سنت های بد
شاید فکر کنیم سنت ها چیزهای بدی هستن و همیشه نیاز به تغییر دارن! در بیشتر مواقع این حرف درسته ولی چیزی که مهمه اینه که تغییرات از دل سنت ها بیرون میان و چیزی جدای از اونا نیستن!
میدونین دارم راجع به چی حرف میزنم؟ مثلا ممکنه سنتی عجیب تو یه جزیره دور افتاده بزرگترین تغییر مالی قرن اخیر را رقم بزنه!
میخوام در رابطه با یه جزیره صحبت کنم که وقتی اروپایی ها برای اولین بار به اون راه پیدا کردن اولین چیزی که متوجه اون شدن سیاست پولی عجیب اون جزیره بود!
مگه سیاستشون چی بود؟ اونا به جای طلا و و پول و... که همه جای دنیا ارزش داشتن یه نوع سنگ آهک را به عنوان پول انتخاب کرده بودن(چون به دست اوردنش تو اون منطقه سخت بود و...) ولی جابه جایی این سنگ ها خیلی سخت بود بنابراین اونا را تو یه جایی نگه میداشتند و نکته جالب این یود که نه سندی در کار بود نه کاغذی! اینکه این سنگ برای کیه را نظر اکثریت مشخص میکرد! یعنی اگر اکثریت میگفتن سنگ برای فلانیه پس سنگ برای فلانی میشد
اگر در یک رد و بدل پولی اکثریت افراد تایید میکردن که این مبلغ از شخص اول به شخص دوم رفته transaction صورت میگرفت و شخص دوم صاحب سنگ میشد!
یه بار یه سنگی هنگام انتقال قل خورد افتاد تو دریا! مردم اومدن پیش روسای قبیله و شرح موقعیت کردن و روسا هم گفتن که اون شخص همچنان صاحب اون سنگ
مگه فرقی میکنه که تو دریا باشه یا تو غار؟ ما همه میدونیم یه همچین سنگی تو دریا هست! پس اعتبار داره....
این سیستم شما را یاد چی انداخت؟
منو که یاد ارز دیجیتال انداخت
همه میدونیم که اعتبار اینکه یه رمزارز برای کسی هست یا نه اینه که چند تا نود تو شکبه اونو تایید کنن
اگر تو شبکه قراره transaction صورت بگیره باید چند تا نود تایید کنن تا مبلغ مورد از از فرد الف به فرد ب منتقل بشه
ولی خب سوال اینجاست
آیا واقعا رمزارز انقلاب مالی قرن اخیر بوده؟ منظورم اینه آیا میتونیم اونو به عنوان یه انقلاب در نظر بگیریم؟