ابوریحان محمدبن احمد خوارزمی، از برجستهترین دانشمندان سراسر اعصار بشری و از بزرگترین دانشمندان ایرانی دورهی اسلامی، بهسال ۳۶۲ق/۹۷۳م در «بیرون» شهرستان کاث (در شرق آمودریا) و در یک خانوادهی گمنام خوارزمیتبار زاده شد.[۱] تاریخ درگذشت بیرونی و مکان آن مورد اختلاف است اما بنابر صحیحترین قول، سالمرگ وی را ۴۴۰ ق میدانند.[۲] بیرونی از بدو دوران تحصیل علاقهای خاص به علوم طبیعی و ریاضی داشت و نزد ابونصر منصور که خود از ریاضیدانان و منجمان بزرگ ایرانی بود، به تحصیل پرداخت. استاد او در حکمت و علوم عقلی عبداالصمد حکیم نام داشت.[۳] سیر فکری و توجه و علایق بیرونی در ادوار گوناگون زندگی به مطالب مختلف معطوف شده است.
«پس از اینکه در مرحلهی اول عمر به علوم ریاضی علاقهمند شد و پس از اندک مدتی در زمرهی یکی از اساتید بزرگ این علم درآمد، توجه وی به علوم تاریخ و جغرافیا و گاهشماری جلب شد و او سالیان دراز از عمر خود را صرف تحقیق در این رشتهها کرد و بالاخره در پایان عمر بار دگر به زمینهی جدیدی قدم نهاد و همّ و کوشش خود را در کشف حقایق علوم دیگری مانند علم مناظر و طبّ و معدنشناسی و داروسازی مصروف کرد».[۴]
بیرونی پس از گذراندن ایام جوانی در خوارزم، «به مسافرتهای متعدد در قسمتهای شمالی ایران پرداخت، و هنگامیکه سلطان محمود غزنوی بر آسیای مرکزی چیره شد، به خدمت این پادشاه نیرومند درآمد. در سفر فتح هند با وی همراه بود، و همین سبب شد که از این سرزمین اطلاعات دستاولی به چنگآورد».[۵] بیرونی یافتههای خود را از این سفر در کتاب تحقیق ماللهند (۴۲۰ق) ثبت کرد. «تحقیق ماللهند بهترین گزارش دربارهی هندوستان و مذهب هندوان و علوم و رسوم هندوستان در قرون وسطی است».[۶] «این اثر هم از لحاظ شناخت علوم عربی ]اسلامی[ و علوم هندی و بویژه تاریخ و جغرافیا و کلیهی شئون زندگی ملت هند به صورت یکی از آثار کلاسیک درآمده است».[۷]
اولین کتاب او الآثارالباقیه نام دارد که در سال ۳۹۰ق تألیف شده است.[۸] این کتاب «که از یکسو به اخترشناسی و از سوی دیگر به تاریخ مربوط میشود بدانسبب و بهحق دارای اشتهار بسزایی شده است که به عنوان تقویم ملل قدیمی در نظرگرفته میشود».[۹] سلطان محمود در سال ۴۲۱ درگذشت و پسرش مسعود جانشین وی شد. «سلطان مسعود علاقهی خاصی به ابوریحان داشت و بهپاس این لطف و مرحمت، ابوریحان کتاب قانون مسعودی را که میتوان گفت مهمترین اثر محققان اسلامی در علم نجوم است، بنام او نهاد».[۱۰] این کتاب «به منزلهی دایره المعارفی واقعی و مهم حاوی بدایع حقیقی است».[۱۱]
از جمله آثار مهم دیگر بیرونی کتاب التفهیم است که «متن رسمی برای تعلیم ریاضیات درطی قرون بوده است. وی همچنین کتابهای معتبری در فیزیک و جغرافیای ریاضی، ریاضی و کانیشناسی و تقریبا همهی شاخههای ریاضیات و نجوم و احکام نجوم تألیف کرده است».[۱۲] بیرونی ۱۳۸ مورد از آثار خود را فهرست کرده و با آثار بازیافتهی بعدی این تعداد به ۱۸۵ اثر میرسد.[۱۳]
در شأن علمی بیرونی باید گفت که «هیچکسی در جهان اسلام، صفت دانشمندی برجسته را همراه با خصلت محقق و مصنف و مورخ دقیق، بهاندازهی ابوریحان بیرونی درخود جمع نداشته است. تنها ناکامی او، از لحاظ تاثیری است که پس از خود میتوانسته است داشته باشد، این است که هیچیک از آثار او به لاتینی ترجمه نشده است».[۱۴] خود محققان اروپایی نیز به این گمنامیِ بیرونی اشاره کردهاند.
دامپییر معتقد است که با اینکه شهرت بیرونی در غرب به دانشمندانی چون ابنسینا و ابن هیثم نمیرسد، اما مقام علمی او فروپایهتر از آنان نیست.[۱۵] آلدو بر این باور است که «شخصیت بیرونی نمایانگر نبوغی واقعی است. فردی که علیرغم مقام والایی که تاکنون احراز کرده است بازهم آنسان که باید به عظمت او کسی پی نبرده است».[۱۶]
بیرونی با گسترهی وسیعی از منابع علوم آشنا بوده است بطوریکه «علاوهبر تماس شخصی با بسیاری از علمای مسلمان و هندو و مسیحی زمان خود، به کتب بسیار دربارهی علوم یونان و بابل و افکار مانویان و زردشتیان نیز دسترسی داشت است. گذشته از آشنایی کامل با کتب نجومی و ریاضی از قبیل مجسطی بطلمیوس و اصول هندسه اقلیدس، ابوریحان به تعداد معتنابهی از کتب مربوط به فلسفه و طبیعیات آشنایی داشته است. مآخذی که در کتاب الجماهر فیمعرفهالجواهر نامبرده است شامل دانشمندان اسلامی از قبیل کندی و جاحظ و محمدبن زکریای رازی و جابربن حیان و نحویون و مورخان و جغرافیدانان مختلف و علمای یونانی از قبیل ارسطو و ارشمیدس و فلوطرخوس و بطلمیوس و جالینوس و ذیمقراطیس و افلاطون و بسیاری از بزرگان دیگر است».[۱۷]
«بیرونی در نجوم و زمینشناسی و جغرافیا و زیستشناسی با نهایت مهارت مشاهده را بکار برده است. بررسیهای جغرافیایی او چنانکه در کتاب تحدید نهایهالاماکن درج شده است، تشریح نباتات و حیوانات و احجار مناطق مختلف و مخصوصا شرح حیرتانگیزی که دربارهی وادی هند نگاشته و با استدلال علمی مبتنی بر مشاهدهی شخصی، رسوبی بودن سنگهای آن سرزمین را ثابت کرده است، همگی حاکی از مهارت و دقت او در مشاهدهی صور و اشکال طبیعت است».[۱۸]
«روششناسی بیرونی بطور اساسی در ساختار کتاب تحقیق ماللهند بازتاب یافته است. قواعد روش بیرونی عبارتست از: (۱) گردآوری مواد برحسب مشاهده عینی و مشاهده سَنَدی، (۲) ذکر منابع خواه بصورت مکتوب باشد یا از طریق مسموع، (۳) سنجش و انتقاد. البته بیرونی برحسب روشهای مقتضی در علوم مختلف، به ضرورت از استقراء، مشاهده یا تجربه، و قیاس هم استفاده کرده، و حتی گاه به حدس و شهود عقلی نیز توسل نموده است».[۱۹]
«بیرونی علاوهبر استفاده از مشاهده و تجربه، در بسیاری از موارد متوسل به اندازهگیری نیز شده و به اهمیت اعداد و هندسه کاملا واقف و آگاه بوده است. مثلا او در تعیین مدار زمین ابتکار خاصی در بکاربردن ریاضیات نشان داده است. یا روش مشهور او برای بهدست آوردن وزن مخصوص سنگهاست که در آن ریاضیات و اندازهگیری را بکار برده است. این دو مورد اهمیت روش بیرونی در علوم طبیعی و مهارت او را در مشاهده و تجزیه و تحلیل نمایان میسازد. بسیاری از محققان اروپایی این جنبهی فعالیتهای علمی بیرونی را مورد ستایش قرار دادهاند زیرا همین روش است که بعد از قرن هفدهم در علوم طبیعی اروپایی متداول شده است».[۲۰]
بیرونی در ترکیب سه رشتهی حساب، هندسه و جبر توانایی داشته، و ریاضیات عملی (هندی) را نیز با ریاضیات استدلال (یونانی) درآمیخته است. جنبه ریاضی تحقیقات بیرونی بیشتر به «جبر» مربوط است حتی هندسهی بیرونی نیز هندسهای جبری است. مسائل جبری مطرح شده توسط بیرونی همانا شالودهی طرح روشها و راهحلها توسط خیام نیشابوری شد و سپس روشهای بیرونی و خیام به خواجه نصیرالدین طوسی انتقال یافت. بیرونی برای حل بعضی از معادلات جبری یک ترازوی ویژه بکار برده، که در واقع پدربزرگ ماشینهای حساب سدهی نوزدهم به حساب میآید. اجماع محققان برآن است که بیرونی پایهگذار دانش مثلثات است، ازاینرو که آن را بهصورت علمی مستقل از ستارهشناسی درآورد.[۲۱]
بیرونی در باب پیدایش زمین، با نظریات گوناگونِ فرهنگهای مختلف آگاهی داشته و آنها را مورد بررسی و تحلیل قرارداده است. «او در ابتدای کتاب تحدیدالاماکنِ خود، به مطالب مندرج در تورات و قرآن، درباب پیدایش زمین، اشاره میکند و میافزاید که مراد از روزهای آفرینش زمانهای بس درازتری از شبانهروز متعارف بوده است. وی پیدایش زمین و کوهها را امر «دفعی» ندانسته بلکه آن را واقعهای زمانمند میداند. بیرونی برای حوادث زمین و آسمان علل طبیعی قائل میشود و بدینسان از دیدگاههای مندرج در تورات و دیگر ادیان سامی انحراف میجوید».[۲۲] بیرونی در این کتاب «با مطرح کردن موضوع تناوب دورانهای زمینشناسی، نظریهی مربوط به تشکیل قشر زمین را بیان نموده؛ اینکه چگونه براثر تغییرات تدریجی در سطح زمین، بسا خشکیها که به دریاها و یا بالعکس دریاها به خشکی تبدیل شدهاند».[۲۳]
از جمله نظریات بدیعِ زمینشناختیِ بیرونی «نظریه حرکت تدریجی پوسته زمین و خشکیها» است. «ژرفترین پیام این نظریه بزرگ و شگفت بیرونی، اشارهی روشن به «جابجاشدگی بخشهایی از پوستهی جامد زمین، ایستا نبودن خشکیها، ودر نتیجه تغییر مختصات جغرافیایی شهرهاست». این عقیده به مدت نهصد سال به فراموشی سپرده شد، تا اینکه در دهه ۱۹۶۰ در اروپا و امریکا، بهعنوان «نظریه زمینساخت برگهای» دگرگونی ژرفی در دانش زمین بوجود آورد و درستی اندیشه بیرونی به اثبات رسید».[۲۴] یا نظریهی بیرونی دربارهی «ظروف مرتبط و چاههای آبفشان» که در این زمینه مینویسد: «اما فوران چشمهها و صعود آب به سمت بالا علتش این است که خزانهی آن از خود چشمهها بالاتر جای دارد مانند فوران معمولی وگرنه آب هرگز بهسوی بالا جز اینکه منبع آن بالاتر باشد نخواهد رفت».[۲۵]
شاهکار بیرونی در علم هیئت را قانون مسعودی میدانند که به سبب همین اثر او را «بطلمیوس» زمانهاش نامیدهاند، زیراکه بمانند مجسطی بطلمیوس از جهت دریافت و برداشت موضوعات و تعدد و توسع دارای اهمیت است، چندانکه مطالب هیئت و نجوم ریاضی را با تاریخ آنها متضمن آثار پیشین، از مجسطی بطلمیوس تا مجسطی شاهی استادش ابونصر عراق، یعنی تحقیقات یونانی و هندی و ایرانی و هرآنچه تا آن عصر فراآمده، بهصورتی جامع و مستوفی به قصد یک دایره المعارف نجومی روزآمد تألیف و تدوین کرده است.[۲۶]
بطلمیوس و دیگر ستارهشناسان یونانی و نیز دانشمندان اسلامی تا زمان بیرونی اوج خورشید را ثابت میدانستند. بیرونی با دلایل ریاضی ثابت کرد که اوج خورشید متحرک است و مقدار حرکت این اوج را خود رصد نمود. همچنین با روشی ویژهی خود، قطر زمین را محاسبه کرد. او با ارائه قاعده تسطیح کره بر روی سطح استوانهای، روشی را برای ترسیم نقشههای جغرافیایی ابداع کرد. وی چندین گونهی جدید ابزارهای اندازهگیری در ستارهشناسی را نیز اختراع کرده است. بیرونی صریحا به متحرک بودن زمین اشاره نکرده اما این مسئله را طرح کرده و آن را از لحاظ ریاضی ممکن دانسته است.[۲۷] بیرونی حل مسئله حرکت زمین را امری دشوار دانسته و همچنین بین دو نظریهی خورشیدمرکزی و زمینمرکزی تاپایان عمر خود در تردید بوده، اما دکتر نصر معتقد است که وی در پایان عمر بالاخره نظریهی مرکزیت زمین و عدم حرکت آن را براساس محاسباتی که انجام داد، پذیرفت.[۲۸]
با آنکه اکثر آثار فلسفی بیرونی مفقود شده، شک نیست که وی در برخی مسائل فلسفه با مشایییون مخالف بوده است. در نامههایی به ابن سینا، بیرونی با صراحت و روشنبینی خود بعضی از اصول فیزیک مشائی را مورد بحث و پرسش قرارداده است. در این نامهها در عقاید او استقلال خاصی نسبت به فلسفهی ارسطو دیده میشود، و بعضی از اصول فیزیک مشائی را بسختی مورد اتقاد قرار میدهد، که از آن جمله مسئله حرکت و زمان است که نه تنها از راه استدلال و منطق به آنها حمله میکند، بلکه در این کار از مشاهده و تجربه نیز مدد میگیرد.[۲۹]
«بیرونی در اصول کلی فلسفهی طبیعی به مسائل مربوط به حرکت، زمان و ماده دلبستگی عمیق داشته؛ و هرگز همانند متکلمان به طبیعت تشخص نمیبخشد، یا بمانند ایشان تحول جهان را برحسب علت غایی توجیه نمیکند».[۳۰]
بیرونی در نقد فیزیک ارسطویی «دو مقولهی اصلیِ «محل طبیعی» و «حرکت قسری» جسم را –چنانکه ارسطو قائل بوده- انکار نموده است. بنابر یک عقیده گویند که وی با نتایجی که ارسطو حاصل کرده مخالفتی ندارد، بلکه انتقاد او نسبت به استدلال اوست. اما نظر دیگر برآن است که چون بیرونی نیروی «جاذبه» را به زمین نسبت میدهد، شاهکار اندیشهی سترگ و بینش علمی او در خود این پرسش نهفته است، که تا امروز ارزش خود را نظر به مبنای فکریاش حفظ نموده است».[۳۱]
در نگرش بیرونی به علم احکام نجوم میان مورخین اختلاف نظر وجود دارد. دکتر نصر که از باور بیرونی به احکام نجوم حمایت میکند مینویسد: «چون از یکسو بسیاری از عقاید ابوریحان و روشهایی که در علوم گوناگون بکاربرده است به علومی که بعد از دوره رنسانس در اروپا پدید آمد مشابه است و از سوی دیگر در عالمی که این علوم جدید بوجود آمده است دیگر انطباق و رابطه و فعل و انفعالی بین مراتب مختلف وجود عالم جسمانی و روحانی در بین نیست، بسیاری از مورخان و محققان معاصر از اینکه ابوریحان به احکام نجوم توجه داشته در حیرتاند و سعی میکنند علاقهی او را به این فن بنحوی توجیه کنند».[۳۲] بیرونی در کتاب التفهیم در اینباره مینویسد: «صناعت احکام نجوم ریشههایش سست و شاخههایش ناتوان و مقیاسهایش پریشان است؛ و در آن گمان بر یقین میچربد»[۳۳] اما دکتر نصر این بیان را دال برآن میداند که «شاید یک نوع دودلی در ابوریحان دربارهی احکام نجوم وجود داشته است و در عین شک دربارهی ریشههای آن، به آن اعتقاد میورزیده است».[۳۴] اما مخالفان برآنند که «بیرونی هرجا که پیش آمده احکام نجوم را بباد ریشخند گرفته و مکررا و گاه به تفصیلی فراتر از انتقاد کوبنده، در بطلان آن سخن گفته است».[۳۵]
***
اذکائی، پرویز، ابوریحان بیرونی (افکار و آراء)، تهران: طرح نو، ۱۳۷۴، ص ۱۷[۱]
همانجا، صص ۲۳-۲۴[۲]
همانجا، ص ۱۸[۳]
نصر، سیدحسین، نظر متفکران اسلامی دربارهی طبیعت، تهران: خوارزمی، ۱۳۷۷، ص ۱۷۲[۴]
نصر، سیدحسین، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران:علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، ص ۳۵[۵]
همانجا[۶]
آلدو، میه لی، علوم اسلامی و نقش آن در تحولات علمی جهان، ترجمه محمدرضا شجاع رضوی و اسدالله علوی، مشهد: آستان قدس رضوی-بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۱، ص ۲۱۵[۷]
نصر، ۱۳۷۷، ص ۱۷۱[۸]
آلدو، ص ۲۱۵[۹]
نصر، ۱۳۷۷، ص ۱۷۱[۱۰]
آلدو، ص ۲۱۵[۱۱]
نصر، ۱۳۸۶، ص ۳۵[۱۲]
اذکایی، ص ۲۵[۱۳]
نصر، ۱۳۸۶، ص ۳۵[۱۴]
دامپی یر، تاریخ علم، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران: سمت، ۱۳۷۱، ص ۹۹[۱۵]
آلدو، ص ۲۱۵[۱۶]
نصر، ۱۳۷۷، ص ۱۷۷ [۱۷]
همانجا، صص ۱۹۹-۲۰۰ [۱۸]
اذکایی، ص ۵۰[۱۹]
نصر، ۱۳۷۷، صص ۲۰۲-۲۰۸[۲۰]
اذکایی، صص ۶۱-۶۴[۲۱]
فرشاد، مهدی، تاریخ علم در ایران، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۵، ص ۲۱۵[۲۲]
اذکایی، ص ۱۰۲[۲۳]
بِربِریان، مانوئل، ابوریحان بیرونی خوارزمی: دانشمندی با اندیشهی سدهی بیستمی در یک هزار سال پیش (انگارهی جنبش پارههای پوستهی جامد زمین و ایستا نبودن برها)، مجله ایرانشناسی، سال چهارم،بهار ۱۳۷۱، شماره ۱۳، ص ۱۴۱[۲۴]
فرشاد، ص ۲۲۵[۲۵]
اذکایی، صص ۶۸-۶۹[۲۶]
فرشاد، صص ۱۸۱-۱۸۳ [۲۷]
نصر، ۱۳۷۷، صص ۲۱۶-۲۱۷ و نصر، ۱۳۸۶، ص ۱۳۳[۲۸]
نصر، ۱۳۸۶، ص ۱۲۷[۲۹]
اذکایی، ص ۱۲۹[۳۰]
همانجا، صص ۱۲۵-۱۲۶[۳۱]
نصر، ۱۳۷۷، ص ۲۲۴[۳۲]
اذکایی، صص ۸۱-۸۲[۳۳]
نصر، ۱۳۷۷، ص ۲۲۴[۳۴]
اذکایی، ص ۸۲[۳۵]