این روزها تیمهای زیادی رو میبینم دچار مشکلاتی شدن که از روز اول بهش فکر نکرده بودن، کسبوکارها معمولا با چند تا دوست، همکار یا یه اتفاق ساده بین چند نفر شروع میشن، از اونجایی که تو این مدل روابط، بحث صمیمت و اعتماد بیشتر هست لازمه که همون اول کار تصمیم بگیریم که هرکسی فارغ از تخصصش چه مسئولیتی داشته باشه و نسبت بهش پاسخگو باشه، این مساله به یه تیم تو موقعیتهایی که دچار بحران میشن و یا تو حالتی که کارها زیاد میشه کمک میکنه که سریعتر تصمیم بگیرن و یا مشکل رو به درستی تشخیص بدن؛ یه روزی باید این مسئولیت ها مشخص بشه و چه بهتره که همون اول کار انجام بشه.
ماجرای بعدی اینه که بعد چند ماه تیم بزرگتر میشه و حلقه های جدیدتری درست میشن، تو این قسمت چون تیم هنوز اونقدر بزرگ نشده معمولا همه همچنان کنار هم دیگه دارن کار میکنن، مثلا مدیر محصول کنار مدیر عامل نشسته و کارشناس امور مشتریان هم روبه روشون و یکم اونور تر مدیر فنی تیم، تو این حالت خیلی باید مراقب باشیم که قوانین وجود داشته باشه و نقش ها و وظایف به درستی مشخص شده باشه، آدمهای جدید به درستی به تیم معرفی بشن و نفرات تیم مسئولیتهاشون مشخص باشه، در غیر اینصورت وقتی مشکل ایجاد بشه اعتماد تیم نسبت به بنیان گذارها کم میشه و تیم دچار بحران مدیریتی میشه اینجا دیگه مشکل هرچند کوچیک ولی مثل یه مریضی میشه تو بدنه تیم و خیلی سخت میشه درستش کرد. به عنوان یه بنیان گذار سعی کنید پایه هارو درست بچینید و قوانین وضع کنید مسئولیت هارو مشخص کنید و از همه مهم تر بهشون پایبند باشید، صرف اینکه دوستیم و دورهم دیگه جمع شدیم کار نکنید، به عنوان یک عضو تازه وارد با هر عنوانی تو تیم سعی کنید کارها و مسئولیت های که مربوط به شما میشه رو از بنیان گذارها و یا مدیر بالاسریتون بخواهید، اینجوری همراهی شما کنار تیم معنای بهتری پیدا میکنه، کارهاتون مشخص میشه و از همه مهم تر مشکلات کمتری خواهید داشت.
پ.ن1: عددهای اول متن شمارش معکوس پرتاب راکت هست که به قانون 5 ثانیه ایی معروف شده، اگه بهصورت ساده بخوام تعریفش کنم اینجوری میشه که درست همان لحظه ایی که ندای غریزه به شما میگوید کاری را در جهت نیل به هدفتان انجام دهید، باید از پنج تا یک معکوس شمرده و بلافاصله (بهصورت فیزیکی) اقدامی در آن جهت بکنید، وگرنه مغزتان جلوی شما را خواهد گرفت. من این متن رو با همین روش نوشتم. میپرسید چرا؟ چون نوشتنم خوب نیست و داشتم بهونه میاوردم که ننویسم!
پ.ن2: کتاب قانون 5 ثانیهای اثر مل رابینز رو بخونید.