محمد مهدی عبدی
محمد مهدی عبدی
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

شوالیه؟ نمی‌شناسم؛ ما ایرانی‌ها کاتافراکت داریم!

چندین قرن پیش از آنکه شوالیه‌های قرون وسطی بر میادین نبرد اروپا حکمرانی کنند، در شرق، پیشینیان آنان، با هیبتی بیمناک، به‌شدت زره‌پوش و تا دندان مسلح بر دل دشمنان رعشه می‌انداختند. یونانی‌ها این سواره‌نظام‌های کاملاً زره‌پوش را کاتافراکت (به یونانی: Kataphraktos و به انگلیسی: Cataphract) نامیدند. «Kataphraktos» به معنی «پوشیده شده با زره» است که توصیف دقیقی از این سلحشوران سواره به ما ارائه می‌دهد.

نخستین همکاری شناخته شده میان انسان زره‌پوش و اسب، در امپراتوری‌های شرقی اواخر عصر برنز اتفاق افتاد. مردان سوار بر ارابه، توسط اسب‌های زره‌پوش حمل می‌گشتند. این نیروها بسیار گران بودند و به عنوان نمادی از ثروت، هیبت و قدرت امپراتوری شناخته می‌شدند. با فاکتور گرفتن اقوام عشایر ایرانی-آریایی (مانند اسکیت‌ها و سکاها)، امپراتوری آشوری (911-609 پیش از میلاد) اولین حکومتی بود که از سواره‌نظام در کمیت‌های بالا استفاده می‌کرد.

در اوایل قرن نهم پیش از میلاد، به تدریج همه امپراتوری‌های بزرگ سواره نظام را جایگزین ارابه‌ها کردند. در حاشیه فلات ایران (ترکمنستان و افغانستان امروزی)، اقوام نیمه کوچ‌نشین ایرانی، شروع به استفاده از مقدار زیادی زره سنگین بر روی نژادهای بزرگ‌تر اسب کردند. امپراتوری پارسی هخامنشیان اولین امپراتوری بود که از سواره‌نظام کاملاً زره‌پوش و به معنای واقعی کلمه کاتافراکت، بهره‌وری کرد.

پس از فتح امپراتوری هخامنشی توسط اسکندر مقدونی، وارثان او، سلوکیان، همین‌طور به توسعه تاکتیک‌، سلاح و زره کاتافراکت ادامه دادند. سلوکیان در آن دوران یکی از قدرتمندترین ارتش‌های جهان را در اختیار داشتند. سواره‌نظام کاتافراکت در کنار پیاده‌نظام سپر نقره‌ای (سربازانی با نیزه بسیار بلند که به پایک معروف بودند) مرکزیت ارتش آن‌ها را تشکیل می‌دادند.

در زمان امپراتوری اشکانیان (به انگلیسی: Parthian Empire) کاتافراکت به بالاترین حد توسعه خود رسید. در این دوران، هم اسب و هم سوار، تقریباً به صورت کامل در فلز پوشانده شده بودند. سواره‌نظام‌های اشکانی از نیزه بسیار بلندی به طول 4 متر و یا بیشتر به نام کانتوس (به یونانی: κοντός و انگلیسی: Kontos) استفاده می‌کردند.

اولین برخورد رومی‌ها با نیروی خوفناک کاتافراکت‌، در همین دوران امپراتوری اشکانی و در نبرد بسیار معروف حران (53 سال پیش از میلاد) رخ داد. همچنین سَرمَت‌های ایرانی‌تبار (به انگلیسی: Sarmatians) پس از مهاجرت به شمال امپراتوری روم، آن‌ها را با کاتافراکت و تاکتیک‌های رایجش آشنا نمودند. با این وجود، رومی‌ها برای ادغام سواره‌نظام سنگین ایرانی‌ در ارتششان هیچ عجله‌ای نداشتند. آن‌ها از کاتافراکت استفاده چندانی نمی‌کردند و در موارد نادر نیز همیشه از اسیران و یا مزدوران دیگر اقوام و کشورها (عمدتاً سرمت‌ها و ارمنی‌ها) بهره می‌بردند.

به نظر می‌رسد دانش، مهارت و ثروت لازم برای پرورش و تمرین سواره‌های کاتافراکت در امپراتوری وسیع روم وجود نداشت. همچنین اسب‌های بزرگ و قدرتمند شرقی - که توانایی حمل زره‌های سنگین را داشته باشند - در این سرزمین کمیاب بود. در هر صورت رومی‌ها تا چندین قرن نتوانسته بودند از کاتافراکت در مقیاس وسیع استفاده نمایند.

عصر طلایی کاتافراکت در قرن سوم تا هفتم میلادی رقم خورد. پس از سرنگونی امپراتوری اشکانیان به دست ساسانیان، کاتافراکت‌های با کیفیت در تعداد بالا، به امری رایج در ارتش ساسانیان و همچنین رقیب دیرینه‌ ما، یعنی رومی‌ها تبدیل شد. استراتژی و تاکتیک تسلیحاتی-نظامی ساسانیان ذاتاً با اشکانیان متفاوت بود. اشکانیان ترجیح می‌دادند نبردها را به زمین خودشان بکشانند و جنگ‌ها را به به جنگی دفاعی و فرسایشی تبدیل کنند. اما از سمت دیگر، ساسانیان بسیار تهاجمی تر از پیشینیان خود بودند و انتخاب آن‌ها، لشکرکشی و نبرد در قلمرو رومی‌ها بود.

در میدان نبرد، اشکانیان به‌شدت به تاکتیک «بزن در رو» سواره‌های کمان‌دار حرفه‌ای‌شان اتکا می‌کردند. تنها زمانی که دشمن خسته، آسیب‌دیده و ناامید بود، سواره‌نظام زره‌پوش و سنگین اسلحه کاتافراکت وارد میدان نبرد می‌شد تا پیاده‌نظام حریف را درهم بشکند و باقی‌مانده آن‌ها را پاک‌سازی نماید. همچنین از کاتافراکت برای محافظت از سواره‌های کمان‌دار در برابر ضد حمله سواره‌نظام‌های سبک دشمن نیز استفاده می‌شد. در ارتش اشکانیان، نسبت کاتافراکت به سواره‌های کمان دار، 1 به 10 بود.

در تضاد با اشکانیان، ارتش استاندارد ساسانیان، نسبت کاتافراکت‌ها به سواره‌های کمان‌دار 2 به 1 بود. یعنی تعداد کاتافراکت‌ها (که در دوران ساسانیان به بهترین آن‌ها «سواران» گفته می‌شد) دو برابر تعداد سواره‌های کمان دار بود. به عبارت دیگر، کاتافراکت‌های سواران، طلایه‌داران ارتش بزرگ و با شکوه ساسانیان را تشکیل می‌دادند. همچنین، دیگر تفاوت مهم میان سواران ساسانیان و کاتافراکت اشکانیان، نوع درگیری آن‌ها با دشمن بود. در ارتش ساسانیان، سواره‌نظام به صورت مستقیم و رودررو با پیاده‌نظام سنگین، منظم و آماده ارتش روم روبرو می‌شد. آن‌هم نه هر پیاده‌نظام غیرحرفه‌ای و آماتوری، بلکه پیاده‌نظامی که به احتمال فراوان بهترین پیاده‌نظام جهان در آن دوره 400 ساله بود.

کاتافراکت‌های سواران در خط مقدم با پیاده‎‎‌نظام سنگین روم درگیر می‌شدند و در خط دوم، سواره‌های کمان‌دار از آن‌ها پشتیبانی می‌کردند. اگر آرایش پیاده‌نظام دشمن در حمله برق‌آسا، سنگین و خوفناک اولیه نمی‌شکست، سواران در حالی که توسط تیرباران سواره‌های کمان‌دار پشتیبانی می‌شدند، به انتهای خطوط خودی عقب نشینی می‌کردند تا سواران ذخیره (یا پیاده‌نظام سنگین ارتش خودی)، موج دومی از حملات برق‌آسا را بر دشمن وارد نمایند.

در پاسخ به موفقیت‌های پی‌در‌پی پارسی‌ها در میدان نبرد، رومی‌ها کاری را که در آن تخصص داشتند انجام دادند: تقلید، انطباق و سازگاری. طی 400 سال نزاع میان دو امپراتوری بزرگ، رومی‌ها و در راس آن، امپراتوری روم شرقی، همین‌طور به افزایش تعداد کاتافراکت‌ها ادامه دادند. در این زمان، به غیر از خارجی‌ها، شهروندان امپراتوری نیز داوطلب تبدیل شدن به کاتافراکت مخوف شدند.

با گذر زمان، کاتافراکتی که کمترین اهمیت را در ارتش روم داشت، به شریف‌ترین، قدرتمندترین و باپرستیژترین نیروی امپراتوری تبدیل شد. آن‌ها بسیاری از تکنیک‌ها، تسلیحات و تاکتیک‌های ایرانی را وارد ارتش خود کردند. در زمان اشکانیان، تنها اشرافیت توانایی عضویت در جامعه کاتافراکت‌ها را داشت، اما در زمان ساسانیان، امپراتوری می‌توانست به علت ثروت و جمعیت بیشتر، سواران بیشتری را پرورش دهد.

به طور کلی 7 خاندان قدرتمند در امپراتوری پارسی وجود داشت. خاندان ساسان که ثروتمندترین، قدرتمندترین و مهم‌ترین خاندان امپراتوری ساسانیان بود، همیشه مجهزترین، باکیفیت‌ترین و نخبه‌ترین کاتافراکت‌ها را وارد میدان نبرد می‌کرد. به کاتافراکت‌هایی این 7 خاندان پرورش می‌دادند، سواران گفته می‌شد. همچنین اشرافیان رده پایین‌تر اما با تعداد بیشتری نیز وجود داشتند که کاتافراکت‌هایی با نام «آزادان» را به خدمت ارتش در می‌آوردند.

تفاوت اصلی آزادان با سواران، در میزان زرهی بود که بر اسب خود سوار می‌کردند. اسبِ سواران، کاملاً زره پوش بود در حالی که اسبِ آزادان، تنها نیم‌تنه جلویی اسب با زره پوشیده شد بود. همچنین تعداد کاتافراکت‌های سواران به نسبت کمتر از کاتافراکت‌های آزادان بود.

کاتافراکت‌ها تانک‌های جهان باستان بودند و به غیر از زره فوق‌العاده نفوذناپذیر و سنگین، از سلاح‌های مختلفی نیز استفاده می‌کردند. سلاح اصلی آن‌ها، کانتوس بود. هم اشکانیان و هم ساسانیان از نیزه کانتوس برای تاثیرگذاری فوق‌العاده در برخورد اولیه بهره می‌بردند. حتی نویسنده‌های رومی نیز در مورد به سیخ کشیده شدن دو مرد به صورت همزمان توسط نیزه بزرگ نوشته‌اند. کاتافراکت‌های ایران از شمشیر به عنوان سلاح جانبی یاد می‌نمودند. علاوه بر آن، انواع مختلفی از گرز و تبر برای نبردهای تن به تن نزدیک با خود حمل می‌کردند.

گرز، سلاح مورد علاقه، محبوب و حماسی ما ایرانی‌ها بوده و هست. کاتافراکت‌ها از گرز برای مقابله با پیاده‌نظام و سواره‌نظام سنگین دشمن استفاده می‌کردند. معمولاً زره کاتافراکت‌های دشمن (به طور خاص رومی‌ها) چنان با کیفیت بود که برش شمشیر یا ضربه نیزه هیچ آسیبی به آن‌ها نمی‌زد و یا حتی بدون هیچ اصطکاکی بر روی زره لیز می‌خورد. در این زمان است که گرز به کار می‌آید. یک ضربه گرز می‌تواند استخوان پوشیده شده در بهترین و با کیفیت‌ترین زره‌ها را نیز بشکند و اگر به سر بخورد، دشمن را بیهوش یا فلج کند.

از اواسط دوران ساسانیان، سواران، کمان نیز با خود حمل می‌کردند تا در موقعیت مناسب بتوانند رگباری از تیر را قبل از حمله اولیه بر سر دشمن خالی کنند. در بعضی از مستندات، از سلاحی نام برده شده که به صورت اتوماتیک اما یک بار مصرف 5 تیر را پشت سر هم شلیک می‌کند. این سلاح توسط سواران به کار گرفته می‌شده و ممکن است نمونه‌های اولیه‌ای از زوبین (به انگلیسی: Crossbow) هم باشد.

همچنین همه سواران در فنون رزمی استاد بودند و تمرین‌های قدرتی و بدن‌سازی، مانند تمرین با وزنه جزء برنامه ورزشی آن‌ها بود. ورزش پهلوانی یا همان ورزش زور‌خانه‌ای - که توسط یونسکو به عنوان قدیمی‌ترین ورزش بدن‌سازی جهان شناخته شده - جزء برنامه‌های تمرینی سواران و دیگر کاتافراکت‌های دوران ساسانیان بوده است. ورزش پهلوانی به شدت به سواران و عملیات‌های شکستن جمجمه‌شان کمک می‌کرد. لقب‌های قهرمانانه‌ای نیز مانند «مردی که می‌تواند 1000 نفر را از پای درآورد» به قهرمانان مسابقات اهدا می‌شد.

جنگ چهارصد ساله روم و ایرانشهر، منابع انسانی، مادی و معنوی زیادی را هدر داد که نتیجه آن، سقوط سلسله ساسانیان به دست اولین امپراتوری عرب (خلافت راشدین) بود. با وجود سقوط ساسانیان، تسلیحات، زره، تاکتیک، فرهنگ، آداب و رسوم کاتافراکت‌های سواران به هیچ‌وجه به فراموشی سپرده نشد. کاتافراکت‌های ایرانی به غیر از رومی‌ها، از قبل توسط ترک‌ها اقتباس شده بود و پس از فتح ایران توسط اعراب، آن‌ها نیز از این نیروهای باشکوه، ترسناک و قدرتمند در ارتششان استفاده نمودند.

در غرب اروپا نیز آلمان‌ها در اثر برخورد با رومی‌ها، تسلیحات، تاکتیک و فرهنگ کاتافراکت‌ را وارد ارتش و جامعه‌شان کردند. همه این کاتافراکت‌ها با گذشت قرن‌ها اصلاح شدند، بهبود یافتند و به شوالیه‌های معروف و نمادین مفتخر غرب تکامل پیدا کردند. تمام ویژگی‌های مهم کاتافراکت‌ها مانند نجابت خانوادگی، اشرافیت، افتخار، غرور، شجاعت و مهارت نیز به شوالیه‌ها منتقل شد.

در رسانه‌های غربی و شرقی، از شوالیه‌ها همیشه به عنوان نماد افتخار، شجاعت و شرافت یاد می‌کنند و در بسیاری از موارد، خود اروپایی‌ها را مبدع فرهنگ، تسلیحات و تاکتیک سواره‌نظام سنگین دنیای باستان و قرون وسطی معرفی می‌نمایند. متاسفانه بسیاری از ما ایرانی‌ها (که از خودم آغاز می‌‎‌شود) سواران ساسانی را در این تصویرسازی‌ها نادیده می‌گیریم و در موج رسانه‌های جهانی، به نماد شوالیه‌های «نا اورجینال» غربی پر و بال می‌دهیم. امیدوارم نه تنها کاتافراکت، بلکه تمدن، فرهنگ و زبان ایرانی در همه عرصه‌ها، توسط ما مردم، به جهان معرفی شود تا رسانه قدرتمند اما آسیب‌پذیر جهانی (که متاسفانه همراهی حکومت داخلی را نیز به همراه دارد) در برابر پتانسیل غنی ما زانو بزند و ایران حقیقی به جهان شناسانده شود.


شوالیهتاریخکاتافراکتنظامیسیاست
دانش گرا | سایت: Vitaro.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید