مژگان معمار زاده
مژگان معمار زاده
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

گذری بر فیلم مثلث غم

نقد سرمایه‌داری
نقد سرمایه‌داری


"مثلث غم" طنز تلخی است که سلطه نیازهای اساسی بر نظم اجتماعی را به اثبات می‌رساند. فیلم نگاهی انتقادآمیز به سیاست جهانی و تفکرات مختلف ایدئولوژیکی و نظام سرمایه‌داری دارد و با جملات زیبایی از مارکس، لنین، کندی و مارتین لوترکینگ، شعارهای آزادی و برابری را با جایگزینی امتیازات طبقاتی و بهره کشی از انسان‌ها به استهزا می‌گیرد.

در قسمت میانی و سفر دریایی میلیاردرهای خوشگذرانی را می‌بینیم که با به رخ کشیدن ثروت بی‌حساب خود، سرگرمی‌هایی براه می‌اندازند.

عن فروشی( کود فروشی) که پیشنهاد خرید کشتی را می‌دهد و خود را صاحب تمام و کمال و کل خدمه می‌داند و همسرش که ظاهرا با نیت خیرخواهانه اما متظاهرانه، نظم و ترتیب کاریِِ خدمه را بهم می‌ریزد و با نیم ساعت تاخیر در برنامه شامِ ناخدای دائم الخمر، او را وادار به تلافی و آزار مسافران متمول کشتی می‌کند.

در قسمت سوم و پایانی فیلم، طوفان و حمله دزدان دریایی چند مسافرِ نجات یافته را به جزیره‌ای ظاهرا متروکه می‌رساند. زوج جوانی که هر دو مدل و آغازگر فیلم (با بازی درخشانی) بودند، دو میلیاردر، یک دزد دریایی، یک زن معلول، مسئول خدمه و نظافتچی توالت‌ها، کلِ جامعه‌ی جدیدِ متحول شده را تشکیل می‌دهند؛ جامعه‌ای که تحت شرایط جبری و نیازهای طبیعی، مجبور به دگرگون کردن سلسله مراتب طبقاتی می‌شوند؛ بطوریکه زن نظافتچی بخاطر مهارت‌ در ماهیگیری و درست کردن آتش و فراهم آوردن غذا ادعای رهبری دارد. اینجا جایی است که شعار مشهور مارکس، بدرد میلیاردر ولنگار نمی‌خورد ( هر آدمی به اندازه توانایی‌اش و هر آدمی به اندازه نیازش) و ناچار قبول می‌کند مورد سوءاستفاده زن نظافتچی قرار گیرد؛ زنی که عمری مورد بهره کشی قرار گرفته است.

مجموع این اتفاقات به شکلی واقع گرایانه، طعنه می‌زنند بر سیاست‌های لیبرالیستی که برای تامین نیازهای اساسی مردم، چاره‌ای جز پذیرش روش‌های سوسیالیستی و دور زدن شعارهای خود ندارند.

نگرش های جنسیتی در دنیای مد و مدرنیته، ازخودبیگانگی و برتری زیبایی به هوش و بازاریابی به علم، تحت شعاع قرار گرفتن همه ابعاد زندگی بخاطر دنیای مجازی، داشتن فالویر بیشتر و بازگشت به غرایز اولیه، کلیات و مفاهیم اصلی فیلم را تشکیل می‌دهند.

نوآوری، ساختار خوب، بازی‌های درخشان، موسیقی و فیلمبرداری قابل قبول در کنار کارگردانی که می‌توانست بسیار قوی‌تر عمل کند؛ بگمان من آن چیزی که توی سر کارگردان بود با چیزی که درآمد و ما دیدیم، تفاوتی عمده داشت‌؛ نقد سرمایه دارهایی که با مهمانی تدارک دیده شده و تهوعِ جمعی، بوضوح مورد ظلم قرار گرفتند تا هدفِ مفهوم کلی فیلم و نقد فیلمساز قرار بگیرند.

ایده متفاوت و بحث مدل ها از زوایای مختلف به چند دلیل جالب توجه بود.

۱.مدل مرد یک سوم مدل زن، پول درمی آورد و چرایی آن

۲. بحث جنسیتی که این‌بار به پایمال شدن حقوق مردان و باج گیری متمدنانه زن‌ها اشاره می‌کند.

۳. اثبات اینکه زن‌ها با وجود شعارهای فمنیستی، خود بیش از مردان به نگرش جنسیتی دامن می‌زنند؛ جایی که منفعت شان ایجاب کند. چشم‌پوشی از تساوی زن و مرد صرفا بخاطر نفع حاصله از آن.


قسمت میانی فیلم و سکانس داخل کشتی میتوانست کوتاه‌تر باشد؛ مهمانی شام ناخدا و استفراق های متعدد و سرازیر شدن مدفوع و کثافات، زیادی کش آمد و حال بهمن شد؛ تمثیل استفاده از بالا آوردن زرداب معده و مدفوع برای بورژواهای پرخور و بی‌درد در فیلم‌ها دیگر زیادی کلیشه شده. اما شرط بندی روی کارت های سرخ و سیاه و ردوبدل آن جملات منتخب بین روس کاپیتالیست و آمریکایی کمونیست، نسبتا مبتکرانه بود. اگر مدت فیلم بیشتر بود یا از سکانس‌های داخل کشتی کاسته و به شخصیت پردازی و همذات پنداری قسمت جزیره افزوده بودند جذابیت فیلم دوچندان می‌شد. مثلا وقتی ما مسافران را دائم در حال خوردن چیزی می‌دیدیم، نمی‌توانستیم گرسنگی و عمق گیر افتادن در جزیره‌ای خالی از سکنه را درک کنیم؛ در نتیجه باور اینکه "یایای" مدلینک بخاطر چند بسته چوب شور، دوست پسرش کارل را به نظافتچی تفویض کند غیرقابل باور و مضحک می‌نمود. و این تناقض که چرا وقتی مرد کت شلواری موفق به کشتن یک الاغ شد و برای مدتی گوشت مورد نیاز مسافران را تهیه کرد، ریاست و استفاده از چادرِخواب به او تفویض نشد و حتی خودش هم چنین درخواستی نکرد! آیا فیلم بامزه تر نمی‌شد اگر او هم دست یایا را می‌گرفت و به چادر می‌برد؟!

مژگان معمارزاده

فیلمحقوق مرداندنیای مجازی
کمی نویسنده و علاقمند به نقد فیلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید