ویرگول
ورودثبت نام
محمدرضا آجورلو
محمدرضا آجورلو
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

ترس شیرین

ایستگاه بعد انقلاب
وقتی این جمله‌رو از داخل واگن می‌شنوی، ضربان قلبت تندتر از حالت عادی میشه.
بدنت شروع میکنه یخ کردن. درهای مترو باز میشه. هندزفری‌رو در میاری میذاری تو کیفت و گوشی‌رو حالت پرواز می‌کنی.
از پله‌ها بالا میری. چندتا مامور فقط وایسادن. حالا باید تصمیم بگیری از کدوم در بری بیرون. به سمتی که جمعیت بیشتره حرکت میکنی.
الان دیگه کل بدنت یخ یخ شده. پاتو میذاری تو پیاده‌رو. آب دهنتو محکم قورت میدی و یه کوچولو هم دستات میلرزه.
جمعیت کم نیست ولی فقط وایسادن.
به سمت خیابون انقلاب میری و در همین حین لباسای نیروی نظامی عجیب‌تر میشه. دوتا خانم بدون روسری و یه آقا با موی فر وایسادن.
پلیس داد میزنه آقا اینجا واینستید، بفرمایید.
به قیافه پلیس خیره میشی، تو ظاهر با آدمای معمولی فرق ندارن.
یهو صدای بگیرش بگیرش میشنوی. برمیگردی میبینی یه دختر بدون روسری داره فرار میکنه و سه تا لباس شخصی دنبالش. یه حرومزاده‌ای بهش زیرپا میده و میخوره زمین.
با ترس میری سمت دختره، چهار پنج نفر همراهیت میکنن. یهو میبینی بیستا لباس شخصی میان جلو، عربده میزنن برو عقب...
یه کدومش که قیافش شبیه باقی مونده پول خیارشوره، شوکر تا دوسانتی صورتت میاره جلو و میزنه. از شدت ترس میخکوب میشی. یکی از اون بی‌شرفا با باتوم هلت میده و شروع به دویدن میکنی.
الان تقریبا همه دارن فرار میکنن سمت مترو. برای اینکه بترسوننت داد میزنن اونو بگیر اونو بگیر
جلو در مترو وایمیستی. پنجاه شصت نفر هستن. مثل یه آتشفشان آماده فورانی. پر از خشم. پر از کینه.
ماسک صورتت‌رو مرتب میکنی و داد میزنی
میکشم میکشم هرآنکه خواهرم کشت
چند نفر همراهیت میکنن
دوباره با صدای بلندتر میگی
میکشم میکشم هرآنکه خواهرم کشت
الان دیگه کسی ساکت نیست و همه شعار میدن
یکم احساس شجاعت می‌کنی
با دست اشاره می‌کنی دنبال من بیاید
دوباره شعار
شعار
شعار
بیشتر جمعیت وسط خیابونه و ماشینا بوق میزنن و حمایت می‌کنن.
الان دیگه بدون ترس شالمو از رو سرم برداشتم.
انگار سخت‌ترین کار دنیا‌رو انجام داده بودم. احساس می‌کردم دارم بزرگ‌ترین کار دنیارو می‌کنم.
دیوونه، تو فقط شالتو برداشتی
نه، فقط شال نیست
بغض گلومو گرفته بود. نه از روی شادی بود و نه از روی غم. فقط اینو میدونم که تو اون لحظه شجاع‌ترین دختر دنیا بودم.
صدای شلیک اومد. گاز آشک‌آور بود
یکی
دوتا
سه تا
فقط دوییدیم
این بار از روبه‌رو گاز اشک‌آور زدن.
با چشمای بسته فقط میدوییدم. نمیدونستم کجام.
التماس می‌کردم سیگار بدید. سیگار بدید
انگار هیشکی صدامو نمیشنید
شجاع‌ترین دختر دنیا، تنهاترین دختر دنیا شده بود.
سوختم
سوختم
تورو خدا سیگار بدید


برای #زن_زندگی_آزادی

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید