کارگاه مجازی «تربیت خویشتن با فلسفه به مثابه هنر زیستن» توسط مدرسه تابستانه انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران برگزار میگردد.
در این کارگاه 4 ساعته تلقی از فلسفه به مثابه شیوه زندگی (Philosophy as a way of life) مورد بحث قرار گرفته و مبتنی بر آن چشماندازی برای تربیت خویشتن و خودآفرینی در بزرگسالی ترسیم میگردد.
زمان: پنجشنبه 2 شهریور ماه
ساعت: 9 تا 13
مدرس: موسی توماج ایری
جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام از طریق پیام رسان واتس اپ یا ایتا با خانم رمضانی ارتباط برقرار نمایید: ۰۹۹۲۷۲۶۳۶۰۵
***
«من چطور اینی شدم که هستم و آیا/چطور میتوانم آنی باشم که میباید/میخواهم باشم؟»
انسان موجودی اجتماعی است. همین واقعیت، اجتماعیسازی یا جامعهپذیری کودکان و نوجوانان را به یکی از اهداف مهم تربیتی در تمام جوامع بدل ساخته است. با این حال، همواره این خطر وجود دارد که حاصل آن، بزرگسالی باشد که برای تمام عمر در بند تارهای نامرئی ارزشهای عرفی، فرهنگی و عقیدتی تربیت کودکی، اسیر گشته است.
منظور نیچه[۱] چنین تربیتی است وقتی مینویسد:
«آموزش و تربیت معمولا به این صورت عمل میکند: سعی میکند با نشان دادن انبوهی از مزیتها به صورت طُعمه، نوعی نحوه تفکر و عمل را در انسان برانگیزد تا به صورت عادت، غریزه و شوق در او و بر او حاکم شود که این تفکر مسلط برخلاف منافع عالیۀ او، ولی در جهت «منافع همگان» است» (نیچه، ۱۳۸۹، ص ۸۲).
طعمههای مذکور در مسیر رشد آدمی، میتواند متنوع و پردامنه باشد: از گرفتن نمره عالی در امتحان، تا قبولی در بهترین رشته و دانشگاه، دستیابی به بهترین و پردرآمدترین مشاغل، کسب ثروت، رفاه، امنیت، خوشبختی، پرستیژ اجتماعی، شهرت، قدرت … و حتی وعدۀ سعادت ابدی و بهشت برین.
سبد وعدههای تربیتی هر جامعهای با توجه به ساختار سیاسی و فرهنگی آن متفاوت است. بسیاری از حکومتها، به عمد، در پی آن بودهاند که از تربیت به مثابه ابزاری برای تداوم سلطه سیاسی و عقیدتی استفاده کنند: هرچه ساختار سیاسی بستهتر، استفاده ابزاری از تربیتْ بیشتر.
این حاکمیتها بیش از هر چیز از بلوغ عقلانی و اخلاقی، مخصوصا آنگاه که به فضایلی چون آزادگی و شهامت آراسته شوند، بیم دارند. و از این رو، در پی آنند که با توسل به انواع لطایفالحیل، تلقین، خرافه، تبشیر و تنذیر نگذارند که انسانها از حالت کودکی (صغارت عقلانی و اخلاقی) به در آیند و به رشد عقلانی و اخلاقی و استقلال، آزادی و آزادگی دست یابند.
آنان، به قول کانت[۲] (۱۳۷۰)، سعی میکنند از تربیت زنجیری بسازند تا با در بند کشیدن انسانها، کودکی آنان را همیشگی کنند. در نظام تربیتی جوامع مدرن با ساختارهای دموکراتیک نیز، با اینکه آزادیهای فردی توسعه بسیاری یافته است، اما با استفاده از ساختارهای پیچیدۀ دانش و قدرت، همچنان فرآیندهای ظریف سوژهمنقادسازی را رقم میزنند. به طوری که نحوۀ خاصی از بودن، رفتار و گفتار و در نتیجه «ماهیت انسان» بداهت یافته و مورد پذیرش قرار میگیرد (فوکو[۳]، ۱۳۸۴).
با وجود تمام سوءتربیت (تربیت کاذب) و سوءاستفاده از تربیت در جهت شرطیسازی و به انقیاد کشیدن انسانها، خوشبختانه عاملیت انسان اندیشهگر همچنان سهمی قابل توجه و نقشی اساسی در بازسازی و نوآفرینی خویشتن دارد و به قول فوکو «آدمها به مراتب بیشتر از آنکه تصور میکنند، آزادند» و میتوان بداهت فرضی غالب را به نقد کشید و ویران کرد (فوکو، ۱۳۸۴، ص ۳۳۵).
«چه کسی سزاوار این عقوبت خواهد بود که در شناختن آنچه فیلسوف باید بشناسد و عمل به سیرهای که فیلسوف باید بر آن رود، قاصر آید و این دو جزء فلسفه یعنی علم و عمل را به حد کمال مورد اعتنا قرار ندهد و چنین کس است که استحقاق اختیار نام فیلسوف ندارد.» (زکریای رازی، ۱۳۸۴، ص ۱۰۱)
امروزه تلقی رایج و غالب این است که «فلسفه» صرفا دانش و فعالیتی نظری و انتزاعی است. فلسفه، بویژه در شکل آکادمیک آن، صرفا یک دانش و حرفه است در کنار سایر دانشها و حِرَف مختلف. به طور مثال، کتاب فلسفه چیست؟[۴] (کارل و گامز (ویراستاران)، ۱۳۸۹) مجموعه مقالاتی است از فیلسوفان معاصر که قرار بوده است مفهومی گسترده و «پردازشی نو از ماهیت و ماموریت فلسفه در دنیای معاصر» ارائه دهد. چهار رویکرد ارائه شده در این کتاب برای پاسخ به سوال «فلسفه چیست؟» شامل نظریات «الگوی نخستین»[۵] یا «شباهت خانوادگی»[۶]، «ذاتگرایانه»[۷]، «نهادگرایانه»[۸] و «خواننده-پاسخ»[۹] تماما دیدگاه غالبِ «فلسفه به مثابه فعالیت نظری» را نمایندگی میکنند.
«متافلسفه»[۱۰] گرایش متاخری است که قرار است به سوال در باب ماهیت و چیستی فلسفه بپردازد. اثر اخیر اورگارد[۱۱] و همکاران (۱۳۹۸) با عنوان درآمدی بر متافلسفه[۱۲] نیز، مثالی دیگر از غلبۀ تلقی نظری صرف از فلسفه است. با اینکه نویسندگان در اشاره به هدف روش پرسشگری سقراط، آن را معطوف به درمانگری و بهبودی روح مخاطب میدانند اما آن را بخشی از نتیجه و عمل فلسفه میدانند (ص ۲۹۳) و از درهمتنیدگی ماهیت فلسفه باستان با گفتار و عمل در قالب یک شیوه و روش زیستن، سخنی به میان نمیآید.
دلوز[۱۳] و گاتاری[۱۴] (۱۴۰۱) نیز که کتابی با عنوان «فلسفه چیست؟» نگاشتهاند، آن را هنر صورتبخشی، اختراع و ساخت مفاهیم، میدانند. همانطور که نهاماس (۱۳۹۸) اشاره میکند رشتههای مختلف «فلسفه کاربردی»[۱۵] (از قبیل اخلاق پزشکی یا اخلاق تجارت) نیز امروزه در حرفههای مرتبط با خود جذب شده و بیشتر به آنها تعلق دارند تا فلسفه (ص ۱۵). از نظر وی «فلسفه در طول زمان و در نتیجۀ تحولات بسیار پیچیدۀ تاریخی به مجموعهای از قواعد نظری تبدیل شده» و تاثیر فعالیت فلسفی بر زندگی فیلسوف بیش از تاثیر فعالیت فیزیکدان بر زندگیاش، نیست (نهاماس، ۱۳۹۸، ص ۱۵).
و به قول براداتان (۱۳۹۹) زندگی فیلسوف لزوما انعکاسی از فلسفه او نیست و «امروزه فیلسوف میتواند اساسا زندگی خوکی داشته باشد و باز هم قادر و لایقِ خلق آثار عظیم فلسفی باشد. اگر هم نقدی به او وارد باشد، آنچه توجه منتقدانش را جلب میکند ناهماهنگی میان آنچه میگوید و آنچه میکند نیست، بله چیزهای دیگر است: خدشههای منطقی در آثارش، ضعف استدلالهایش یا ابهام مفاهیمش» (ص ۴۵). اما تلقی دیگری از فلسفه نیز، آنچنان که در دوران باستان بوده و نزد برخی فیلسوفان تا دوران کلاسیک و حتی معاصر تداوم یافته، وجود داشته است.
«… زمانه تغییر کرده بود. در غرب توجه به چیز دیگری جلب شده بود. عشق به خرد جایش را به فلسفه (رایج) داده و تبدیل به چیزی خوشایند و قابل دسترسی برای ذهنهای کنجکاو شده بود. و آنچه زمانی همۀ وجود تو را میطلبید کم کم به بازیچهای در دست کسانی که دوست دارند با بازیچهها بازی کنند، بدل شده بود… آنچه که برای اجداد ما به عنوان شیوهای برای رهایی به کار میرفت، برای ما تبدیل به زندان و قفس شده است… به جای عشق به خرد، فلسفه تبدیل شد به عشق به صحبت کردن و بحث کردن دربارۀ عشق به خرد. تا آنجا که حرف زدن و مباحثه هر چیزی را از صحنه بیرون راند، به طوری که حالا ما هیچ چیز دیگری در باب فلسفه نمیدانیم و یا حتی نمیتوانیم تصورش را بکنیم که چیز دیگری هم میتوانسته وجود داشته باشد.» (زوایای تاریک حکمت، پیتر کینگزلی)
--------------------
پانوشت: بخشی از مطالب فوق برگرفته از طرح پیشنهادی رساله دکتری اینجانب در دانشگاه تهران است.
-------------------
منابع
نیچه، فردریش (۱۳۸۹). حکمت شادان، ترجمه جمال آل احمد، سعید کامران و حامد فولادوند، تهران: نشر جامی.
کانت، امانوئل (۱۳۷۰)، روشنگری چیست؟ (در پاسخ یک پرسش)، ترجمه همایون فولادوند، کلک، شماره ۲۲، صص ۴۸-۵۷.
فوکو، میشل (۱۳۸۹). تئاتر فلسفه: گزیدهای از درسگفتارها، کوتاهنوشتها، گفتوگوها و …، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی.
رازی، محمدبن زکریا (۱۳۸۴). السیره الفلسفیه، ترجمه عباس اقبال (تصحیح و مقدمه پول کراوس)، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
کارل، هنری؛ گامز، دیوید (ویراستاران) (۱۳۸۹)، فلسفه به مثابه روش: جستارهایی فلسفی در عصر کنونی، ترجمه سید محمد کاظم علوی و همکاران، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
اورگارد، سورن؛ گیلبرت، پل و بروود استیون (۱۳۹۸). درآمدی بر متافلسفه، ترجمه مهدی رعنایی، تهران: ترجمان.
دلوز، ژیل؛ گتاری، فلیکس (۱۴۰۱)، فلسفه چیست، ترجمه محمد آخوندزاده، تهران: نشر نی.
نهاماس، الکساندر (۱۳۹۸). هنر زندگی: تاملات سقراطی از افلاطون تا فوکو، ترجمه بابک تختی، تهران: نگاه.
براداتان، کاستیکا (۱۳۹۹). جان دادن در راه ایدهها: زندگی پرمخاطرۀ فیلسوفان، ترجمه محمد معماریان، تهران: ترجمان.
کینگزلی، پیتر (۱۳۸۲). زوایای تاریک حکمت، ترجمه دلآرا قهرمان و شراره معصومی، تهران: سخن.
-------------------------------
[۱] Nietzsche
[۲] Kant
[۳] Foucault
[۴] What philosophy is?
[۵] Prototype
[۶] Family resemblance
[۷] Essentialist
[۸] Institutional
[۹] Reader-response
[۱۰] Metaphilosophy
[۱۱] Overgaard
[۱۲] An introduction to metaphilosophy
[۱۳] Deleuze
[۱۴] Guattari
[۱۵] Applied philosophy