خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد
مولوی
حیرت، یکی از وادی های عرفان و تصوف است؛ عطار آن را وادی ششم از هفت وادی(طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فنا) می داند. و آن حالت سرگشتگی ناگهانی است که به هنگام تأمل و تفکر برای سالک پیش میآید. اگر فهم را از مؤلفههای عقل بدانیم، حیرت نوعی از تردید و سرگشتگی است که با فهمناپذیری همراه است. بنابر این حیران کسی است که راه را گم کرده و هیچ چیز نمیداند و حتی این ندانستن را نیز نمیداند. به بیان بهتر، عاشق است اما نمیداند عاشق کیست.
یکی از مقامات عالیه در عرفان اسلامی، حیرت است. حیرت با ورود بر قلب عارف، او را به خدا میرساند. چون ذات خدا حقیقتی لایتناهی است و در عقل محدود بشری جای نمیگیرد، عقل از درک حقیقت او و آنچه که مربوط به عالم غیب و ماوراءطبیعت است عاجز و حیران می ماند. بنابر این، وجود خداوند بزرگترین رازی است که عقل و کشف به فهم ذاتش پی نبرده اند و نخواهند برد و تا قیامت در حیرت و سرگردانی باقی خواهند ماند.