هست گردیدن، موجود، تن و بدن، ذات، نفس:
چون که به جودش کرم آباد شد بند وجود از عدم آزاد شد
نظامی
وجود و هستی در عرف مردم به معنای جهانی است که ما آن را حس می کنیم. اما فیلسوفان برای هستی موجودات دو جنبه درنظر می گیرند: ذات یا ماهیت و هستی. آنها معتقدند زمانی که موجودی به سبب خودآگاهی بر ماهیت خود تأثیر گذاشت و شناسههای ویژهای پیدا کرد از مرحله ذات به مرحله وجود میرسد. در فلسفه اسلامی ماهیت را امری عارض بر وجود میدانند.
وجود به دو دسته بالضروره(واجب الوجود و ممتنع الوجود) و بالامکان(ممکن الوجود) تقسیم میشود. خداوند واجب الوجود است و شریک خدا ممتنع الوجود؛ بقیه موجودات ـ که در طول وجود خداوند میباشند ـ ممکن الوجود نام دارند که پس از فراهم شدن علت وجودی و برطرف شدن موانع به اراده واجب الوجود موجود میشوند، اعم از انسان که موجود است و سیمرغ که موجود نیست ولی امکان عقلی دارد که موجود شود.