امام خمینی(ره) ضمن آنکه فقیهی وارسته، عالمی مهذب و سیاستمداری زبردست بود نویسنده ای توانا هم بود. بعد ادبی آثار مکتوب امام ، از زوایای گوناگون شایان توجه است:
الف ـ زیبایی های لفظی؛ بی آنکه امام (ره) بخواهد با تکلف و تصنع ، به صناعات لفظی و عبارت پردازی های ادیبانه بپردازد ، صناعات ادبی در پیام های او به گستردگی دیده می شود . کاربردهای مجازی الفاظ ، کنایه ، استعاره ، تشبیه ، جناس ، مراعات النظیر ، لف و نشر ، تلمیح ، طباق ، سجع و ... در نوشته های ایشان کم نیست .
ب ـ مضمون آفرینی؛ نوع کاربرد واژه ها و تعبیرات ، گاهی به گونه ای بود که مفهوم جدید می ساخت . هنرمندانه ترکیباتی ساخته می شد که مضمون نو می آفرید . مضمون آفرینی های او در تعبیرات لفظی ، دریچه های تازه ای به دنیای مفاهیم و برداشت ها می گشود و الهام بخش درک ها و دیدهای نو از مسائل انسانی ، عرفانی ، سیاسی و حماسی می گشت .
پ ـ نثر جوان؛ گرچه امام نیز همچون دیگر علما و روحانیون ، در محیط حوزه های علمیه ، با فرهنگ خاص حاکم برآن درس خوانده و رشد یافته بود ، اما همچون برخی دیگر از عالمان پیشتاز شیعه ، با درک روح زمان و فرهنگ عصر ، دیدی نو، سبکی زنده و نثری زیبا و روان و جوان داشت . قلم سیال و جوشان و آبشارگونه معظم له، چه در کشف الاسرار که از نوشته های دوران جوانی اوست ، و چه در اعلامیه های دوران نهضت و چه در پیام های دو سه سال آخر عمر پربارش ، مشهود است . در برخی موارد ، قابل رقابت ، بلکه جلوتر و قویتر از خوش قلم ترین ادیبان معاصر و شیوا نویس ترین قلمزنان جوان این دوره بود. وقتی می نویسند: « و اینک ما شاهد آنیم که سبکبالانِ عاشقِ شهادت بر توسَن شرف و عزت به معراج خون تاختهاند؛ و در پیشگاه عظمت حق و مقام جمع الجمع به شهود و حضور رسیدهاند؛ و بر بسیط ارضْ ثمرات رشادتها و ایثارهای خود را نظاره میکنند، که از همت بلندشان جمهوری اسلامی ایران پایدار و انقلاب ما در اوج قله عزت و شرافت مشعلدار هدایت نسلهای تشنه است؛ و قطرات خونشان سیلابی عظیم و طوفانی سهمناک را برپا کرده است و ارکان کاخهای ظلم و ستم شرق و غرب را به لرزه انداخته است...(صحیفه امام،ج20، ص196) و همچنین: « امیدوارم همه مسلمانان شکوفه های آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت گلهای محبت و عشق و چشمه سارِ زلال جوشش اراده خویش را نظاره کنند." (صحیفه امام؛ ج 21، ص 82) یا وقتی می نویسند: «شما باید به روشنى ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامى و مبارزه روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و مقدس مآبى چه ظلم ها بر عده اى روحانى پاکباخته رفت، چه ناله هاى دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسى و بى دینى شدند ولى با توکل بر خداى بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکرى و تحجرگرایى، سرافراز ولى غرقه به خون یاران و رفیقان خویش پیروز شدند.(صحیفه امام،ج21،ص240)