هر وقت که قرار است فرد جدیدی را ملاقات کنیم، وقتی که میخواهیم وارد اتاق مصاحبه شویم، وقتی قرار است هنر یا اثری خلاقانه را به نمایش بگذاریم، آنگاه که قصد داریم به فرد مورد علاقه خود پیشنهاد ازدواج بدهیم، وقتی که میخواهیم کسب و کار شخصی خود را آغاز کنیم و … در تمام این موارد نیرویی درونی ما را به عقب میراند و ما را از اقدام در آن جهت منع میکند. این احساس بازدارنده «آسیبپذیری» نام دارد که گاهی نیز به صورت شرم و خجالت و در معرض دید قرار گرفتن بروز مییابد. اکثر ما سعی میکنیم با این احساس مبارزه کنیم. ما میخواهیم کامل به نظر برسیم؛ اما دکتر برنه براون (Brene Brown) در پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز با عنوان «جرئت بسیار» (ترجمه مریم تقدیسی، نشر آسمان نیلگون، ۱۳۹۵) طی دیدگاهی جدید و موثر، ثابت میکند که آسیبپذیری یک قدرت است برای نشان دادن خود واقعیمان که خالق فرصتهایی است که به زندگی ما معنا و هدف میبخشند.
واژه آسیبپذیری (vulnerability) بر اساس آنچه در فرهنگنامه میریام وبستر آمده از واژه «vulnerare» مشتق شده است که معنای آن «زخمی کردن» است. برای این واژه دو مفهوم «قابلیت زخمی شدن» و «پذیرای حمله یا جراحت» قید شده است. از دیدگاه زبانشناسی واضح است که این دو مفاهیمی کاملا متفاوتاند و در واقع میتوان گفت که ضعف اغلب از عدم آسیبپذیری سرچشمه میگیرد.
وقتی که در شرایطی قرار میگیریم که حس آسیبپذیری بر ما غلبه میکند احساس میکنیم که بدون حفاظ در مقابل دید دیگران قرار گرفتهایم. احساس عدم اطمینان میکنیم. وقتی به خودمان اجاز میدهیم که آسیبپذیر باشیم از لحاظ عاطفی متحمل ریسک بزرگی میشویم. به همین دلیل فکر میکنیم آسیبپذیری معادل ضعف است و سعی میکنیم به هیچ وجه با آن مواجه نشویم.
اما حقیقت این است که حس آسیبپذیری محور همه عواطف و احساسات ماست. احساس کردن یعنی آسیبپذیر بودن. باور این موضوع که آسیبپذیری معادل ضعف است، یعنی باور این موضوع که احساس معادل ضعف است. فرار از احساسات از ترس گران تمام شدن آن در زندگی، یعنی فرار از همان چیزی که به زندگی هدف و معنا میبخشد.
انکار آسیبپذیری اغلب از تداعی کردن آن با احساسات منفی مانند ترس، خجالت، اندوه، غم و ناامیدی سرچشمه میگیرد. و اینها احساساتی است که نمیخواهیم مطرحشان کنیم، حتی وقتی که عمیقا نحوه زندگی، عشق ورزیدن، روابط، کار، مدیریت و رهبری را تحت تاثیر قرار میدهند. اما آنچه بیشتر ما درک نمیکنیم این است که آسیبپذیری در واقع مهد احساسات و تجاربی است که از صمیم قلب آرزویشان را داریم.
پذیرشِ آسیبپذیری خاستگاه عشق، حس تعلق، نشاط و شادی، شهامت، همدلی و خلاقیت است. منشا امید، مهربانی، حس مسئولیت و اصالت است. اگر به دنبال وضوح بیشتر هدف زندگی یا زندگیهای عمیقتر و معنادارتر هستیم باید از مسیر آسیبپذیری گذر کنیم.
روانشناسی و روانشناسی اجتماعی شواهدی بسیار متقاعدکننده در زمینه اهمیت تصدیق آسیبپذیری ارائه کردهاند. مطالعات در زمینه روانشناسی سلامت نشان میدهند که پذیرش آسیبپذیری، به معنای توانایی ریسک کردن و در معرض دید قرار گرفتن، به شدت احتمال پایبندی به برنامهای مثبت و سلامت در زندگی را افزایش میدهد.
