محمد مهدی عبدی
محمد مهدی عبدی
خواندن ۱۰ دقیقه·۱ سال پیش

استراتژی ضاحیه: قتل‌عام سیستماتیک مردم فلسطین

قطعاً حماس در حمله اخیر مرتکب اعمال غیرانسانی همچو به اسارت درآوردن کودکان و کشتار زنان و مردان غیرمسلح شد. این اعمال همیشه محکوم بوده، هستند و خواهند بود. معیار اخلاقی باید همیشه فارغ از تمایلات احساسی در همه موقعیت‌ها ثابت بماند. جناح‌گرایی، سیاه‌وسفید دیدن امور و ساده‌انگاری جهان، از فریب‌های ذهن هستند. جهان ساده نیست، بلکه انسان تمایل شدیدی به ساده‌انگاری آن دارد؛ زیرا تحلیل مستمر پیچیدگی‌های دنیا، جزئی‌نگری دقیق اتفاقات و بررسی عمیق هر مورد به شکل جداگانه، برای انسان، چه از دید منطقی و چه از دید عقلانی حقیقتاً طاقت فرساست. انسان در پروسه تکاملی خودش باید محیط اطراف را ساده می‌پنداشت و چاره‌ای جز این نداشت. بنابراین آسان‌ترین راهی که هرکس می‌تواند در پیش گیرد، دوقطبی پنداشتن همه‌چیز، از منطق، فلسفه و اخلاقیات گرفته تا دین، فرهنگ و حتی علوم تجربی است. با این اوصاف، اذهانی که خواهان در آغوش کشیدن حقیقت باوجود همه سختی‌هایش هستند، ضمن محکوم نمودن جنایات حماس، این سؤال را باید از خود بپرسند که آیا اعمال خشونت‌آمیز گاه‌وبیگاه اوکراینی‌ها در خاک اوکراین علیه اشغالگران روسی باید در یک ظرف و در کنار قتل‌عام اوکراینی‌ها توسط روسیه قرار گیرند؟ اگرنه، چرا باید اعمال خشونت‌آمیز نادر حماس و از آن نادرتر مردم فلسطینی که چندین دهه تحت اشغال مهاجمان نژادپرست بودند، با جنایات سیستماتیک اسرائیل در غزه و کرانه باختری در یک ظرف قرار گیرند؟ پس‌ازآن باید یک گام پیش‌تر رفت و این سؤال اساسی و مهم را پرسید که چرا اسرائیل عمداً غیرنظامیان را هدف قرار می‌دهد و دست به کشتار گسترده می‌زند؟

انگیزه

اسرائیل همیشه تمام تلاشش را کرده تا هدف قراردادن غیرنظامیان را کم‌رنگ جلوه دهد. چرخه معمول، رایج و نرمال به این شکل است: ابتدا وزارت دفاع اسرائیل ادعا می‌کند که اهداف خود را با دقت بالایی مورد هدف قرار داده و به هر قیمتی که شده از تلفات غیرنظامیان اجتناب کرده است. سپس، اعلام می‌نماید که مقصر همه تلفات غیرنظامی ثبت‌شده حماس است زیرا این سازمان انسان‌ها را سپر انسانی خود قرار می‌دهد. اما پس از حمله بی‌سابقه حماس به اسرائیل در 15 مهر 1402، مواضع رسمی رژیم اسرائیل کاملاً دگرگون شد.

در 18 مهر، سخنگوی ارشد ارتش اسرائیل، دانیل هاگاری، به شکل واضح اعلام کرد:

تمرکز بر روی واردکردن خسارت است و نه دقت.

پس‌ازآن، مقام رسمی ناشناس دیگری به کانال 13 اسرائیل گفت:

غزه درنهایت به شهری چادرنشین تبدیل خواهد شد. هیچ ساختمانی باقی نخواهد ماند.

بنجامین نتانیاهو رسماً فلسطینی‌ها را تهدید نمود:

اکنون از غزه خارج شوید ... ما باقدرت در همه‌جا عمل می‌‌کنیم.

با توجه به محصور نمودن مطلق غزه – به‌غیراز انسداد زمینی، هوایی و دریایی طاقت‌فرسای 16 ساله موجود – ساکنین این منطقه قادر به فرار به خود مناطق اسرائیل که نیستند. پس تنها راه جایگزین کشور مصر است. اما در غروب سه‌شنبه، 18 مهر، نیروی هوایی اسرائیل، مکرراً تنها راه خروجشان را در گذرگاه رفح بمباران نمودند. گذرگاه بسته مانده و در حال حاضر مصر به اسرائیل التماس می‌کند تا راه را برای آن‌ها باز کند. بیشتر مردم در مدارسی که توسط سازمان ملل اداره می‌شود پناه گرفته‌اند. فاضلاب‌های شهری بمباران شدند و ما شاهد تجمیع پسماندهای جامد در خیابان‌ها هستیم. اردوگاه جبالیا با 1.3 کیلومترمربع وسعت، که جمعیتی بالغ‌بر 100،000 نفر در آن زندگی می‌کردند، با خاک یکسان شده. تراکم جمعیتی این منطقه از شهر مانیلای فیلیپین نیز بیشتر بوده است.

البته این اخبار هرچند سال یک‌بار بازگو می‌شوند. آخرین عملیات بزرگ کم‌وبیش مشابه، عملیات پروتکتیو اج (به انگلیسی: Protective Edge) در سال 2014 میلادی بود که در آن 18،000 خانه و بیش از 2000 شهروند غیرنظامی کشته شدند. در طول حیات این رژیم، استراتژی کلان آن‌ها، مستمر، پیوسته و دائمی اجراشده و به دلیل سرکوب سنگین خبری، چندان به سؤال چرا اسرائیل عمداً غیرنظامیان را هدف قرار می‌دهد پاسخی داده نشده است. در این یادداشت، نه‌تنها در مورد موقعیت کنونی بلکه درباره استراتژی کلان اسرائیل در کشتار غیرنظامیان نظری به اشتراک خواهیم گذاشت.

دکترین ضاحیه

داستان از سال 2006 میلادی آغاز شد. اسرائیل و لبنان در جنگ وحشیانه‌ای هزاران نفر را قربانی کردند که درنهایت به شکست اسرائیل انجامید. حتی ویلیام آرکین نیز آن را یک شکست نامید:

اسرائیل خلوص اطلاعات، اثرگذاری استراتژی و تکنولوژی‌اش را دست بالا و (از آن‌طرف) انعطاف‌پذیری و مهارت حزب‌الله را دست‌کم گرفته بود.

اثر روانی این شکست بر روی اسرائیل آشکار، واضح و قابل‌لمس بود. از همان ابتدای تاریخچه پروژه صهیونیسم، اسرائیل بر چیزی که زیو جبوتینسکی (به انگلیسی: Ze’ev Jabotinsky) آن را «دیوار آهنین» (اشاره به ظرفیت دفاعی رژیم) نامید، تکیه کرده است. با آن شکست عجیب، صهیونیست‌ها عاجزانه به دنبال راه‌حلی برای فرار از آن بودند:

زمان آن رسیده که به دنبال هدف دیگری باشیم. غزه کوچک، دفاع ضعیفی دارد اما مردمش متعصب و مغرور هستند. این منطقه کاملاً برای هدف‌گذاری مناسب است.
- نورمن فینکلستین

اسرائیل علیرغم شکستش، یک درس بسیار مهمی را در این جنگ آموخت: تخریب کامل منطقه ضاحیه در جنوب بیروت. پس‌ازآن گادی آیزنکوت (به انگلیسی: Gadi Eisenkot)، رئیس سابق ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل آن را به ابتکار عملی جدید تبدیل کرد:

آن چیزی که در سال 2006 در ناحیه ضاحیه بیروت اتفاق افتاد، در آینده نیز در هر روستایی که به اسرائیل شلیک کرده اتفاق خواهد افتاد. این‌یک توصیه ساده نیست، بلکه برنامه‌ای است که توسط مقامات اجازه عملیاتی شدنش صادرشده است.

کارشناس اسرائیلی، یارون لاندن (به انگلیسی: Yaron London) در یک نوشته‌ای احساسات خود را در مورد استراتژی جدید بروز داد. عذر مرا برای این نقل‌قول طولانی بپذیر، اما صراحت بیان او به‌واقع شگفت‌آور است و برای رساندن منظور نویسنده ضروری:

«استراتژی ضاحیه» اصطلاحی است که در گفتمان امنیتی ما حکاکی خواهد شد. ضاحیه، منطقه‌ای شیعه‌نشین در بیروت است که در جنگ لبنان، خلبانان ما آنجا را به پاره‌آجر تبدیل نمودند. در برخورد بعدی با حزب‌الله، ما زحمت دور زدن سنگرهای مستحکم حزب‌الله را نمی‌کشیم. ما لبنان را نابود خواهیم کرد و با اعتراض کل دنیا نیز منصرف نخواهیم نشد. تاکنون، استراتژی ضاحیه اتخاذ نشده بود زیرا اسرائیل در تلاش بود تا به اصل تفاوت میان لبنانی خوب و لبنانی بد وفادار بماند. (وفاداری به این اصل) هم خوب است و هم بد. بد به این دلیل که در شمال ما، حکومتی وجود دارد که به‌کل (نه‌قسمتی از آن) خبیث است. خوب به‌این‌علت که دیگر نیازی به تمیز دادن‌های پیچیده نیست. نظر‌گاه استراتژیک جدید اسرائیل، دشمن خواندن لبنان است.
ما باوجود تلاش‌های پیچیده‌ای که داشتیم، در تمیز دادن میان اشخاص بی‌گناه و رهبران گناه‌کار شکست خوردیم. بدون اظهار صریح، ما به این نتیجه رسیدیم که ملت‌ها مسئول اعمال رهبرانشان هستند. اگر بخواهم عملی‌تر بیان کنم، می‌گویم فلسطینی‌های ساکن غزه همه خالد مشعل، لبنانی‌ها همه نصرالله و ایرانی‌ها همگی احمدی‌نژاد هستند. ناخرسندم از اینکه اثراتش دقیقاً پس از عقب‌نشینی از غزه خودش را نشان نداد. ما خودمان را فریب داده بودیم که بین مردم و رهبرانشان تفاوتی وجود دارد؛ اینکه مردم سرشان در زندگی خودشان است (و به سیاست کاری ندارند).

کشتار سیستماتیک

چنین فراخوان، دعوت و طلبی برای قتل‌عام، نسل‌کشی و کشتار دسته‌جمعی مردم بی‌گناه، توسط یک شخصیت و مقام رسمی حقیقتاً در مستندات تاریخی بسیار کمیاب است؛ به‌خصوص نوشته‌ای با این جزئیات، صراحت و روشنی. در اظهارنظر کمتر صریحی، سرلشکر بازنشسته، گیورا آیلند (به انگلیسی: Giora Eiland)، در جنگی دیگر با لبنان و در سیاست کلی‌اش، به استراتژی ضاحیه استناد می‌کند:

تحمیل خسارت شدید به جمهوری لبنان، نابودی خانه‌ها و زیرساخت‌ها و رنج کشیدن صدها هزار نفر از مردم لبنان، بیش از هر روش دیگری می‌توانند بر رفتار حزب‌الله اثرگذار باشند.

کسانی که جنگ کره را مطالعه نمودند، قطعاً با استراتژی آمریکا در آن جنگ آشنایی دارند. آن‌طور که نیروی هوایی اذعان دارد:

اثر روانی کشاندن جنگ به مردم (غیرنظامیان غیرمسلح)، کاتالیزوری است که روحیه و اراده مقاومت را نابود خواهد کرد.

ژنرال بدنام آمریکایی، کورتیس لمی (به انگلیسی: Curtis Lemay)، رهبر کمپین بمباران در کره، ممکن است یکی از پیشگامان دکترین ضاحیه باشد:

هیچ غیرنظامی غیرمسلح بی‌گناهی وجود ندارد. شما یک دولت دارید و مردمی که با آن می‌جنگید. شما دیگر با ارتش مسلح نمی‌جنگید. پس کشتن اصطلاحاً «ناظران بی‌گناه» چندان اذیتم نمی‌کند.

لمی هنوز دیدگاه منسوخ جنگ جهانی را می‌پرستید؛ دیدگاهی که شهرهای ژاپنی متعددی با خاک یکسان و صدها هزار نفر قتل‌عام شدند. نکته جالب اینجاست که خودش از جنایاتی که مرتکبش می‌شد به‌خوبی آگاه بود:

اگر بازنده جنگ بودیم، همه ما به‌عنوان جنایتکاران جنگی محکوم می‌شدیم.

نخستین نبردی که اسرائیل استراتژی ضاحیه را به کاربرد، لشکرکشی سال 2008 به غزه بانام عملیات کَست لید (به انگلیسی: Cast Lead) بود. وزیر امور داخلی اسرائیل، میر شیتریت (به انگلیسی: Meir Sheetrit) پیشنهاد داد که ارتش اسرائیل باید منطقه‌ای در غزه را انتخاب و آن را با خاک یکسان کند. معاون نخست‌وزیر وقت اسرائیل نیز، الی ییشای (به انگلیسی: Eli Yishai) به شکلی واضح اظهار نمود که:

(باید) نابودی کامل غزه امکان‌پذیر باشد تا بفهمند که سربه‌سر ما نگذارند. اکنون وقت مناسبی برای ویران نمودن هزاران خانه تروریست‌هاست تا پیش از شلیک راکت کمی تعلل کنند. آن‌ها باید با خاک یکسان شوند. هزاران مسکن، تونل و صنعت تخریب خواهند شد.

پس از جنگ، سازمان ملل گزارشی را در مورد مأموریت کمیته حقیقت‌یاب منتشر کرد:

نتیجه مأموریت این بود که اتفاق رخ‌داده در جنگ غزه، حمله‌ای عمدی و نامتناسب به هدف تنبیه، تحقیر و ارعاب جمعیت غیرنظامیان طراحی‌شده بود. منهدم ساختن زنجیره‌های تأمین غذا، دستگاه‌های تصفیه آب، کارخانه‌های ساخت بتن و مناطق مسکونی نتیجه سیاستی عمدی و سیستماتیک بوده تا پروسه زندگی باکرامت روزانه را برای جمعیت غیرنظامی سخت‌تر نماید. شکست متعدد در تمیز دادن میان نظامیان و غیرنظامیان، به نظر می‌رسد مأموریتی باشد که در آن به شکل مستقیم به سربازان دستور داده‌شده است.

برخلاف همه خودنمایی‌های عمومی صهیونیست‌ها پیش از آغاز جنگ، عکس‌العمل سیاسی و واکنش شدید به گزارش کمیته حقیقت‌یاب آن‌قدر عظیم بود که نویسنده و مؤلف گزارش (ریچارد گلدستون) مجبور به پس گرفتن اظهارات و گزارش خود در واشنگتن‌پست شد.

عملیات پروتکتیو اج در سال 2014 به طرز شگفت‌انگیزی حتی بیشتر از عملیات کست لید مخرب، ویرانگر و خانمان‌برانداز بود. سازمان عفو بین‌الملل کاملاً عمل اسرائیل را محکوم کرد:

... تخریب و هدف قراردادن عمدی املاک و ساختمان‌های غیرنظامیان در مقیاس کلان، آن‌هم بدون ضرورت نظامی صورت پذیرفت.

پیتر مائورر، رئیس کمیته بین‌المللی صلیب سرخ نیز در سخنرانی گفته بود:

من هرگز شاهد چنین سطح تخریبی در کل زندگی‌ام نبوده‌ام.

در کشتار متعاقب، 22 مدرسه که برخی از آن‌ها توسط سازمان ملل تأسیس‌شده بودند، توسط ارتش اسرائیل به‌طور کامل نابود گشت. در مدرسه ابتدایی بیت حنون 13 نفر، مدرسه پسرانه رفح 12 نفر و مدرسه دخترانه جبلیا 20 کودک غیرنظامی کشته شدند:

مکان دقیق مدرسه جبلیا، هفده مرتبه به ارتش اسرائیل اعلام‌شده بود!
- پیر کراهنبول

بااینکه اسرائیل مختصات ماهواره‌ای همه ساختمان‌های سازمان ملل را در اختیار دارد، اما بازهم با توپخانه و موشک‌های نقطه زن آن‌ها را مورد هدف قرار می‌دهد. اونروا (آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک)، روزانه دومرتبه با دولت اسرائیل ارتباط برقرار می‌کرد و به آن‌ها مختصات دقیق پناهگاه‌های اضطراری شهروندان غیرنظامیان فلسطینی را اطلاع می‌داد. در آن جنگ، اسرائیل 17 بیمارستان، 56 درمانگاه و 45 آمبولانس را یا نابود کرد و یا به آن‌ها آسیب جدی زد. تنها مرکز توان‌بخشی غزه، یعنی بیمارستان الوفا نیز به‌طور کامل ویران شد.

اسرائیل یک خاموشی سراسری رسانه‌ای را تدارک دید و مسیرهای ورود به نوار غزه را به روی سازمان‌‌های حقوق بشری در زمان جنگ و حتی پس‌ازآن مسدود کرد. اما مقیاس کلان خون‌های ریخته شده، درنهایت به جهان بیرون درز کرد و بیش از 2200 فلسطینی جان خود را از دست دادند که 1500 نفر آن‌ها از غیرنظامیان و 550 نفرشان نیز کودکان بی‌گناه بودند. در مقابل، 73 اسرائیلی کشته که 6 نفر از آن‌ها غیرنظامی و 1 کودک بودند. برای درک قدرت تخریب بالای ارتش اسرائیل، کافیست به بیش از 18،000 خانه تخریب‌شده در غزه در برابر تنها 1 خانه ویران‌شده در اسرائیل بنگریم و مقایسه کنیم. بدین ترتیب استراتژی ضاحیه بازهم عملیاتی شد.

آنتونی کوردزمن (به انگلیسی: Anthony Cordesman)، رئیس مرکز مطالعات و استراتژیک و بین‌المللی، در یادداشتی عمیق اظهار داشت که مقامات اسرائیلی تا چه اندازه حاضرند برای نامتناسب و حتی بی‌ثبات به نظر رسیدن پیش روند. یک مقام رسمی صراحتاً اعتراف کرد که:

ما باید این حس را در دشمنانش ایجاد می‌کردیم که دیوانه هستیم!

آیا همه این وقایع، حقایق و مستندات برایت آشنا نیست؟


اسرائیلفلسطینسیاستتاریخ
دانش گرا | سایت: Vitaro.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید