توی این اپیزود قراره درمورد اقتدارگرایی صحبت کنیم. عبارتی که این روزها خیلی ها اون رو یکی از از علت های ادامه پیدا کردن مجازات اعدام میدونن.
توی سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۲، تعداد افراد محکوم به اعدام از کمتر از هزار نفر به بیش از ۳۵۰۰ نفر افزایش یافت و در این بازه اتفاقا ایالات متحده یکی از معدود کشورهای صنعتی است که هنوز مجازات اعدام را اجرا می کند و جمعیت نسبتاً بالایی از این مجازات حمایت میکنند. یعنی از نظر آماری اگر بخوایم بگیم درصد حمایت از مجازات اعدام در جامعهی آمریکا در زمان چاپ این مقاله ای که ما ازش به عنوان منبع این اپیزود استفاده کردیم، ۷۴ درصد بوده.
به طور کلی پارامتر افکار عمومی در مورد مجازات اعدام یه مسئلهی خیلی مهمه. علتشم اینه که بیشتر مدافعین مجازات اعدام اصلی ترین استدلالشون بر مبنای طرفداری و حمایت افکار عمومی مردم از مجازات اعدامه. از طرفی قانونگذارا هم تو مباحثی که درمورد تدوین قانون هست، برای توجیه حرفهای خودشون در مورد مجازات اعدام، به افکار عمومی در مورد مجازات اعدام مراجعه میکنن و دائما دارن به این قضیه اشاره میکنن. و ما خوب میدونیم که توی جوامعی که دموکراسی در اون حرف اول رو میزنه افکار عمومی نقش خیلی مهمی توی قانون گذاری دارن.
علاوه بر این موارد همیشه فشار افکار عمومی در جهت باقی موندن مجازات اعدام و به طور کلی مجازات های شدیدتر در سیستم عدالت کیفری بوده. احتمالا یکی از دلایل عمدهی این مسئله اینه که اکثر مردم فکر میکنن کسایی که مرتکب جنایت میشن تفاوت خیلی زیادی با خودشون دارن. درواقع جنایت رو رفتاری میبینن که از ارتکاب به اون از آدم عادی خیلی دوره و کسایی که مرتکب یک جنایت میشن مطلقا حضورشون در جامعه نامطلوبه، برای همین هم به سختی میتونن حقوقی براشون قائل باشن.
ویکتور هوگو در داستان آخرین روز یک محکوم، عوالم و افکار یک محکوم به اعدام را روایت میکند. در بخشی از این داستان که به توصیف سلول شخصیت داستان میپردازد، میگوید که 5 اسم بر دیوار قابل خواندن هستند. «این 5 اسم عبارتند از دوتن، پولن، ژان مارتن، گاستن و پاپاووان. من از خواندن این اسامی به یاد خاطرات شومی افتادم. دوتن همان کسی است که برادر خود را قطعه قطعه کرد و شبانگاه وقتی به پاریس رفت، سر بریدهی او را در چشمهای انداخت و جسدش را در مجرای فاضلاب شهر افکند. پولن همان کسی است که زن خود را کشت. ژان مارتن همان کسی است که وقتی پدر پیرش پنجرهی اتاق را میگوشد، با هفت تیر او را از پا در آورد. گاستن نیز همان طبیبی است که رفیق خود را مسموم ساخت و چون به مراقبت و پرستاری او برخاست به جای آنکه به اون دوا و درمان بدهد باز زهر خورانید. پس از ایشان به یاد پاپاووان افتادم. این دیوانهی زنجیری همان است که دشنهی برانی بر فرق کودکان میزد و ایشان را جا به جا میکشت.
از این خاطرات جانگذاز لرزش و رعشهی تب آلودی سراپای بدنم را تکان میداد و من با خود میگفتم: ببین مهمانان این دخمه قبل از من چه کسانی بودند. این جنایتکاران خون آشام نیز بر همین سنگفرش که من نشتهام نشسته و به آخرین افکار خیالات جنایتکارانهی خود انیشیدهاند. ایشان نیز در درون همین چهار دیوار تنگ و محدود مانند جانوران درنده قدم زده و گام برداشتهاند. هر یک به نوبه خود و در فواصل کوتاه آمده و رفتهاند و چنین پیداست که این دخمه هرگز خالی نخواهد ماند.»
البته باید گفت تفکر عمومی در مسائل اجتماعی باید طوری بررسی بشه که مبنای تفکرات مردم و باورهای مردم مشخص بشه. چون که ممکنه این ریشه های روانی تفکرات مردم با اهداف مهمِ جوامعی که اونهارو دموکراتیک معرفی کردیم مثل آمریکا همخونی نداشته باشه.
مقالهای که ما انتخاب کردیم تمرکزش روی بررسی رابطه بین شخصگرایی، اقتدارگرایی و حمایت از مجازات اعدامه و به طور کلی اگر بخوایم بگیم موضوع نادیده گرفته شدن نقش استبداد و اقتدار به عنوان یک علت اصلی حمایت از مجازات اعدام رو بررسی میکنه. که نویسنده از دادههای جمع آوری شده از نظرسنجیهای اجتماعی عمومی برای آزمایش این روابط استفاده کرده.
این مقاله با بررسی پژوهشهای قبلی میگه که نویسندههای قبلی عامل مهم اقتدارگرایی رو از پژوهشهای خودشان حذف کردن. توضیح میده که اثر اقتدارگرایی بر مجازات اعدام میتونه مستقیم نباشه و به شکلهای دیگهای خودش رو نشون بده. چونکه اقتدارگرایی به طور بالقوه بر عواملی مثل بنیادگرایی مذهبی یا محافظه کاری سیاسی تاثیر میذاره و اینطور بعضی از پژوهشگرها تصور میکنند که عوامل اصلی همون بنیادگرایی مذهبی و محافظه کاری سیاسی هست. و در واقع این اقتدارگرایی است که نقش اصلی و ریشهای رو بازی می کنه ولی ممکنه تاثیر بنیاد گرایی مذهبی و محافظه کاری سیاسی رو به طور مصنوعی بیشتر نشون بده.
نویسنده این مقاله در واقع به حل یک سوال مهم کمک میکنه و این سوال این است که منبع اصلی حمایت از مجازات اعدام چیه؟
و پاسخش اینکه یک مدل مدرن و یکپارچه از اقتدارگرایی داره از مجازات اعدام حمایت میکنه و اصلی ترین عامل هم استبداد که در کنار سایر عوامل فرعی مثل ابزار گرایی و کنترل های جمعیتی توی این مقاله بررسی شده.
پس با اضافه کردن اقتدارگرایی به پژوهش خود تعیین میکند که بعد از اینکه اقتدارگرایی مهار شد حال شاخص های نظری دیگه مثل محافظه کاری سیاسی تا چه میزان باقی می مانند و در مجازات اعدام تاثیر میذارن؟ علاوه بر این، این تحقیق بعضی از متغیرهای دیگه مثل بنیادگرایی مذهبی رو هم بررسی میکنه که ممکنه با اون عامل اقتدار گرایی، توأمان باهم بر حمایت از مجازات اعدام تاثیر بذارن.
تحقیق در مورد اقتدارگرایی و حمایت از مجازات اعدام
مفهوم شخصیت اقتدارگرا تاثیر زیادی در پیدایش «فاشیسم مدرن» تو اروپا تو دههی ۱۹۳۰ داشته. افراد زیادی با ویژگی اقتدارگرا مشخص میشدن. یعنی این افراد یک شخصیتی با روحیهی تسلیم و عقایدی غیرقابل نقد و سفت و سخت در برابر اقتدار سنتی داشتن. و خب همین افراد به عنوان عناصر سازنده جنبش های اجتماعی فاشیستی شناخته می شدن. ۵۰ سال مطالعه و تحقیق در مورد اقتدار گرایی بالاخره تونست اولین ویژگی های اقتدار گرایان رو معرفی کنه و از جمله ابعاد اولیه همچین شخصیتهایی «ارتجاعی بودن»، «تسلیم» و «قراردادگرایی» بودن.
شخصیت های اقتدارگرا تمایل دارن به صورت خیلی سختگیرانه یا به عبارتی به صورت ارتجاع گرایانه به ارزش های مرسوم و سنتی پایبند باشن و از بقیه هم انتظار دارن که این کار رو انجام بدن. حالا اینجا منظور از سخت گیری یعنی عدم تحمل ابهام هست. تسلیم هم مستلزم درجه بسیار بالایی از اطاعت بی چون و چرا از قدرته. درواقع فرد اقتدارگرا به مفاهیمی که از سمت اقتداری که بهش اقتدا کرده، ارائه میشه رو میپذیره و ازش بدون پرسش یا اندیشهای پیروی میکنه.
قرارداد گرایی هم تقریباً به همین معنیه. درواقع واژه conventionalism به معنی درجه بالایی از پایبندی به قراردادهای اجتماعی مقامات رسمی است.
در کنار همه اینها قوم گرایی هم یکی از ویژگیهای اقتدارگرا هاست. قوم گرایی به معنی اعتقاد به اینکه گروه خود بر گروههای دیگر برتری دارد و این افراد اقتدارگرا به عنوان افراد قوم گرا هم شناخته میشن، آداب و رسوم و سنتهای فرهنگی گروه خودشون رو به وضوح بهتر از بقیه گروه ها میدونن. و ارزشهای قوم و گروه خودشون رو ابزار انتقاد (یا تحقیر) بقیه اقوام و گروهها قرار میدن.
همه ابعاد اقتدارگرایی به هم مرتبط هستند مثلاً ویژگی تسلیم بودن شامل اطاعت از تمام رسوم اقتدارگرا هاست و اقتدارگرا ها هم مطابق رسوم خود باید از مجازات اعدام برای یک عمل مثلاً قتل حمایت کنن قطعا. چون تو این واقعهی قتل، مجرم در مقابل قوانین نهادینه شده جامعه (که قتل رو عمل بدی میدونه و اون رو منع میکنه)، تسلیم نشده و همچنین مجازات اعدام توسط دولت که یک مقام متعارف هست داره اعمال میشه.
در ادامه این تحقیق نویسنده مدل یکپارچه ای تحت عنوان طراحی نمادین ابزار گرایی و حمایت از مجازات مرگ رو توصیف می کنه.
تحقیقات قابل توجهی برای آزمودن پارامترهای دیگه در مورد حمایت از مجازات اعدام انجام شده است. و برای خلاصه کردن و ساده کردن توضیحات، نتایج این تحقیقات (یافتههای بیش از ۴۰ مطالعه) رو میشه توی سه نظام کلی دسته بندی کرد: جهت گیریهای نمادین، ابزارگرایی، و کنترلهای جمعیت شناختی.
الف) جهتگیریهای نمادین
جهت گیری های نمادین علت حمایت از مجازات اعدام رو موارد بسیار گسترده ای نظیر محافظه کاری سیاسی، بنیادگرایی و اقتدارگرایی معرفی می کنه.
بعضی از محققها تو مقالات شون گفتن که تفکراتی که از مجازات اعدام حمایت می کنند مخلوطی از نگرشهای اقتدارگرایانه جهتگیریهای سیاسی مانند محافظه کاری و جهت های دینی بنیادگرا هستن.
تو این تحقیق ها، سوگیری ها یا به عبارتی جهتگیریها با توسل به ابزارهایی مثل پرورش حس تسلیم بودن یا پایبند بودن به رسومات و حس مطلق گرایی در حمایت از اعدام تاثیز میذارن که این احساسات و جهت گیری ها دقیقاً نقطه مقابل اعتقاد به اراده آزاد، مسئولیت پذیری و نسبی گرایی قرار داره.
مثلاً این جهت گیری ها انتساب شخصی رو دقیقا نقطه مقابل انتساب محیطی در نظر میگیره یعنی شخصی که که دچار این جهت گیری ها بوده و در حمایت از اعدام صحبت میکنه معمولاً تمام بار گناه رو به دوش شخص میندازه یا به عبارتی خطا رو منتسب به شخص میدونه در مقابل شخصی که این جهت گیری ها رو نداره ممکنه خطا رو منتسب به محیط، جامعه، جغرافیا، یا عوامل دیگه ای بدونه
حالا این جهت گیری های نمادین ممکنه به هم مرتبط هم باشن مثلاً افراد با شخصیت اقتدارگرا تمایل به بنیادگرایی مذهبی داشته باشن و جذبمون بشن. یا مثلاً تعداد زیادی از پژوهش ها نشون میدن که محافظه کاری سیاسی با حمایت از مجازات اعدام کاملا مرتبطه ولی خوب الزاما اقتدارگرایی رو کنترل نمیکنه به خاطر همین ممکن تو این نتیجه تحقیق تاثیر محافظه کاری سیاسی اغراق شده تر بیان بشه.
و اگه با همین فرمول پیش بریم متوجه میشیم که تحقیقهایی که ارتباط و همبستگی بنیاد گرایی مذهبی و حمایت از مجازات اعدام را بررسی کردن و تو تحقیق خودشون اقتدارگرایی رو در نظر نگرفتن نقش بنیادگرایی مذهبی رو به طور اغراق آمیزی پررنگ معرفی کردن. در حالی که بنیادگرایی مذهبی خودش میتونه شکلی از اقتدارگرایی باشه.
البته خوب این مقالهها ممکنه ناخواسته اقتدارگرایی رو حذف کرده باشن، اما میتونیم رد پای و تاثیر اقتدارگرایی روی بنیادگرایی مذهبی یا محافظهکاری سیاسی رو به شکل غیرمستقیم به راحتی مشاهده کنیم.
یک جهت گیری مذهبی بنیادگرا ممکنه کاملا حمایت از مجازات اعدام رو تقویت کنه و بنیادگراها ممکنه تمایل بیشتری به جانبداری از اختیارات شخصی نسبت به اختیارات محیطی داشته باشن.
ب) ابزار گرایی
دومین عاملی که در حمایت از مجازات اعدام موثره استفاده از این مجازات به عنوان یک پاسخ ابزاری به جرمه. یعنی همان بازدارندگی مجازات، یعنی این که مجازات اعدام ابزاری باشد برای کاهش نرخ جرایم، یا مثلا کنترل میزان جرم و جنایت. نگاه ابزار گرایی در گروههای خاصی مثل قربانیان جرم، کسایی که از جرم میترسن، افرادی که اسلحه دارن و... وجود داره.
ج) کنترلهای جمعیتی
مجموعه نهایی شامل آیتمهایی میشه که به عنوان کنترل استفاده میشن. ویژگیهای جمعیت شناختی شامل متغیرهایی مثل تحصیلات، جنسیت و نژاد است که با حمایت از مجازات اعدام مرتبط هستن. در این مورد هم پژوهشها نشون میدن که اقتدارگرایی با عوامل جمعیت شناختی مرتبط میشه. به همین خاطر مطالعاتی که اقتدارگرایی رو در نظر نگرفته ممکنه تأثیر متغیرهای جمعیتی بر حمایت از مجازات اعدام رو اغراق آمیز نشون بده.
مثلا، شاخصهای وضعیت اقتصادی-اجتماعی پایین اغلب با اقتدارگرایی مرتبط است و اغلب پژوهشها نشون داده که این افراد در حمایت از مجازات اعدام موضع گرفتن.
یه معیار کلیدی دیگه ممکنه آموزش باشه.
اگر آموزش و پرورش بتونه توانایی شناختی انسان ها رو توسعه بده و این تفکر مطلق گرا و سختگیرانه رو کاهش بده انتظار میره که افرادی که تحصیلات بیشتری دارن و به عبارتی تحصیل کرده تر هستن نسبت به بقیه ( که شرایط مشابه دارن) کمتر مستبد باشن و کمتر از مجازات اعدام حمایت کنن.
پس اینجا باز نتیجه میگیریم که مقالههایی که عامل اقتدار گرایی رو نادیده گرفتن ممکنه تاثیر عامل آموزش رو در حمایت از اعدام اغراق آمیز تر و بیش از حد نشون بدن.
در نهایت این مقاله از داده های ملی (در آمریکا) برای آزمایش یک مدل تلفیقی چند متغیره از رابطه بین اقتدارگرایی و حمایت از مجازات اعدام استفاده کرده و بررسی کرده که امکان وجود یک رابطه بین اقتدارگرایی و حمایت از مجازات اعدام وجود داره یا نه.
در این پژوهش یک سوال ساده نگرش مخاطب رو نسبت به اعدام سنجیده. «آیا شما موافق مجازات اعدام برای یک فرد محکوم به قتل هستید؟». اقتدارگرایی نیز با میزان موافقت فرد نسبت به راههای اعتراضی در مقابل دولت سنجیده شده است. برای مثال فردی که برای اعتراض به دولت سازماندهی اعتصاب و راهپیمایی را کاملا غیرمجاز میداند، اقتدارگراتر از کسی که این راهها را درست و مجاز دانسته شناخته شده است. همچنین نسبت محافظه کاری سیاسی، بنیادگرایی مذهبی، میزان تحصیلات و عوامل جمعیتی نیز با اقتدارگرایی سنجیده شده است.
با توجه به نتایج این پژوهش هرسه متغیر محافظه کاری سیاسی، بنیاد گرایی مذهبی و آموزش مواردی هستند که با اقتدارگرایی ارتباط دارند. محافظه کاران و بنیادگراها مشخصا تا بیشتر تمایل به حمایت از اعدام داشتند و در عوض آموزش با اینکه تاثیر مستقیمی بر حمایت از مجازات اعدام نداشته است، اما بالاتر رفتن سطح تحصیلات بر اقتدارگرایی تاثیر منفی داشته است. درواقع این پژوهش نشون میده عامل اقتدارگرایی یکی از عوامل مهم در حمایت از اعدام بوده. ایوانز (1996) ادعا می کند که افزایش تعداد اعدامهای دولتی در آلمان با گسترش اقتدارگرایی همراه بود. توسعه «فرهنگ خشونت» و سیاست استبدادی آلمان در دوران رایش سوم به اوج خود رسید. ایوانز معتقد است که افکار عمومی از آن زمان تغییر کرده است و با بیزاری شدید از خشونت خصوصی و عمومی همراه شده است. اکثریت مردم آلمان اکنون مخالف مجازات اعدام هستند. درواقع این تحقیق ما رو راهنمایی میکنه به سمت یکی از عوامل اصلی حمایت از اعدام. تا به حال بخش زیادی از استدلالها برای مقابله اعدام از دریچهی ابزارگرایی بوده. همیشه تلاش میکنیم تا اعدام رو با اثبات اینکه بر کاهش جرم تاثیری نداره، یا اینکه ممکنه باعث قتل بیگناهانی بشه و یا حتی تغییر نگرش به جرم و کنترل جنایت توجیه کنیم. اما به نظر میرسه که یک مسئلهی بسیار اساسی دیگه کنار این جنبه از اعدام وجود داره که بهش کمتر توجه میشه. چوبهی دار بیش از هرچیز از اقتدارگرایی تغذیه میکنه و حمایت میشه. به خاطر همین مسئلهی مهمه که لازمه به اعدام به عنوان یک سیاست اقتدارگرا نگاه کنیم و از این جنبه بررسیش کنیم. از اونجایی که این عامل در شکلهایی مثل بنیادگرایی مذهبی یا محافظه کاری سیاسی خودش رو نشون میداده کمتر بهش توجه میشده. اما خوانشهای مذهبی بسیار متفاوتی وجود داره که با عنایت به اونها میشه مسئلهی اعدام رو حل کرد و یا اینکه میشه توضیح داد چرا محافظه کاران علاقه به تاکید روی اعدام برای دستیابی به دستاوردهای سیاسی دارن. توی قسمتهای بعد به بررسی مفصل تر اعدام به عنوان شکلی از اقتدارگرایی میپردازیم.