همچنین بخوانید: خودتخریبی چیست و چگونه مانع خودشکوفایی ما میشود؟
محققان روانشناسی اجتماعی که در زمینه تاثیر و متقاعدسازی و نحوه تاثیرگذاری تبلیغات و بازاریابی روی مردم بررسی میکنند مطالعاتی در مورد آسیبپذیری انجام دادند. آنها دریافتند شرکتکنندههایی که تصور میکردند در مقابل تبلیغات فریبنده تاثیرپذیر و آسیبپذیر نیستند، در واقع بیش از همه آسیبپذیر بودند. توجیه محققان درباره این پدیده دربرگیرنده کل مطلب است: «توهم آسیبپذیر نبودن نه تنها سپری محافظ نیست، واکنشی را که باعث محافظت واقعی میشود هم تضعیف میکند.»
ما دوست داریم شاهد خودِ واقعی و افشاگری احساسات در دیگران باشیم، ولی از اینکه دیگران شاهد آن در ما باشند واهمه داریم. ما از این میترسیم که خود واقعیمان کافی و کامل نباشد. پذیرش آسیبپذیری اعم از اینکه در قالب تلفن زدن به دوستی باشد که واقعهای غمبار را پشت سر گذاشته، یا راهاندازی کسب و کار شخصی، یا احساس ترس و به دنبال آن احساس رهایی کردن، همیشه مستلزم شهامت داشتن است.
پذیرش آسیبپذیری زمانی با شکست مواجه میشود که مردم به جای پذیرش آسیبپذیری خود از این خصوصیت برای مقابله با نیازهای برآوردهنشده، جلب توجه، یا رفتارهای شوکآور و اعجاببرانگیزی استفاده میکننده که در فرهنگ امروزی بسیار شایع است. برای اینکه آسیبپذیری خود را به کسی نشان دهیم باید به او اعتماد کنیم و برای اینکه اعتماد کنیم باید در مقابل او آسیبپذیر باشیم. اعتماد و آسیبپذیری در هر رابطهای دو روی یک سکهاند.
احساس خجالت یکی از شایعترین انواع آسیبپذیری است. خجالت احساسی همگانی و یکی از ابتداییترین احساساتی است که بشر تجربه میکند. کسانی که خجالت را احساس نمیکنند افرادی هستند که همدردی و ارتباطات را هم احساس نمیکنند. بنابراین نباید از مواجهه با آسیبپذیری ناشی از موقعیتهای خجالتآور فرار کرد.
احساس خجالت را قاتل مخفی نوآوری خواندهاند. هر بار کسی ایده جدیدی را به زبان نمیآورد، بازخورد لازم را در مقابل مدیر خود نشان نمیدهد، و میترسد در مقابل مشتری حرف بزند، میتوانید مطمئن باشید احساس خجالت در این میان نقش ایفا میکند.
ترس عمیقی که همه ما از خطا کردن، تحقیر شدن در مقابل دیگران و احساس حقارت داریم، همان چیزی است که مانع انجام ریسکهایی میشود که هر شرکتی برای پیشرفت نیاز دارد. احساس خجالت به ترس تبدیل میشود. ترس به اجتناب از ریسک میانجامد؛ و اجتناب از ریسک قاتل نوآوری است.
احساس خجالت اشباح تردید را به سراغمان میفرستد و مغزمان را با پیامهایی منفی پر میکند: «جرئتش رو نداری! بیعرضهای! پات رو از گلیمت درازتر نکن!» برای غلبه بر احساس خجالت باید این اشباح تردید را بشناسیم، چون همیشه نمیتوانیم برای شناساییشان به لحظهای خاص یا به فرد دیگر متکی باشیم.
گاهی احساس خجالت ناشی از بازپخش صفحات قدیمی مغز است که در دوران کودکی در مغزمان برنامهریزی شده یا فرهنگ جامعه آن را به ما القا کرده است. احساس خجالت از سکوت قدرت میگیرد. اگر آن قدر آگاهی داشته باشیم که بتوانیم درباره احساس خجالت صحبت کنیم و آن را به زبان بیاوریم، در واقع آن را به زانو درآوردهایم.
منظور از پذیرش حس خجالت این است که هنگامی که دچار احساس خجالت میشویم بتوانیم اصالتمان را حفظ کنیم، بتوانیم بدون فدا کردن ارزشهایمان از آن عبور کنیم، و با شهامت، همدلی و ارتباط بیشتر از زمانی که دچار آن شدیم به سمت دیگر تجربه این احساس برسیم. پذیرش خجالت یعنی عبور از این حس و رسیدن به حس همدلی که پادزهر واقعی احساس خجالت است. اگر بتوانیم با کسی درددل کنیم که با همدلی و درک به ما پاسخ دهد خجالت پایدار نخواهد بود. در ادامه به چهار عامل در رابطه با پذیرش خجالت اشاره میکنیم.
همچنین بخوانید: سایه شخصیت ؛ آنچه نمیخواهیم باشیم
پذیرش خجالت راهکاری است برای محافظت از روابط ما با خودمان و افرادی که برایشان اهمیت قائل هستیم. ولی این پذیرش مستلزم شناخت و تفکر است، و اینجاست که احساس خجالت از امتیاز بزرگی برخوردار میشود.
تئودور روزولت در عبارات زیر به بهترین وجهی شهامت آسیبپذیری را بیان کرده است:
«مهم نیست چه کسی انتقاد میکند. مهم نیست چه کسی علل شکست بزرگان را مطرح میسازد یا به این موضوع اشاره میکند که مردم کجا میتوانستند کارهایشان را بهتر انجام دهند.
مهم کسی است که همیشه در میدان است، کسی که چهرهاش را غبار و عرق و خون پوشانده است. کسی که شجاعانه تلاش میکند، اشتباه میکند و بارها و بارها با نقایص کار خود مواجه میشود.
چون هیچ تلاشی بیاشتباه و کاستی نیست؛ ولی کسی که تلاش میکند، کسی که اشتیاق را میشناسد، کسی که ایثار میکند و خود را وقف هدفی والا میسازد، همان کسی است که در بهترین حالت طعم پیروزی را بیش از دیگران میچشد و در بدترین حالت و در صورت شکست، حداقل پردل و جرئت شکست میخورد.»
آسیبپذیری به معنای شناخت پیروزی یا شکست نیست، بلکه به معنای درک ضرورت هر دو است. به معنای درگیر شدن با تمام وجود است. آسیبپذیری به معنای ضعف نیست؛ عدم اطمینان، ریسک و احساساتی که هر روز با آن مواجهیم انتخابی نیستند. یگانه انتخابی که داریم نوع درگیر شدنمان در زندگی است؛ و پذیرش نقاط آسیبپذیرمان تعیینکننده عمق شهامت و وضوح هدف ماست.
برای اینکه وارد میدان زندگی شویم در انتظار کامل شدن و ضدضربه شدن میمانیم، غافل از اینکه در طی این انتظار روابط و فرصتها را به نحوی جبران ناپذیر از دست میدهیم، وقت باارزشمان را تلف میکنیم و موهبتهایی را که در اختیار داریم و نقشی را که ایفای آن فقط از دست ما ساخته است نادیده میگیریم.
از آنجایی که روابط بخشی اساسی از هر کسب و کاری را تشکیل میدهد آسیبپذیری نقشی تعیینکننده در تجارت، فروش و هر کسب و کاری ایفا میکند. اما آسیبپذیری در کسب و کار چه معنایی دارد؟ آیا آسیبپذیری بدان معناست که اگر مشتری درباره محصولی از ما (به عنوان یک فروشنده تازه کار) سوال کرد و ما پاسخ را نمیدانستیم، هر چیزی را که فکر میکنیم به زبان بیاوریم و مثلا بگوییم: «من تازه در اینجا مشغول به کار شدهام و واقعا نمیدانم چه باید بکنم؟»
پاسخ به نحوی هم مثبت و هم منفی است. در این مورد آسیبپذیری به معنای درک و پذیرش چیزی است که دربارهاش نمیدانید، به اینکه در چشمان مشتری نگاه کنید و بگویید: «پاسخ سوالتان را نمیدانم، ولی آن را برایتان پیدا خواهم کرد. میخواهم مطمئن شوم اطلاعات درستی به شما میدهم.»
همچنین بخوانید: چگونه بازی با یک بشقاب منجر به دریافت جایزه نوبل شد؟
عدم تمایل به نشان دادن آسیبپذیری اغلب به بهانه آوردن، طفره رفتن از سوال، یا در بدترین حالت، به چرندگویی منتهی میشود. این در هر رابطهای مهلک محسوب میشود زیرا با توجه به گفتههای بسیاری از فروشندگان موفق، فروشندگی فقط به معنای برقراری ارتباط است.
برعکس تصور رایج که کارآفرینان و رهبران شرکتها باید صرفا اقتدار و کمال و نه آسیبپذیری خود را به نمایش بگذارند؛ حقیقت این است که وقتی به عنوان یک کارآفرین آسیبپذیری خود را کتمان میکنید، در واقع فرصتهای بسیاری را از دست میدهید.
کارآفرینی یعنی نشان دادن آسیبپذیری. یعنی توانایی پذیرش و مدیریتِ عدم اطمینان. مردم دائما در حال تغییرند، بودجهها و هیئتهای مدیره عوض میشوند و رقابت یعنی توانایی تیزهوشی و نوآوری. باید نگرشی خلق کنید و به آن پایبند باشید و هیچ نگرشی هم بدون آسیبپذیری پایدار نخواهد بود.
موفقیت در کسب و کار مستلزم ایجاد شبکههای حمایتی قوی و مشاوران خوب است. باید یاد بگیرید چطور سر و صداهای اضافی را خاموش کنید تا بتوانید به احساسات و افکار واقعیتان پی ببرید و در این صورت است که کار دشواری را انجام دادهاید. بدون تردید همه اینها در ارتباط با موضوع آسیبپذیری قرار دارند.
خصوصیاتی که انتظار داریم در کارمندانمان ببینیم، پذیرش مسئولیت، ریسک کردن و داشتن روحیه کارآفرینی است. کریستین دی، مدیر عامل شرکت لولولمون، در مصاحبه با سی ان ان میگوید: «ما به افرادی نیاز داریم که جادوی خودشان را وارد محیط کارشان میکنند. ورزشکاران نمونههایی عالی در این زمینه محسوب میشوند. آنها همان طور که به بردن عادت دارند به باختن هم عادت کردهاند. آنها میدانند چطور شکست را مدیریت و جبران کنند.»
آسیبپذیری برای رهبران اغلب با احساس ناخوشایندی همراه است. ست گودین در کتاب خود «قبیلهها: شما باید ما را رهبری کنید»، نوشته است: «رهبر واقعی کمیاب است، چون کمتر کسی زیر بار زحمت رهبری میرود. همین کمیاب بودن، رهبری را ارزشمند میسازد … به پا خاستن در مقابل عدهای بیگانه کار دشواری است. ارائه پیشنهادی که ممکن است با شکست مواجه شود دشوار است. زیر سوال بردن وضعیت موجود کار سادهای نیست. مقاومت در مقابل حس سروسامان گرفتن و جا افتادن سخت است. با پذیرش این سختیهاست که خود را در جایگاه رهبر قرار میدهید. اگر در کارتان به عنوان رهبر با سختی مواجه نیستید قطعا بدانید که به پتانسیل خود به عنوان یک رهبر دست نیافتهاید.»
ما به عنوان رهبران باید خودمان را نشان دهیم، یاد بگیریم و الهامبخش باشیم. ما ذاتا برای ارتباط، کنجکاوی و تعهد برنامهریزی شدهایم. به عنوان یک رهبر، نیاز به هدف، خلق و مشارکت در ما عمیقا ریشه دارد. ما باید ریسک کنیم، آسیبپذیری خود را نشان دهیم و با شهامت عمل کنیم.