mousavimohsen23
mousavimohsen23
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

باران را دوست دارم که به زندگی ما می بارد

شعر در مورد باران عاشقانه

باران را دوست دارم که به زندگی ما می بارد

عاشق احساساتی هستم که هر طوفان ایجاد می کند

تو و من برای هر طوفانی که با آن می آید زندگی می کنیم

اوه، عزیزم، باران می گوید که من دوباره و دوباره عاشقت هستم!

…………………………………………………………………………….

گفتی باران نم نم را دوست داری

آیا می دانی که

هر وقت گریه می کنم هوا بارانی می شود؟

شاید به همین خاطر است که

خوشحال هستی

حتی اگر من دل شکسته باشم

لذت می بری هر وقت من گریه می کنم

…………………………………………………………………………….

غصه می‌سوزد مرا، باران ببار

کوچه می‌خواند تو را، باران ببار

ابرها را دانه دانه جمع کن

بر زمین دامن گشا، باران ببار

خاک اینجا تشنه دلتنگی است

آسمان را کن رها، باران ببار

باغبان از کوچه باغان رفته است

ابر را جاری نما، باران ببار

…………………………………………………………………………….

شعر در مورد باران از شاعران معروف

چتر ها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید برد

عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید با زن خوابید

زیر باران باید بازی کرد

زیر باران باید چیز نوشت

حرف زد نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی

زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است

رخت ها را بکنیم

آب در یک قدمی است

سهراب سپهری

…………………………………………………………………………….

ناودان‌ها شرشر باران بی‌ صبری ست

آسمان بی ‌حوصله، حجمِ هوا ابری ست

کفش‌هایی منتظر در چارچوب در

کوله‌ باری مختصر لبریز بی صبری ست

پشت شیشه می‌تپد پیشانی یک مرد

در تب دردی که مثل زندگی جبری ست

و سرانگشتی به روی شیشه‌های مات

بار دیگر می‌نویسد: «خانه‌ام ابری ست»

قیصر امین پور

…………………………………………………………………………….

باران را گو به ریشخند ببار

چون تار‌ها کشیده و کمان کش باد آزموده‌تر شود

و نجوای بی کوک به ملال انجامد

باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند

باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار

احمد شاملو

…………………………………………………………………………….

فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد

با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت

دوست را، زیر باران باید دید

عشق را، زیر باران باید جست

سهراب سپهری

…………………………………………………………………………….

چقدر این دوست‌داشتن‌های بی‌دلیل

خوب است

مثل همین باران بی‌سوال

که هی می‌بارد

که هی اتفاقاً آرام و شمرده شمرده

می‌بارد

سیدعلی صالحی

…………………………………………………………………………….

گفتی می‌آیی

و یاد اخبار هواشناسی افتادم

که لذت باران‌های بی هنگام را می‌برد

گفتی می‌آیی

و یاد تمام روزهایی افتادم

که بیهوده چتر برداشته بودم

لیلا کردبچه

…………………………………………………………………………….

شعر در مورد باران پاییزی

پاییز مرا عاشق می کند

باران عاشق تر

حالا تو بگو

این باران پاییزی با من چه می کند؟

…………………………………………………………………………….

بر این باغ ترک‌خورده

بر این پاییز طولانی

رسول تازه‌ای بفرست

با اعجاز بارانی

…………………………………………………………………………….

هوای دونفره

نه ابر می‌خواهد

نه باران

نه یک بعدازظهر پاییزی

کافیست حواسمان به هم باشد

…………………………………………………………………………….

شعر در مورد عشق و باران

شدم مانند رود از بارشی جریان که می‌گیرد

که من بدجور دلتنگ توأم، باران که می‌گیرد

دلم تنگ است می‌دانی؟ پناهم شانه‌های توست

کمی اشک است درمانش دل انسان که می‌گیرد

چه بی راهم، چه از غم ناگزیرم من، چه ناچارم

شبیه حس یک قایق شدم طوفان که می‌گیرد!

چقدر از خاطراتت ناگزیرم، نه گریزی نیست

منم و باز باران بین قم – تهران که می‌گیرد

تو را، عشق تو را، آسان گرفت اول دلم اما

چه مشکل می‌شود کارم دلم آسان که می‌گیرد!

سپردم به فراموشی به سختی خاطراتت را

ولی باران که می‌گیرد… ولی باران که می‌گیرد

…………………………………………………………………………….

شعر در مورد زندگی و باران

کاش باران بودم و غم پنجره را می‌شستم

و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده

از سر عشق ندا می‌د‌‌ادم:

پاک کن پنجره از دلتنگی که هوا دلخواه است

گوش کن باران را که پیامی دارد

دست از غم بردار زندگی کوتاه است

باز کن پنجره را روز نو در راه است

…………………………………………………………………………….

شعر در مورد دوست داشتن و باران

حکایتِ بارانِ بی امان است

این گونه که من

دوستت می‌دارم

شوریده‌وار و پریشان باریدن

بر خزه‌ها و خیزاب‌ها

به بی‌راهه و راه‌ها تاختن

بی‌تاب، بی‌قرار

دریایی جستن

و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن

و تو را به یاد آوردن

حکایت بارانی بی‌قرار است

این گونه که من دوستت می‌دارم

محمد شمس لنگرودی

……………………………………………………….

شعر در مورد پدر و باران

ای پدر ای با دل من همنشین

ای صمیمی ای بر انگشتر نگین

ای پدر ای همدم تنهاییم

آشنایی با غم تنهاییم

ای طنین نام تو بر گوش من

ای پناه گریه خاموش من

همچو باران مهربان بر من ببار

ای که هستی مثل ابر نو بهار

در صداقت برتر از آیینه ای

در رفاقت باده ای بی کینه ای

ای سپیدار بلند و بی پایدار

می برم نام تو را با افتخار

هر چه دارم از تو دارم ای پدر

ای که هستی نور چشم و تاج سر

رحمت بارانی روشن تبار

مهربانی از مانده یادگار

ای پدر بوی شقایق می دهی

عاشقی را یاد عاشق می دهی

با تو سبزم، گل بهارم ای پدر

هر چه دارم از تو دارم ای پدر

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید