دیگر نه.
به اندازه کافی به شما وقت دادیم.
کاری نمانده که نکرده باشیم.
جنگ کردید، ما جنگیدیم و جان دادیم.
تحریم شدید، بارش را ما تحمل کردیم.
تقلب کردید، ما کوتاه آمدیم.
توهین کردید، ما چیزی نگفتیم.
فساد کردید، کاری به کارتان نداشتیم.
زندگیها را سیاه کردید،...
کلاه سرمان گذاشتید...
اما دیگر نه.
دیگر ما با دست خودمان به شما مشروعیت نخواهیم داد.
تمام.
برخی همکارانم معتقدند که باید تحت هر شرایطی روزنه امید را حتی اگر بسیار کوچک باشد باز نگه داشت و لذا در تلاشند تا من و دیگران را به رای دادن به پزشکیان متقاعد کنند. دلایلشان بیراه نیست و منطق خودشان را دارند لذا ممکن است نهایتا در حرکتی مرزی به پزشکیان رای بدهم اما حتی در آن صورت، من معتقدم کسانی که رای نمیدهند دلایل موجهی دارند و هیچ انتقادی را به انتخاب آنها وارد نمیدانم.