بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود
آقا من اومدم با یه مقاله(یا پست) متفاوت
درمورد درس میخوایم صحبت کنیم
1. کارنامه درخشان
2. روز شهادت حضرت فاطمه جایزه گرفتم الکی الکی:
3. درس هایی که از پایه یازدهم گرفتم
خب بریم بسم الله
آقا انصافا بعضی درسارو واقعا ترکوندم ماشالا
مثل حسابان، عربی، شیمی
حالا فارسی و... رو کار ندارم
و حالا میدونی چرا توی حسابان نمراتم خوبه؟
چون پایهی دهم رو خیلی خوب خوندم با کمک های آلاء
آلاء یه دوره داره که فوق العادس که مدرسش آقای مهدی امینی راده
خیلی عالی یاد میده
دمش گرم
آقا حالا یه وقت تبلیغ مبلیغ نمیکنما!!
خلاصه من با آلاء خوندم و پایه مو قوی کردم
یازدهم رو هم با معلم خودمون میخوندم
کاش آقای امینی راد میومد حسابان یازدهم رو هم تدریس میکرد
و بعد عربی رو هم خداروشکر خوب نوشتم
اونم بخاطر اینه که من از همون هفتم عربی رو خیلی خوب میخوندم
با اینکه مدرسم افتضاح بود!
و اصلا عربی خیلی راحته
حالا شاید الان بگید خداوکیلی کجاش راحته؟؟
ولی من همیشه اینو میگم که آقا ما درست یاد نگرفتیم چون معلم هامون بلد نبودن یاد بدن!
باور کن راس میگم
معلم عربی خودمون، فلان فلان شده چیزهایی رو میگفت که کتاب نوشته بود نباید بگید!
یبار داشت نمیدونم ساختار رو میگفت چی میگفت، اینقدر پیچیده کرده بودا!
باورکن من که اون مبحث رو قبلا با آلاء یاد گرفته بودم، وقتی معلم خودمون داشت یاد میداد
من کلا یادم رفت خخخ.
آلاء یه دوره داره که آقای ناصر حشمتی اومده عربی رو یاد داده ... اومده گرامر عربی 3سال رو(هفتم، هشتم، نهم) رو کامل یاد داده(لینک دوره) خیلی خوبه اگه خواستید برید استفاده کنید(البته عربی 3سال رو اول مرور میکنه بعد عربی دهم رو یاد میده)(و بعد خییییلی یواش صحبت میکنه بهتره با سرعت 2X ببینین خخخ).
بخدا به من پول ندادنا که بگن برو مارو تبلیغ کن ... نه ... من معرفی میکنم با این هدف که شاید به کار یه نفر بیاد.
عه یادش بخیر:
چقدر زمان زود میگذره
ولی انصافا قبول دارین که بعضی درسا رو واقعا ریدم؟?
ببخشید کلمه منفی استفاده کردم ولی واقعیتشه دیگه :)
تاریخ 8.5 گرفتم!
کار هرکسی نیستا!
نه انصافا تاریخ خیلی سخت بود
و معلم ماهم خیلی سخت گیر بود
از متن کتاب سوال میداد!
حداقل میتونست از سوالای آخر هر درس بده(همین پرسش های نمونه) ولی نداد!
ولی خداروشکر که حداقل قبول شدم
تازه یه سوتی جالب از این کتاب تاریخ پیدا کردم:
خخخ نوشته wellcome!
حاجی welcome درسته :)
خخ مو رو از ماست میکشم بیرون
فکر کردن الکیه ... بی سوادا(illiterates)
والا اینهمه درس چرت و پرت رو وارد ذهن خوشگلمون کردن!
حالا ولش خودمونو ناراحت نکنیم
و فیزیک رو هم که دیگه گل کاشتم ؛)
من این فیزیک رو از اول مشکل داشتم
اصلا نمیفهمم چی میگه
ولی خب با هزار زور خوندم و تونستم قبول بشم خخخ
هندسه هم میدونی واقعا خونده بودم کتاب رو ولی معلم سوالای کنکوری داده بود(توی نوبت دوم) :(
به ما به زور فرمولای کتاب رو یاد میداد، حالا اومده بود یه سوالایی داده بود واه واه
خب بریم قسمت بعدی :)
آقا قبلا شهادت حضرت فاطمه بود و بعد مدرسهی ما پیام داد و نوشته بود که:
و بعد من وقتی این پیام رو خوندم، با خودم گفتم که خب من از کجا بدونم جواب سوال چیه؟
بعد با خودم گفتم حاجی بیا توی نت سرچ کنیم شاید یچیزی پیدا کردیم
خلاصه اومدم سرچ کردم و بعد دوتا جواب پیدا کردم که یکیش امام حسن عسگری(ع) و یکیش امام رضا(ع) بود
بعد رفتم به معاونمون فرستادم جواب رو
بعد اونم گفت که توی مدرسه قرعه کشی میکنیم و میگیم
بعد من میدونستم اصلا نمیخوام برنده بشم
میگفتم الان بقیه بچه ها هم رفتن سرچ کردن و به معاون هم گفتن دیگه
کاری نداره که ... یعنی یه سرچ هم بلد نیستن؟؟
و بعد رفتیم مدرسه و بعد اعلام کردن و معاونمون گفت که ما قرعه کشی کردیم توی شیفت قبل و آقای محمدامین اسکندری برنده شدن
من اون موقع هنگ کرده بودم(اینطوری بودم:??) خخ
میگفتم بابا ایول ... هیچ باور نمیکردم که من دربیام
خلاصه رفتیم و این جایزه ی خوشگل رو گرفتیم:
آره به همین راحتی
و من مطمئن هستم که هیچکس حتی یه سرچ هم نکرده بود
و الکی گفتن که قرعه کشی کردیم
خخخ
حال کردی؟
با یه سرچ ساده یه جایزهی خوب گرفتم
باور کن سر جمع یه دقیقه وقت نداشتم واسهی سرچ
ولی ببین چه چیزی گرفتم
حالا درسته لامبورگینی که نیست ولی خب درکل برای یه دقیقه وقت گذاشتن و این جایزه رو گرفتن عالیه
اینه که باید حواسمون باشه که تنبل نباشیم
خلاصه که اینطور
بریم قسمت بعدی :)
1- آقا به هیچکس اعتماد نکن:
میدونی چیشد؟
من فیزیکم همونطور که گفتم ضعیفه و بعد به یکی از دوستام که هم تختیم بود گفتم فلانی تو فیزیک رو توی نوبت اول خوب نوشتی(16 گرفته بود)، نوبت دوم هم قشنگ بخون و به منم برسون
حالا اینو بگم که ما امتحان زبان داشتیم و بعد من نوشتم و اون دوستم وقتی داشتیم میرفتیم که برگه هارو بدیم به مراقب، گفت اسکندری اسکندری بیا برگه منو بنویس و بعد منم گفتم باشه بده من :)
من برگه خودمو دادم بهش و برگه اونو گرفتم که بنویسم
بعد چنتا سوال نوشتم که تقریبا 5 نمره اینا نوشتم واسش
بعد اینقدر خوشحال شده بودا
وقتی بردم برگه شو دادم به مراقب و رفتم بیرون، خیلی خوشحال بود و باور کن کم مونده بود بوسم کنه خخخ.
بعد میگفت آره جبران میکنم و... که من بهش گفتم فلانی جون مادرت این فیزیک رو درست و حسابی بخون به من برسون تا حداقل یه نمره ی قبولی بگیرم
بعد این دوستمم گفت باشه میخوام برم مثل دانکی بخونم و...
آقا خلاصه گذشت و گذشت و اینم بگم که من خودم فیزیک رو میخوندم چون میگفتم بابا فیزیک کلا فرموله چجور میخواد برسونه؟ و شاید هم نتونستیم که برگه هامونو عوض کنیم
خلاصه روز امتحان فیزیک شد(وای خُدا)
آقا منم به این دوستم میگم فلانی خوندی؟
من امیدم به تو هستا!
البته اشتباه میکردم باید امید به خدا میبود!
خلاصه اونم گفت آره و...
بعد رفتیم و نشستیم روی صندلی مون
سوالات رو آوردن و من واقعا خیلی خونده بودم چون توی نوبت اول 8(خخخ) گرفته بودم
و میترسیدم که بیوفتم و تابستون از دماغم بیاد
آقا من شروع کردم به حل کردن و بدک نبود
و بعد توی صفحه ی دوم 2،3 تا سوال بود که من تاحدودی بلد بودم حل کنم
از معلم خودمون یکم راهنمایی گرفتم و حل کردم خداروشکر
جالبه اصلا فکر نمیکردم که بتونم حل کنم
و بعد آقا خلاصه من درحد سواد و توان نوشتم و بعد با اون دوستم پاشدیم رفتیم که برگه هارو بدیم به مراقب و بریم دیگه
آقا من توی راه دیدم که این دوستم اصلا اون سوالات صفحه دوم که من حل کرده بودم رو حل نکرده بود!
من هنگیده بودم
میگفتم پس چرا حل نکردی؟؟
بعد یه لحظه برگه شو چرخوند و صفحه اول رو آورد
دیدم که عه اونجا فلش رو که باید به سمت بالا میبود رو به سمت پایین کشیده
داد زدم گفتم فلانی بابا اون فلش به سمت بالاست!!!!
بعد گفت عه راس میگی :|
بعد من اونجا فهمیدم که بابا آدم نباید به هیچ احدالناسی اعتماد کنه
خوب شد خودم خوندم وگرنه تجدید میشدم
حالا من امیدم به این دوستم بود
خخخخ.
2- مراقب دوستات باش:
واقعیتش همکلاسی های من اصلا آدم های درست و حسابی نبودن
البته بچه های خوبی بودنا ولی خب...
و من یکم که رفته بودم مدرسه اصلا بی تربیت شده بودم :|
اینقدر حرفای بد میزدن که منم چنتا چیزای جدید یاد گرفتم :(
هرچند خیلی از حرفای زشت رو خودمم بلدم حتی از اونا هم بهتر بلدم(متاسفانه) ولی خب واقعا فحش نمیدم چون خیلی چیپه(cheap) که فحش بدی!
و خیلی حس بدی میگرفتم از کاراشون
و بعد اونجا بود که یاد گرفتم باید خیلی مراقب دوستامون باشیم
خیلی خیلی خیلی مهمن!
و من حتی یجاهایی ترجیح میدادم تنها باشم تا اینکه کنار یسری از بچه ها باشم
واقعا اون جمله که پیامبر گفته: «همنشين خوب بهتر از تنهايي است و تنهايي بهتر از همنشين بد» رو من کامل درک کردم
خلاصه حواسمون باید خیلی به دوستامون باشه!
همین :)
درکل جالب بود
مدرسه ها نصفش مجازی بود که خیلی سخت بود یجاهایی
و حضوری هم که دیگه هیچی
و خدارو هزار مرتبه شکر که به ما فرصت زندگی کردن داده
الله جون جیگرتو :)
خخخخ
آقا همین دیگه حرفی نیست
بچه لطفا نظرتونو دربارهی این مقاله بنویسید واسم
و یه لایک خوشگل هم بزنید چون واقعا کلی واسه ی عکس ها زحمت کشیدم
با اینکه چیز خاصی هم ندارن
مرسی ازتون که وقت گذاشتین و خوندین
درکل سعی کردم که این مقاله هم طنز باشه هم آموزشی :)
خدایا شکرت
خب دیگه بریم ممنون ازتون فعلا خدانگهدار.
تاریخ: 9 تیر 1401
** اینم بگم که توی کانال تلگرام هم مطالب خوبی قرار میدم؛ اگر خواستید یه سَری بزنید **