم فردا صبح این موضوع را با مأمور مالوی در میان بگذارم.
بقیه جرایم را خواندم. بیشتر به دنبال غرق کردن درست شبیه کتاب غرق شده جان دی. مکدونالد بودم. البته اگر قاتل توانسته کسی را به همین سبْک غرق کند و مرگش را تصادفی جلوه بدهد دیگر قتلی حلنشده باقی نمیماند. فهرستی از اُوردوزهای تصادفی نیز وجود نداشت. این همان شیوه قتل در کتاب سوءنیت قبلی بود. قاتل یک پزشک بود که همسرش را به مصرف مورفین معتاد میکند. با این روش ساده همه میفهمند قربانی اعتیاد داشته و همین دلیل غیبت میان مردم محلی بوده است. بعد شوهرش او را با مصرف بالای دارو به قتل میرساند. البته طی چند سال گذشته باید صدها یا هزاران مورد شبیه به این در نیواینگلند وجود داشته باشد. اما آیا یکی از آنها میتواند تعمدی باشد؟ روز اولی هم که من فهرست این نوع قتلها را تهیه کردم به همین دلیل بود که قاتل مرتکب قتلهایی میشود که هوشمندانه بوده و بهراحتی گیر پلیس نمیافتد. اگر کسی با موفقیت از قتلهای کتاب کپیبرداری کرده که قابلردیابی نباشد چه؟
اگر که به داستانهای هیجانانگیز، معمایی و جنایی علاقه دارید؛ این کتاب کاملا مناسب شماست. به قول معروف این کتاب شما رو میخکوب میکنه و تا وقتی که تمومش نکنید آروم نمیگیگیرید ?
این کتاب با چند اسم مختلف چاپ شده هشت قتل بی عیب و نقص کتاب فروش، هشت جنایت بی عیب و نقص و هشت قتل حرفهای.
من این کتاب رو با عنوان هشت قتل حرفهای با ترجمهی فرانک سالاری از نشر البرز مطالعه کردم.
نسخهی الکترونیکی این کتاب رو میتونید از طریق اپلیکیشن طاقچه تهیه کنید و مطالعه کنید.
نسخهی صوتی این کتاب رو هم با صدای تایماز رضوانی میتونید از طریق اپلیکیشن طاقچه تهیه کنید و گوش کنید.
پیتر سوانسون یک کتاب دیگه هم در ژانر جنایی به نام به کشتنش میارزید نوشته، اگه از خوندن این کتاب لذت بردید احتمالا از مطالعهی به کشتنش میارزید هم لذت میبرید.
این کتاب رو هم میتونید از طریق اپلیکیشن طاقچه تهیه کنید و مطالعه کنید.