محمدرضا اسدی
محمدرضا اسدی
خواندن ۲۰ دقیقه·۳ سال پیش

بی انصافی ممنوع

در اشعار عرفانی شاعران بعضاً مسایلی مطرح می‌شود که در تعبیر آن ابهاماتی وجود دارد؛ اگر بخواهیم مخاطب و فاعل فعل را خدا و معشوق ازلی بگیریم با عقل و شرع درست در نمی‌آید و اگر به معشوق زمینی و معنی مجازی تعبیر کنیم با عرف؛ چرا که مدافعان شاعر: «بکشند جیغ و زنند داد که توهین کردی»1

تعابیر و موضوعاتی که ما علی رغم قلت اندوخته می‌فهمیم که این عناوین را نمی‌توان به خدا نسبت داد. ما که از دریچه عرفان نگاه نکرده‌ایم و اندر خم یک کوچه هم نیستیم،2 ولی به قول مولوی، همین قدر که خدا را می‌شناسیم می‌دانیم:

تصویرهای ناخوش و اندیشه رکیک      از طبع سست باشد و این نیست سوی دوست3

ارسلان مشهدی می‌گوید:

گهی به عشوه کنی زنده گه به ناز کشی           تو خود بگو که کس این شیوه را چه نام کند؟4
صالحی خراسانی هم فرمود:

چه ساحری است که چشم تو گاه فتنه‌گری              کشد به عشوه و از غمزه جان دهد ما را5

رضایی کاشی هم سروده است:

نیاز عاشقان معشوق را بر ناز می‌دارد             تو سرتا پا وفا بودی تو را من بی‌وفا کردم6
سعدی در غزلی گوید:

تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست                          تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم7
در غزلی دیگر گوید:

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم                نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند

تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم                    که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم8

اگر چه مطمئن هستیم تمام ابیات منقول، از اشعار عرفانی شاعران می‌باشد و مخاطب همه آن‌ها بدون استثنا خدا و معشوق ازلی است ولی باز یک درصد احتمال می‌دهیم معشوق زمینی مورد نظر بوده است؛ اما بیت زیرین را چگونه توجیه کنیم. محتشم کاشانی در ترجیع بند معروف خود که در مورد عاشورا گفته است پس از نقل عزاداری آسمان و ملائک و انبیا فاجعه عاشورا را به حدی دردناک می‌داند که وهم غلط اندیش او گمان می‌کند دامن جلال جهان آفرین را نیز غبار غم گرفته است ولی بعد توّهم خود را اصلاح کرده دوباره همان حرف را تکرار می‌کند!!

... کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار            هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
تا دامن جلال جهان آفرین رسید                  او در دل است و هیچ دلی نیست بی‌ملال9
       شاید بشود از این اشتباه و مغالطه محتشم کاشانی گذشت و آن را نادیده گرفت، ولی اشتباهی که حافظ کل قرآن، خواجه شیراز مطرح می‌کند قابل اغماض نیست؛ وی در غزلی می‌گوید:

اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را                 به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

قبل از اینکه وارد بحث شویم اجازه می‌خواهم متن کامل غزل را نقل کنم تا رشته کلام از هم بریده نشود و متهم به نؤمن ببعض و نکفر ببعض10 نباشیم و نگویند این بیت با توجه به ابیات پیشین معنی می‌دهد.

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست        بیار نفخه‌ای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به‌شکرانه جان برافشانم       اگر به‌سوی من آری پیامی از بردوست
و گر چنانکه در آن حضرتت نباشد بار       برای دیده بیاور غباری از در دوست
من گدا و تمنای وصل او هیهات        مگر به‌خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بیدلرزان است       ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگرچه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را        به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد        چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست11
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست       چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست11

از حافظ قرآن بعید است این آیه را ندیده باشد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»12

به چیزی نمی‌خرد ما را، یعنی ما را آدم حساب نمی‌کند و برای ما ارزشی قایل نیست.13 در برابر اعلام نیازهایی که می‌کنیم ناز می‌کند و عشوه می‌فروشد و ما در مقابل این همه بی‌توجهی او، یک موی سرش را با دنیا عوض نمی‌کنیم.

آیا واقعاً اینطور است؟ خدا ما را نمی‌خرد یا ما خودمان را نمی‌فروشیم؟ او منت ما را می‌کشد و بارها به شکل‌های مختلف ما را به سوی خود می‌خواند ولی ما ناز می‌کنیم به زعم ما وعده و وعید او نسیه است ولی وعده‌های شیطان نقد و ما نقد را به نسیه ترجیح می‌دهیم!! (متأسفانه)

به‌قول ما «اللّه جل جلاله» و به‌قول اینان هو یا معشوق ازلی یا دوست و هر نامی که می‌پسندند: صنم، بت و مه روی و... چقدر برای ما سرمایه‌گذاری کرده است؟! به خاطر ما شیطان را از درگاه خود راند و در جمع فرشتگان به ما افتخار کرد و در آفرینش انسان بر خود تبریک و تهنیت فرمود. بد نیست مدتی به عقب برگردیم.

خدا به فرشتگان فرمود که می‌خواهم روی زمین خلیفه‌ای خلق کنم، فرشتگان لب به اعتراض گشودند که آیا می‌خواهی موجودی خلق کنی که فساد کند و خون بریزد؟ خدا فرمود: ساکت باشید که من چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید.14 بعد از خلقت آدم (ع) اسماء را به او یاد داد تا در مقابل اعتراض فرشتگان حجت بالغه‌ای باشد و جواب دندان شکنی. جمع فرشتگان را حاضر فرمود و از آنها که سالیان دراز خدا را تسبیح و تقدیس می‌کردند اسماء را سوال کرد که هیچکدام نمی‌دانستند و بعد از اقرار فرشتگان بر نادانی خود به آدم فرمود: اسماء را نام ببر، آدم (ع) اسما را نام برد و خدا به فرشتگان فرمود: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و آنچه را که آشکار می‌کنید و پنهان می‌سازید می‌دانم؟15

همه فرشتگان را به تعظیم وا داشت و امر به سجده فرمود. شیطان را که بر سجده آدم راضی نشد، در ازای تعظیم نکردن به جد ما از درگاه خویش راند.16 آدم فریب شیطان را خورد و با وسوسه او دست به سوی درخت ممنوعه برد، خطا کرد و مستحق اخراج گردید. با اینکه خدا آدم (ع) را از بهشت اخراج و به زمین فرستاد ولی کلماتی به او یاد داد تا با این کلمات توبه کند آدم توبه کرد و خدا از گناهش گذشت.17

آدم در زمین مستقر گردید و نسل او روبه ازدیاد گذاشت صد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاد تا به ما بگویند اگر خود را بفروشید خدا می‌خرد.

ولی در مقابل این همه دعوت و فراخوانی «قليلا ما تشكرون»18 «فهم لا یفقهون»19 و «قوم لا یعقلون»20 وعده بهشت داد و از عذاب جهنم ترساند ولی در ما اثر نکرد. به‌حدی غرق در گناه و فساد شدیم که از خود مایوس بودیم خطاب به ما فرمود: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»21 فرمود اگر صدبار هم توبه شکستی باز می‌پذیرم،22 در محاسبه اعمال، نیت عمل خوب را به عنوان عمل می‌پذیرد.23 هر عمل خوب را ده برابر حساب می‌کند24 در صورتی که عمل بد را دستور داده است تا هفت ساعت بعد از ارتکاب بنویسند25 شاید در این مدت خاطی توبه کند و هر عمل بد را یک عمل حساب می‌کند. به هر بهانه‌ای ما را به خود می‌خواند.

آیا خدا ما را به چیزی نمی‌خرد یا ما ناز می‌کنیم و خود را در مقابل بهشت نمی‌فروشیم. البته خرید به قیمت بهشت برای افراد عادی و معمولی است اولیاء اللّه و نفوس مطمئنه حساب دیگری دارند آنان را به رضوان الهی و لقاء اللّه و... می‌خرد آنجا که فرمود: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»26 و همچنین فرمود: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي»27

پی­ نوشت:

1ـ با اجازه شاعر در بیت دخل و تصرف کردیم بیت بدین صورت بوده است:

بزنم تهمت و بهتان و چو گویند مزن      بکشم جیغ و زنم داد که آزادی نیست
شاعر بیت فوق مشخص نیست. این بیت شعار نشریه طنز جیغ و داد بود که اوایل انقلاب چاپ می­ شد. اولين شماره بدون تاريخ در سال ۱۳۵۸ منتشر شد. اين نشريه را گروهی از دانشجويان مسلمان اداره می­ کردند. دوره اول آن در همان سال پايان يافت. دوره دوم از ۲۷ دی ۱۳۶۳ آغاز شد و تا مرداد ۱۳۶۴ تداوم يافت.

2ـ اشاره به بیتی است که به مولوی نسبت می­دهند:

هفت شهر عشق را عطار گشت     ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

البته اهل مطالعه می­ دانند که این بیت قطعاً از مولانا نیست. یک اشتباه مشهور است که متأسفانه بعضی از بزرگان هم این اشتباه را کرده‌اند و این بیت را از مولانا دانسته‌اند. مولانا در کتاب «مثنوی»، تنها یک بار در دفتر ششم ـ هنگام بازگویی قصه‌ی سلطان محمود‌ـ از عطار نام می‌برد:

لاجرم چه را پناهی ساخته است      تا که مرگ او را به چاه انداخته است

اینچ گفتم از غلط هات ای عزیز            هم برین بشنودم عطار نیز
رحمة اللّه علیه گفته است     ذکر شه محمود غازی سفته است
کز غزای هند پیش آن همام     در غنیمت اوفتادش یک غلام
ارادت مولانا به عطار در دیوان شمس بیان شده است:

عطار روح بود و سنايی دو چشم                 ما از پی سنايی و عطار می‌رويم
                                                           ديوان شمس

3 ـ دیوان شمس تبریزی، غزل 442

4ـ دیوان ارسلان مشهدی، ص35؛ قاسم مشهدی از شاعران قرن دهم هجری، در طوس زاده شد. دوران کودکی او در مشهد سپری شد. سپس، به ماورالنهر رفت و در آنجا نشو و نما یافت. وی نسبت خود را به امیر ارسلان جاذب، یکی از سرداران بزرگ سلطان محمود غزنوی، می­ رساند؛ از این رو، تخلص «ارسلان» اختیار کرد. ارسلان در ساختن ماده تاریخ مهارت داشت. در قطعاتی از اشعار او تاریخ دقیق پاره­ای از حوادث و رویدادهای تاریخی مهم آن عصر منعکس شده است. از دیوان او تنها یک نسخه خطی شناخته شده که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می‌شود.

5ـ مضامین مشترک در شعر فارسی، ص 218؛ صالحی خراسانی شاعر و دبیر ایرانی از منشیان شاه طهماسب در هرات متولد شد و در مشهد نشو و نما یافت. نسب او به خواجه نظام‌الملک طوسی می‌رسد. مقدمات علوم را نزد رکن‌الدوله مرشد‌قلی‌خان آموخت. صالحی در فن معما و انشاء نیز مهارت کامل داشت. وی را از خوشنویسان برجسته دانسته‌اند. او فی‌البداهه شعر می‌گفت و سوای غزلیاتش قصیده‌ای نیز دارد. وی در زمان اکبرشاه به هند رفت و در سلک منشیان وی درآمد. صالحی در مشهد مقدس درگذشت.

6ـ همان، ص230؛ رضایی کاشی شاعر و کاتب، با عرفى شیرازى معاصر بود. وى مردى نکته‌سنج بوده است. از وطن خود به خراسان سفر کرد و در فتنه ازبکان به قتل رسید.

7ـ کلیات سعدی، غزل 367

8ـ کلیات سعدی، غزل 379

9ـ دیوان محتشم کاشانی ـ ترکیب‌بند اول

10ـ آیه 150 سوره نساء: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلا؛ کسانى که به خدا و پيامبرانش کفر مى­ ورزند و مى ‏خواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند و مى‏ گويند ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انکار مى‏ کنيم و مى‏ خواهند ميان اين [دو] راهى براى خود اختيار کنند.»

11ـ دیوان حافظ، غزل 61

12ـ آیه 111 سوره توبه؛ ترجمه: «خداوند از مومنان جان­ ها و اموالشان را خریداری می­ کند که ـ در برابرش ـ بهشت برای آنان باشد [به این گونه که] در راه خدا پیکار می­ کنند؛ می‌کشند و کشته می­ شوند. این وعده حقی است بر او که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟ اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستدی که با خدا کرده­ اید و این پیروزی بزرگی است.»

13ـ اگر منظور، معنی کنایی آن است؛ به این معنی که ارزشی برای ما قائل نیست، چه جوابی به این آیات دارند؟ «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي­ آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلا؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشکى و دريا [بر مرکب­ها] برنشانديم و از چيزهاى پاکيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريده ‏هاى خود برترى آشکار داديم.» (سوره اسراء، آیه۷۰) و«وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا؛ و هر كس از شما خدا و فرستاده ‏اش را فرمان برد و كار شايسته كند پاداشش را دو چندان مى‏ دهيم و برايش روزى نيكو فراهم خواهيم ساخت.» (سوره احزاب، آیه۳۱) و «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلا كَرِيمًا؛ اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى شده ‏ايد دورى گزينيد بدی­ هاى شما را از شما مى­ زداييم و شما را در جايگاهى ارجمند درمى ‏آوريم.» (سوره نساء، آیه ۳۱)

14ـ آیه30 سوره بقره: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاتَعْلَمُونَ؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند: آيا در آن كسى را مى‏ گمارى كه در آن فساد انگيزد و خون­ ها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [را] تنزيه مى ‏كنيم و به تقديست مى ­پردازيم فرمود: من چيزى مى ‏دانم كه شما نمی دانید.»

15ـ آیات 31 تا 33 سوره بقره: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ* قَالُوا سُبْحَانَكَ لاعِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ* قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ؛ و [خدا] همه نام­ها را به آدم آموخت‏ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست مى ‏گوييد از اسامى اينها به من خبر دهيد. گفتند: منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته ‏اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم. فرمود: اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ايشان را از اسماء آنها خبر داد فرمود: آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمان­ها و زمين را مى ‏دانم و آنچه را که آشكار مى‏ كنيد و آنچه را پنهان مى‏ داشتيد؛ مى‏دانم؟»

16ـ آیه 34 سوره بقره: «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ؛ و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس به جز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد [همه] به سجده درافتادند.» (۳۴) و همچنین آیات 11 تا 13 سوره اعراف: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ* قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاتَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ* قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ؛ و در حقيقت‏ شما را خلق كرديم؛ سپس به صورتگرى شما پرداختيم. آنگاه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس که از سجده‏ کنندگان نبود. فرمود: چون تو را به سجده امر کردم چه چيز تو را باز داشت از اينکه سجده کنى؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتشى آفريدى و او را از گل آفريدى. فرمود: از آن [مقام] فرو شو، تو را نرسد که در آن [جايگاه] تکبر نمايى پس بيرون شو که تو از خوارشدگانى.»

17ـ آیات 35 تا38 سوره بقره: «وَ قُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاتَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ* فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِينٍ* فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ* قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سکونت گير و از هر کجاى آن خواهيد فراوان بخوريد و به اين درخت نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد بود. پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم: فرود آييد؛ شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاهی است و تا چندى برخوردار خواهید بود. سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست که] توبه‏ پذير مهربان است. فرموديم: جملگى از آن فرود آييد پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد آنان که هدايتم را پيروى کنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد.» همچنین آیات 19 تا 24 سوره اعراف: «وَ يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لاتَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ* فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَ قَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ* وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ* فَدَلاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ نَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ* قَالا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ* قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِينٍ؛ و اى آدم تو با جفت‏ خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد. پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورت­هايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعا از خيرخواهان شما هستم. پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از[ميوه] آن درخت چشيدند برهنگى‏‌هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ [درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو خطاب کرد: مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت‏ شيطان براى شما دشمنى آشكار است؟ گفتند: پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود. فرمود: فرود آييد كه بعضى از شما دشمن بعضى[ديگر]يد و براى شما در زمين تا هنگامى[معين] قرارگاه و برخوردارى است.»

18 ـ بخشی از آیه 10 سوره اعراف: «وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الأَرْضِ وَ جَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلا مَا تَشْكُرُونَ؛ و قطعا شما را در زمين قدرت عمل داديم و براى شما در آن وسايل معيشت نهاديم [اما] چه كم سپاسگزارى مى‏كنيد.»

19 ـ آیات 86 و 87 سوره توبه: «وَ إِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ* رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لايَفْقَهُونَ؛ و چون سوره ‏اى نازل شود كه به خدا ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد ثروتمندانشان از تو عذر و اجازه خواهند و گويند: بگذار كه ما با خانه‏ نشينان باشيم. راضى شدند كه با خانه ‏نشينان باشند و بر دلهايشان مهر زده شده است در نتيجه قدرت درک ندارند.»

20 ـ بخشی از آیه 58 سوره مائده: «وَ إِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَ لَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لايَعْقِلُونَ؛ و هنگامى كه [مردم را] به نماز مى‏ خوانيد آن را به مسخره و بازى مى‏ گيرند زيرا آنان مردمى‏ هستند که نمى ‏انديشند.»

21 ـ آیه 53 سوره زمر؛ ترجمه: بگو اى بندگان من که بر خويشتن زياده‏‌روى روا داشته ‏ايد از رحمت‏ خدا نوميد مشويد در حقيقت ‏خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است.»

22 ـ آیات 68 تا 70 سوره فرقان: «وَ الَّذِينَ لايَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَ لايَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَ لايَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا* يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا* إِلا مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا؛ و كسانى‏ هستند که با خدا معبودى ديگر نمى‏ خوانند و کسى را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمى­ کشند و زنا نمى کنند و هر کس اينها را انجام دهد سزايش را دريافت‏ خواهد کرد؛ براى او در روز قيامت عذاب دو چندان مى‏ شود و پيوسته در آن خوار مى‏ ماند، مگر کسى که توبه کند و ايمان آورد و کار شايسته کند پس خداوند بدي­هايشان را به نيکی­ها تبديل مى­ كند و خدا همواره آمرزنده مهربان است.» خداوند در آیات بسیاری از جمله آیات ۳۷ و ۵۴ و ۱۲۸ و ۱۶۰ سوره بقره و نیز آیات ۱۶ و ۶۴ و ۱۰۴ و ۱۱۸ سوره توبه، به این مطلب توجه می ­دهد که حتی اگر شخص، توبه پیشین خود را با خدا بشکند و بر توبه خویش وفادار نباشد، باز خداوند از آن جایی که بسیار توبه‌پذیر است و مؤمنان و مسلمانان خطاکار را تحت شمول رحمت خود می ­گیرد، توبه گناهکاران را می‌پذیرد و از در رحمت بر ایشان وارد می‌شود. مشروط بر آنکه واقعاً پشیمان شده باشند.

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ      گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست    صد بار اگر توبه شکستی باز آ
                                            ابوسعید ابوالخیر

23 ـ احادیث زیادی در این خصوص وجود دارد؛ از جمله پيامبر اکرم (ص) در مورد آرزوی شهادت فرمودند: «مَن سَئَلَ اللّهَ الشَّهادَةَ بِصِدقٍ بَلَغَهُ اللّهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ ان ماتَ عَلی فِراشِهِ؛ کسی که از روی صدق و راستی، از خداوند شهادت را بطلبد، هر چند در بستر بميرد، خداوند [در قيامت] او را به جايگاه شهيدان می­ رساند.» (بحار الانوار، ج67، ص201) امام صادق (ع) هم فرمودند: «مَن هَمَّ بِحَسَنةٍ وَ لَم­يَعمَلها کُتِبَ لَهُ حَسَنَةٌ؛ هر کس تصميم به کار نيک بگيرد، ولی انجام ندهد برايش حسنه نوشته می­ شود.» (همان، ج67 ، ص252) همچنین آن حضرت (ع) می­ فرمايند: «إنَّ العَبدَ المؤمِنَ الفَقِيرَ لَيَقُولُ: يارَبِّ اُرزُقنی حَتّی أفعَلَ کذا وکذا منَ البِرِّ وَ وُجُوهِ الخَيرِ، فَاِذا عَلِمَ اللّهُ عَزّ وَ جَلَّ ذالِکَ مِنهُ بِصِدقٍ مِنهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الاَجرِ مثل ما يَکتُبُ لَهُ لَو عَمِلَهُ؛ بنده ­ای مؤمن نيازمند می­ گويد: پروردگارا انواع نيکی­ها و خوبی­ها را روزی من گردان تا چنين و چنان کنم؛ اگر او در نيت خود صادق باشد. خداوند برای او پاداشی می ­نويسد که اگر انجام داده بود آن را می‌نوشت.» (همان، ج67 ، ص199)

24 ـ آیه 160 سوره انعام: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلايُجْزَى إِلا مِثْلَهَا وَ هُمْ لايُظْلَمُونَ؛ هر کس کار نيکى بياورد ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت و هر کس کار بدى بياورد جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود.»

25 ـ یکی از الطاف بی­کران خداوند به مؤمنین این است که اگر گناهی را مرتکب شد هفت ساعت برای توبه فرصت داده می شود اگر توبه نکرد، گناه ثبت می­ گردد. امام صادق (ع) فرمودند: «مَنْ عَمِلَ سَیئَةً أُجِّلَ فیهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَی الْقَیومُ ثَلاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُکْتَبْ عَلَیهِ؛ هر کس گناهى کند هفت ساعت از روز درباره آنها به او مهلت دهند پس اگر سه بار گفت: «استغفر اللّه لذى لا اله الا هو الحى القیوم» آن گناه بر او نوشته نمی ­شود.» (اصول کافی، ج 2 ،ص437) و همچنین فرمودند حتی اگر بعد از بیست سال توبه کند، باز گناه از دفتر اعمال پاک می ­شود: «الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فإِنِ استَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ یُکْتَبْ علَیْهِ شَیءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ یسْتَغْفِرْ کُتِبَتْ عَلَیهِ سَیئَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیذَکَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِینَ سَنَةً حَتَّى یسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَیغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَینْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ؛ بنده مؤمن چون گناه کند خداوند او را هفت ساعت مهلت دهد، پس اگر از خدا آمرزش خواست چیزى بر او نوشته نمی ­شود و اگر این ساعت­ها گذشت و آمرزش نخواست گناه نوشته شود و همانا مؤمن پس از بیست سال به یاد گناهش افتد تا از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهش را بیامرزد و کافر همان ساعت آن را فراموش می ­کند.» (همان)

26 ـ آیه 110سوره کهف؛ ترجمه: «بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى‏ شود که خداى شما خدايى يگانه است پس هر کس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به کار شايسته بپردازد و هيچ کس را در پرستش پروردگارش شريک نسازد.

27ـ آیات 27 تا 30 سوره فجر؛ ترجمه: «اى نفس مطمئنه؛ خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در ميان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.»

منابع و مآخذ:

ابوالخیر، ابوسعید، دیوان رباعیات، تصحیح یداله کابلی، انتشارات انجمن خوشنویسان خراسان.

حافظ، شمس الدین محمد، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران،۱۳۲۰ش.

سعدی، مصلح الدین بن عبداللّه، دیوان، تصحیح مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش.

کلینی، محمد، اصول کافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق.

گلچین معانی، احمد، مضامین مشترک در شعر فارسی، انتشارات پاژنگ، 1369ش.

مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.

محتشم، علی بن احمد، ديوان، تصحیح احمد بهاروند، انتشارات نگاه، تهران، چاپ چهارم،۱۳۸۷ش.

مشهدی، ارسلان، دیوان، تدوین قاسم مشهدی، نسخه خطی مجلس شورای اسلامی.

مولوی، جلال‌الدین محمد، دیوان کبیر، تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.

مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.

انصافخداوندمعشوق ازلیمحمدرضا اسدی
در سال 1342 در شهرستان مرند استان آذربایجان شرقی به دنیا آمدم . کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تبریز و دکترای ادبیات عرب را از دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید