در این مقاله می خواهم به برخی از سوالاتی که احتمالا برایت در زندگی وبه خصوص در ابتدای انجام کاری پیش آمده پاسخ دهم. برای این کار این سوالات را به دو بخش تقسیم کردم و هرکدام را پاسخ داده ام
احتمالا برایت اتفاق افتاده که وقتی می خواهی کار بزرگی انجام دهی یکسری جملات در ذهنت داد می زنند که:
خب من پس از اینکه این حرفها را می شنوم یک لبخندی می زنم و به آرامی برای این افراد یک صحنه ای را به تصویر می کشم
تصور کن می خواهی یک میلیاردر شوی و برای این کار به دنبال شخصی هستی که روش میلیاردر شدن را به تو آموزش دهد. برای این کار دو نفر وجود دارند. فردAو فردB
فرد A استاد اقتصاد در دانشگاه Xاست که با تئوری ها سرو کار دارد
فردBیک میلیاردر بی سواد است که اصلا درس نخوانده است ولی تجربه های زیادی برای میلیاردر شدن کسب کرده است
حالا تو با توجه به هدفت که میلیاردر شدن است حاضری از کدام یک مشاوره بگیری ؟
احتمالا فرد B …درست است؟
چون اساتید اقتصاد زیادی دیده ای که میلیاردر نیستند و فقط یکسری دروس تئوری را آموزش می دهند اما یک میلیاردری که در زندگی اش تجربه های زیادی کسب کرده و راه های زیادی را رفته است می تواند دقیقا مسیر را به تو نشان دهد. و درنهایت تو را به یک میلیاردر تبدیل کند
هرچند این حرف یک واقعیت تلخ است اما باید بگویم، افراد به مدارک و درجات توجهی نمی کنند بلکه به نتیجه ای برایشان می سازی توجه می کنند. و حاضرند برای نتیجه ای که می سازی میلیونها تومان به تو بدهند .پس اینکه برای موفقیت نیاز به مدرک و درس خواندن باشد اینگونه نیست.
نتایج شما گواه بر خوب بودن شما است.
اگر بتوانی برای مخاطب نتیجه بسازی دیگر برایش مهم نیست که تو از کدام دانشگاه و با چه معدلی فارغ التحصیل شده ای.
اما احتمالا اگر از این مرحله عبور کنی به یک مرحله سخت تر می رسی. من اسم این مرحله را گذاشته ام خود تخریبی.
عموما کسانی که می خواهند کار بزرگی را انجام دهند اما دچار خود تخریبی می شوند این سوالات در ذهنشان نقش می بندد:
می خواهی بدانی چرا اینگونه جملات را به خودمان می گوییم؟
یک واقعیت تلخ درباره ما ایرانی ها وجود دارد و آن اینست که ما می خواهیم درباره همه چیز اظهار نظر کنیم. در یک کلام اگر بگوییم نمی دانیم انگار یک احمق به تمام معنا هستیم. و بدی این قضیه آن است، زمانی که نمی توانیم در مورد یک موضوعی صحبت کنیم حس می کنیم واقعا احمق و کند ذهن هستیم و عرضه نداریم که اظهار نظر کنیم. و یا خجالتی بودن را به خودمان نسبت می دهیم.
اما می خواهم به تو بگویم این خوب است. اگر نمی توانی در مورد هم چیز نظر بدهی هیچ مشکلی وجود ندارد. من در زندگی عادی ام بسیار خجالتی هستم. حتی در زمان دانشگاهم می ترسیدم با همکلاس هایم که عموما دختر بودند صحبت کنم. یک گروه کلاسی داشتیم که همگی با یکدیگر حرف می زدند ولذت می بردند اما من از پیام دادن در گروه می ترسیدم و رنگ صورتم عوض می شد. اما الان می بینی اینجا هستم،سایت دارم،مقاله می نویسم ودر اینستا محتوا تولید می کنم واصلا از اینکه کسی بخواهد به من حرفی بزند ناراحت نیستم می دانی چرا؟
ساده است چون من از حرف زدن درباره تبلیغ نویسی وکمک به افرادی که مشکل فروش در اینترنت دارند لذت می برم. همه ی ما در زندگی همینطوری هستیم در مورد بعضی از موضوع ها که علاقه داریم به راحتی صحبت می کنیم. و هیچ گونه حس بی عرضه گی و یا خود تخریبی نداریم اما زمانی که در مورد یک چیز ناشناخته می خواهیم اظهار نظر کنیم آنجاست که ترس تمام وجودمان را فرا می گیرد و این افکار در ذهنمان بوجود می آید.
به طور مثال من از برنامه نویسی هیچی سر درنمی آورم، پس دلیلی هم ندارد بتوانم در مورد آن صحبت کنم. و اگر نتوانم صحبت کنم دلیل بر بی عرضگی من نیست. من سعی می کنم در کار خودم خوب باشم، همین.
عموما این مشکل زمانی در کسب وکار برای فرد بوجود می آید که حوزه ای که برای فعالیت انتخاب کرده است اشتباه است و هیچ گونه علاقه ای هم برای فعالیت ندارد و تنها به دلیل پول و جو براه افتاده برای آن حوزه واردش شده است.
اما اگر حس می کنی در کسب وکارت حرفی برای گفتن نداری یا اینکه فکر می کنی مخاطب بیشتر از تو می داند بهت توصیه می کنم کتاب چگونه حوزه ثروتساز خود را پیدا کنیم از اینجا دریافت کن. به تو قول می دهم حوزه ای را می توانی انتخاب کنی که هیچ کدام از این مشکلات برایت پیش نمی آید و این به این دلیل است که حوزه ات را دقیقا براساس علاقه و شخصیتت انتخاب می کنی و صحبت کردن درباره آن برایت راحت است. وهنگامی که بتوانی در حوزه ای خیلی راحت صحبت کنی و محتوا برایش تولید کنی، پول درآوردن از آن هم راحت است.
پس نیازی نداری در مورد همه موضوعات حرف بزنی . تنها کافی است درباره آنچه که دوست داری انجامش دهی حرف بزنی وبه دیگران کمک کنی. همین