رضا
رضا
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

درک بیشتر سیستم ها: نقاط اهرمی، نقاط کلیدی و نقاط مرزی

این پست یادداشتی هستش که در درس نقاط اهرمی، کلیدی و نقاط مرزی در سیستمها از متمم برداشت کردم:

بخش‌های کلیدی در زندگی شما، در سازمان شما، در کشور شما، در محصولات شما و در هر سیستمی، بخش‌هایی هستند که سیستم حول آنها شکل گرفته و به وجود آمده.

نقطه‌ی اهرمی، بخشی از سیستم است که با کمترین هزینه مادی و معنوی و زمانی، توسط آن بتوان بیشترین تغییر در خروجی سیستم را ایجاد کرد.

اعضای مرزی، اعضایی هستند که در نخستین تعامل با سیستم، به آن برخورد می‌کنیم. «آبدارچی» یک شرکت، یک عضو مرزی است. یک عضو ساده‌ و کوچک و ارزان و قابل جایگزینی و غیر مرکزی و غیر کلیدی.

در یک شرکت تولید نرم‌افزار، نقطه‌ی اهرمی ممکن است گرافیست‌ها باشند. عضو مرزی، فروشندگان هستند و عضو کلیدی، احتمالا برنامه‌نویسان خواهند بود.



من خودم رو تا حدودی مینیمالیست میدونم و زیاد دنبال چیزهای اضافی نیستم. ولی قبلا خیلی به این موضوع فکر میکردم که چرا اکثر مشاورین املاک یا نمایشگاهی ها مخصوصا جوان تر ها زیاد اکسسوری دارن و لباس های زیبا و شیک میپوشن.

اگر این افراد و کسب و کارشون رو یک سیستم در نظر بگیریم، فکر میکنم شاید توی سیستم اینها، لباس و اکسسوری حکم touch point یا leverage point رو داره و غیرمستقیم یا مستقیم روی موفقیت شغلی شون تاثیر میذاره.

الان که بیشتر فکر میکنم، تازه متوجه میشم چرا بعضی از افراد از آیتم های زیر استفاده میکنن:

  • اکسسوری های گران قیمت
  • عطرهای چند میلیونی
  • سیم کارت های گرون قیمت یا رند
  • موبایل های برند خاص
  • خودنویس های چند میلیونی در جلسات

توی هر سیستم کسب و کاری یا هر شغلی، به نظرم core component‌ رو همه باید داشته باشن ولی داشتن touch point یا leverage point هستش که باعث ایجاد تمایز میشه.

تفکر سیستمیاستراتژیکسب و کار
یه آدم معمولی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید