بااینکه کتاب نظامی هنر جنگ (به انگلیسی: Art Of War) اثر سان تزو (به انگلیسی: Sun Tzu) در 2500 سال پیش نوشتهشده، اما نه تاریخ تألیف و نه موضوع آن بههیچوجه محدود به گذشته و مسائل نظامی نبوده و نیست. این کتاب، به معنای واقعی کلمه یک شاهکار است که از آن میتوان تقریباً در هر موضوعی که با انسان سروکار دارد، استفاده نمود. دنیای کسبوکار درست مانند دنیای جنگ است؛ دشمنان داخلی و خارجی زیادی برای شکست دادن تو تلاش میکنند، برای موفقیت نهایی نیاز به یک استراتژی قدرتمند حس میشود و برای به سرانجام رساندن آن استراتژی، تاکتیکهای خلاقانهای باید پیادهسازی شوند. حال در این بخش از یادداشتهای ویتارو، قصد داریم به رابطه میان ایدههای هنر جنگ سان تزو و کسبوکار بپردازیم و از طرز تفکر این رهبر برجسته برای موفقیت در دنیای بیرحم کسبوکار مدرن بهره ببریم.
یک رهبر با الگو بودن رهبری میکند، نه با توسل زور.
بهترین راه رهبری کردن تیم و کسبوکار بهسوی موفقیت، این است که خودت سرمشق و الگوی دیگران باشی. اگر نیروی کار رهبرشان را تحسین کنند، همیشه انگیزه بالایی برای رسیدن به موفقیت و راضی نگهداشتن رئیسشان خواهند داشت. استفاده از زور علاوه رنجش بالایی در کارمندان و کارگران ایجاد میکند؛ زیرا زور مخالف ذات آزاد انسان است و هر چیزی که خلاف طبیعت بشریت باشد، همیشه محکومبه نابودی است.
استراتژی بدون تاکتیک، کندترین مسیر پیروزی است. تاکتیکهای بدون استراتژی تنها طبل توخالی پیش از شکست هستند.
استراتژی، یعنی تصویر بزرگتر و هدف اصلی و تاکتیک، یعنی جزئیات و راه دستیابی به آن هدف اصلی. برای مثال کاهش هزینه تمامشده محصول کارخانه در سال جاری، میتواند نوعی استراتژی باشد. حال راههای کاهش این هزینه (مانند تعویض تجهیزات فرسوده با تجهیزات جدیدتر یا واردات تجهیزات پیشرفتهتر) تاکتیکها هستند. یک کسبوکار برای موفقیت نیاز به هر دو ابزار بالا دارد. معمولاً یک رهبر خوب، استراتژی را بهصورت مشخص، واضح و رسا برای دیگر اعضای تیم توضیح میدهد تا اعضا با این خطمشی، تاکتیکهای مناسبی را برای رسیدن به آن استراتژی و هدف کلیتر طراحی نمایند. عدم سختگیری و انعطافپذیری در تاکتیکها رمز موفقیت هر کسبوکاری است.
اگر خود و دشمن را بشناسید، نیازی به ترس از نتیجه صدها نبرد نیست.
برای پا گذاشتن به میدان نبرد کسبوکار به دو چیز ضروری نیاز است. اول، خودشناسی و شناخت نقاط ضعف و قوت خود و دوم شناخت عمیق رقبا. اگر تو مدیریت یک کسبوکار را بر عهده داری، همیشه باید نقاط قوت و ضعف خودت را بشناسی و بهصورت مداوم به اصلاح آن بپردازی. این موضوع در مورد رقبایت نیز صادق است. از نقاط قوت خودت بهره بگیر و از نقاط قوت رقیبت دوریکن. سعی کن نقاط ضعفت را اصلاح و به نقاط ضعف حریفت حمله کنی. این فرصتهایی است که برای موفقیت در کسبوکار به آنها نیاز داری.
کسی برنده است که بداند چه زمانی باید و چه زمانی نباید بجنگد.
در دنیای کسبوکار زمانهایی پیش خواهد آمد که ورود به میدان جنگ چندان فکر عاقلانهای نباشد. ما یک انسان هستیم، نمیتوانیم همه کار انجام دهیم و بعضی مواقع ممکن است در بهترین حالت خود نباشیم. همه کارآفرینها و مدیران کسبوکارها باید اولویتبندی و انتخاب عاقلانه نبردها را بیاموزند. آنها باید یاد بگیرند که احساسات و غرور را پشت درب کسبوکارشان بگذارند و با تصمیمات منطقی و بهدوراز احساسات، با بهترین شکل ممکن مسیر کسبوکار را به سمت موفقیت هموار نمایند. خیلی زمانها یک عقبنشینی تاکتیکی بهتر از نبردی پرهزینه است.
با استفاده از فرصتها، آنها چند برابر خواهند شد.
سه نکته مهم از این جمله شاهکار میتوان استخراج کرد. اول، بهرهگیری از فرصتها، دوم، غیرقابلپیشبینی بودن زندگی و سوم، لزوم واکنشپذیری فوقالعاده در شرایط مختلف. ما نمیدانیم که چه اتفاقی در آینده رخ خواهد داد و هر چه قدر که حسابشده، دقیق و با برنامه پیشبینی کنیم، بازهم بهاحتمالزیاد متغیرهای تصادفی، کل پیشبینی ما را – چه منفی و چه مثبت – دگرگون خواهند کرد. اینجاست که توانایی واکنش به شرایط پیشبینینشده در کسبوکار ما بسیار حیاتی میشود. سان تزو میخواهد بگوید منفی نگری در مورد فرصتها کار عاقلانهای نیست، زیرا ما نمیدانیم که پسازآن چه اتفاقی خواهد افتاد. اما اگر آن فرصت، فرصتی ارزشمندی باشد، قطعاً فرصتهای پیشبینینشده خوب دیگری را نیز به دنبالش خواهد ساخت.
مردانت را به چشم فرزندانت بنگر، تا ببینی که چطور تو را در عمیقترین درهها نیز همراهی میکنند.
وقتی با مردم با احترامی که لایقشان هستند، رفتار کنی، اکثرشان باافتخار و شرافت احترامت را بازمیگرداند. همه ما نیاز داریم که احساس مهم بودن کنیم و یک رهبر و مدیر کسبوکار اگر ارزش و اهمیت هر یک اعضای تیم را بداند، همه آنها رهبر را برای رسیدن به سختترین، طولانیترین و پراهمیتترین اهداف همراهی میکنند. این جمله اهمیت موضوع حس ارزشمند بودن را به ما یادآوری میکند و به ما تذکر میدهد که یک مدیر کسبوکار باید از طریق ارتباط صادقانه با اعضای تیم، رابطه محترمانه و قدرتمندی را ایجاد نماید تا مسیر موفقیت آسانتر گردد.
منضبط و خونسرد، او تا زمان پدیدار شدن بینظمی و هرجومرج در میان دشمنان صبر پیشه خواهد کرد.
رهبران باید در همه شرایط خودشان را کنترل کنند و این موضوع در مسائل اقتصادی و مدیریتی حوزه کسبوکار بیشتر اهمیت پیدا میکند. بسیار مهم است که خونسرد، آرام و تحت کنترل باشی. فقط زمانی نقشه و برنامه طرحریزی کن که کنترل کاملی بر خود و ازنظر استراتژیک دست بالاتر را داشته باشی. احساسات مختلف مانند احساس ترس، طمع، ناراحتی و خشم ویرانکننده تصمیمها هستند و چه امپراتوریهایی که تنها با لحظهای غفلت از قدرت احساسات، بهطور کامل از هم فروپاشیدند.
کتاب هنر جنگ سان تزو، با طبیعت بنیادی انسان سروکار دارد و دربرگیرنده قوانینی است که پس از گذشت 2500 سال هنوز هم از آن برای مسائل مختلف دنیای مدرن، مانند سیاست، ورزش، مدیریت، کسبوکار و حتی علوم تجربی بهره میبرند. قوانین انسانی، به دلیل تغییر نکردن ماهیت و ذات انسان، همیشه قوانین ثابتی بودهاند. هر کتاب ارزشمندی که درزمینهٔ علوم انسانی نوشتهشده باشد، بهاحتمال فراوان ماندگار خواهد ماند. این نوشتهها، نوشتههایی هستند که نهتنها با گذر زمان منسوخ نمیشوند، بلکه به ارزشمندی آنها نیز افزوده میگردد. نظر تو در مورد ایدههای هنر جنگ سان تزو و کسبوکار چیست؟ آیا تعالیم نظامی سان تزو میتواند با مباحث کار و زندگی تطبیق داده شود؟ آیا از آموزههای او در زندگی بهره میبری؟