حسین محمدحسینی
حسین محمدحسینی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

شروع فعالیت در ویرگول

سلام

امیدوارم حالتون بهتر از همیشه باشه :)

این اولین پستی هست ک دارم تو ویرگول مینویسم


این پست 4 تا بخش داره:

  • ی معرفی کوچیک از خودم
  • داستان کاریم
  • تشکر از افرادی ک تو این راه خیلی کمکم کردن
  • اگه تا اخرش خوندین میخوام هدفمم از اومدن ب اینجا بگم


من حسین محمدحسینی هستم، برنامه نویس وب و کارشناسی نرم افزار دارم، شااید ارشد هم بخونم...


داستان استارت اصلی برنامه نویسی من از یکی از ترم های کاردانی شروع شد، دوستم پیشنهاد داد ک ی سایتی دوره برنامه نویسی گذاشته ب اسم "ساخت فروشگاه اینترنتی مشابه دیجیکالا با PHP" بگیریم؟ خب ما هم ک از خدا خواسته با چندتا از بچه های دیگه رفتیم باهم خریدیمش.

ماه رمضون همون سال بود ک من اموزشارو کپی کردم رو سیستممو شروع کردم به دیدن.

به ضِرس قاطع عرض میکنم ک اگه بگم روزی بیشتر از 15 ساعت کلا پشت سیستم و در حال اموزش و تمرین بودم دروغ نگفتم.

کل ماه رمضون اون سالِ من ب این شکل گذشت و بزرگترین گام من در اون سالها بود.

حاصل اون یک ماه، شد یک کپی ناقص از سایت دیجیکالا ک البته سمت پنل ادمینش هنوز خیلی کار داشت، ولی چون مابقی پروژه در اصل تکرار کارهای قبلی برای فیچرهای مختلف بود، از ادامه دادنش دست کشیدم و تو اوج از اون دوره خداحافظی کردم. (همون کپی ناقص تونست 3 تا پروژه پایانی رو با افتخار نمره بگیره :) )

بعد از اون دوره چون دیگه ترسم از برنامه نویسی کلا ریخته بود شروع کردم سَرَک کشیدن ب چیزای مختلف، مثلا میرفتم ربات تلگرام درست میکردم و اوه راستی نمیدونین وقتی ی ربات نوشتم ک QR code تولید میکرد چ حس خفن بودنی داشتم برا خودم :)

یکی دیگه از دوستام ک دید انگار اگه ترشی نخورم یچیزی میشم شروع کرد برای اینکه من انگیزه بگیرم و بیشتر تلاش کنم، از هرجایی ک فکر میکرد پروژه در میاورد :))))))))

خلاصه چندتا سایت زدمو گذاشتم تو رزومم و شروع کردم ب رزومه دادن برای شرکت ها.

سومین شرکتی ک رفتم برا مصاحبه متوجه شدن ک با چ ادم خفنی مواجه هستن و کارو دراوردن (ممنون ک نمیخندین)

از سال 96 تا الان توی اون شرکتم و در حال حاضر پوزیشن فول استکِ وب رو دارم.

تو شرکتمون 3 تا پروژه داریم که البته در حال حاضر فقط یکیشون زندس، همونی ک استارتاپ نیست :)، و 2 تا پروژه اولی متاسفانه نتونستن از دره مرگ استارتاپ ها جون سالم بدر ببرن و fail شدن...

من پیشرفت اصلیمو رو اولین پروژه شرکت داشتم، بخاطر تعدد فیچرهای سنگینی ک داشتیم مجبور بودم کلی چیزایی ک تا حالا اسمشونم ب گوشم نخورده بود رو یاد بگیرم (کلا فکر میکردم دیتابیس فقط mysql و sqlserver هست). خلاصه ک سکوی پرتاپ خیلی خفنی بود اون پروژه برای من، و هنوز هم بعد از گذشت نزدیک ب 3 سال از مرگش هنوز بهش تعلق خاطر دارم.


ادم برا اینکه بتونه درست مسیر رو ب رشد خودشو پیدا کنه و تو اون مسیر حرکت کنه نیاز به داشتن کسانی داره ک بتونه ازشون راهنمایی بگیره.

خداروشکر تو اون شرکت من ی منتور خیلی خفن پیدا کردم البته باید بگم منتورهای خیلی خفن، بزارین نام ببرم مهندس زهرا بوالحسنی، مهندس سعید نیکوکلام و به رهبری مهندس میثم گنجعلی. واقعا کارکردن با این عزیزان برام خیلی لذت بخش بوده و هست و کلی چیز ازشون چ در کار و چ در زندگی یاد گرفتم.

خب اینجا دیگه واقعا جاداره اسم اون دوتا دوستمم بگم و ازشون تشکر کنم، کسی ک اولین تلنگر رو زد و باعث شروع این داستان شد مهندس محمد دولابی، و کسی حواسش ب انگیزه و ادامه دادنم بود مهندس محمدرضا برجیان.


راستشو بخواین خیلی وقته میخواستم بیام و بنویسم، ولی خیلی از نوشتن خوشم نمیاد، تو مدرسه هم انشاء خودم نمینوشتم :) ولی خودمو میخوام ملزم کنم ک هر چند وقت ی پست بنویسم اینجا (امیدوارم بتونم و البته از همینجا بخاطر نوشته هایی ک ممکنه کلی مشکل نوشتاری داشته باشه ازتون معذرت میخوام). بیشتر پست هایی ک میخوام بزارم تو دسته برنامه نویسی و مهندسی نرم افزار هستن. امیدوارم بتونم ب رشد بیشتر مطالب فارسی تو حوزه برنامه نویسی خدمتی کنم.

hello worldبرنامه نویسیمهندسی نرم افزار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید