امام خمینی(ره) مردی از سلاله پاک پیامبر اکرم(ص) و پرورش یافته مکتب اسلام، انسانی وارسته و حکيم که چهارده قرن پس از بعثت پيامبر گرامی اسلام(ص) با اراده ای الهی و حمايت مردم، انقلابی را به پیروزی رساند.
اگر چه امام(ره) رهبر انقلاب اسلامی ایران بودند ولی حرکت انقلابی ایشان و نفوذ کلام آن عزیز سفر کرده در مرزهای ایران محدود نشد. معظم له(ره) فقط امام ما نبودند، به کل جهان تعلق داشتند و رهبر مستضعفان جهان نامیده شدند. شرکت میلیون ها نفر در تشیع پیکر مطهر ایشان نشان دهنده آن است که آن حضرت(ره) بر دلها حکومت می کردند. در مورد علت نفوذ امام در قلوب مردم نمی توان به یک مورد خاص تکیه کرد.
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
حافظ
اما می توان از ده ها علت، یکی را برجسته نمود. به نظر می رسد در کنار ده ها حسن معظم له(ره) صداقت ایشان از برجستگی خاصی برخوردار است. نفوذ امام در دلها به حدی بود که مردم بعد از نماز یک صدا از خدا می خواستند از عمرشان بکاهد و بر عمر امام اضافه کند. آن حضرت(ره) به منزله جان بودند در جسم ارادتمندان و مردم:
بت شکنی، بت شکنی، خمینی، خمینی رهبر و سردار منی خمینی، خمینی
ما همه سرباز توأیم خمینی، خمینی گوش به فرمان توأیم خمینی، خمینی
قلب منی، روح منی، خمینی، خمینی آیت حق، شب شکنی خمینی، خمینی...
شهید حمیدرضا نظام
به دنبال نطق تاریخی امام خمینی(ره) در عصر عاشورا سال 1383 هـ . ق(13 خرداد 1342) که همچون پتكی بر حکومت شاه فرود آمد. شاه فرمان خاموش كردن صدای قیام را صادر كرد. سحرگاه پانزده خرداد ـ بعد از دستگیری جمع زیادی از یاران امام(ره) ـ صدها كماندوی اعزامی از تهران، منزل حضرت امام(ره) را محاصره و ایشان را دستگیر و به تهران بردند.
خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم ومناطق اطراف پیچید. مردم با شعار«یا مرگ یا خمینی» به سوی منزل ایشان حركت كردند. هنگامی كه سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه بیرون آمدند. نظامیان مردم را به رگبار بستند و حمام خون به راه انداختند.
صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. در تهران جمعیت انبوهی در حوالی بازار و مركز شهر گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی كاخ شاه حركت کردند. مأمورین نظامی و پلیس با تیراندازی های گسترده و مستقیم بر قیام مردم فائق آمدند.
روز پانزده خرداد در تهران و قم حكومت نظامی برقرار شد اما علی رغم آن، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود كه در هر مورد به درگیری خونین می انجامید. امام خمینی(ره) پس از نوزده روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شدند.
پس از دستگیری امام خمینی(ره) اعتراضات گسترده ای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم در سراسر كشور آغاز و همه خواستار آزادی امام(ره) شدند. جمعی از علمای برجسته كشور به نشانه اعتراض به تهران هجرت كردند. خشم مردم از ادامه بازداشت امام(ره) رو به فزونی بود. در تاریخ یازده مرداد حضرت امام(ره) را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داودیه تهران منتقل کردند. بعد از اجتماع مردم تهران در داودیه، امام(ره) تحت الحفظ به منزلی در محله قیطریه منتقل گردیدند. در شامگاه هجده فروردین 1343 هـ .ش امام خمینی(ره) ـ بدون اطلاع قبلی ـ آزاد و به قم انتقال یافتند.
رژیم شاه برای کاستن از محبوبیت حضرت امام(ره) دست به اقداماتی زد؛ از جمله دادن نسبت های ناروا مانند گرفتن پول از خوانین و... که هیچ کدام مانند تهمت نمایندگی ارتجاع سیاه نبود. روز شنبه هفده دی ماه 1356 هـ .ش، روزنامه اطلاعات مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم نویسنده ناشناس با اسم مستعار «احمد رشیدی مطلق» به چاپ رساند. در این مقاله، امام خمینی(ره) به عنوان «مردی ماجراجو، بیاعتقاد، وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و جاهطلب» معرفی شده بود.
منظور از «استعمار سرخ» مارکسیستهای وابسته به شوروی و به ویژه نیروهای حزب توده بود و منظور از ارتجاع سیاه روحانیونی بودند که با اقدامات ضد دینی شاه مخالفت می کردند. اوج این مخالفت ها در اصلاحات ارضی و همهپرسی انقلاب سفید شاه بود.
قبل از این مقاله، شاه در سفری به قم که با بی توجهی روحانیون روبرو شده بود این عبارت را به کار برده بود: «یک عده نفهم و قشری که مغز آنها تکان نخورده، همیشه سنگ در راه ما میانداختند. زیرا مغز آنان قابل تکان خوردن نیست. ارتجاع سیاه اصلاً نمیفهمد و از هزار سال پیش تاکنون فکرش تکان نخورده؛ مفتخوری دیگر از بین رفته، در لوایح ششگانه برای همه فکر مناسبی شده. اما چه کسانی با این مسائل مخالفت میکنند؟ ارتجاع سیاه. مخربین سرخ تصمیمشان روشن است و اتفاقاً کینه من نسبت به آنها کمتر است. او علناً میگوید که من میخواهم مملکت را تحویل خارجی بدهم. دروغ و تزویر در کارش نیست. منظور من از ارتجاع سیاه همینها بودند که چند روز پیش در تهران جمعیت کوچک و مضحکی از مشتی بازاری احمق ریشو در بازار راه انداختند که سر و صدا بکنند. سرمشق این عده بدبختها حکومت مصر است. عبدالناصری که حداقل پانزده هزار زندانی سیاسی دارد، خوب ملاحظه کنید منطق آقایان چیست. اینها صد برابر خائنتر از حزب توده هستند...»(تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج2، ص12)
شاه در کتاب «انقلاب سفید» دوباره این ادعای کینه توزانه خود را تکرار میکند: «... این غائله به تحریک عوامل ارتجاع توسط شخصی صورت گرفت که مدعی روحانیت بود... بلوای پانزدهم خرداد 42 بهترین نمونه اتحاد نامقدس دو جناح ارتجاع سیاه و قوای مخرب سرخ بود که با پول دستهای از ملاکین که مشمول قانون اصلاحات ارضی شده بودند، انجام گرفت.»(ماهنامه الکترونیکی دوران، شماره 31، مقاله: بازتاب داخلی وخارجی قیام 15 خرداد)
امام(ره) در اواخر عمر مبارکشان در نامه ای به فرزندشان سیداحمد خمینی به این تهمت ها که بعدها به فرزندشان سرایت کرده است اشاره فرمودند: «... اکنون وقت آن است که وصیت و نصیحت پدرانه به احمد فرزند خود بکنم. پسرم، تو با آن که در هیچ شغلى از شغل هاى سران اسلامى ـ ایّدهم اللَّه تعالى ـ وارد نیستى، این سیلىهاى طاقت فرسا را که مىخورى براى آن است که فرزند منى و به حسب فرهنگ غرب و شرق باید من و هر کس به من نزدیک و به ویژه تو که از هر کس نزدیکترى مورد تهمت و آزار و افترا واقع شود. در حقیقت جرم تو این است که فرزند منى و این در نظر آنان کم جرمى نیست...»(صحیفه نور؛ ج20، ص436)