ویرگول
ورودثبت نام
مسترباگ
مسترباگسماع قلمی حول برنامه‌نویسی، امنیت و دنیای آنالوگ https://mrbug.ir
مسترباگ
مسترباگ
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

چگونه مغز ما را فریب می‌دهد؟ سفری به دنیای "تفکر، سریع و کند"

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا گاهی اوقات تصمیماتی عجولانه می‌گیرید یا چرا در برابر برخی اطلاعات، مقاومت نشان می‌دهید؟ دنیل کانمن، روانشناس و برنده جایزه نوبل اقتصاد، در کتاب تحول‌آفرین خود به نام «تفکر، سریع و کند» (Thinking, Fast and Slow)، پرده از پیچیدگی‌های ذهن انسان برمی‌دارد و نشان می‌دهد که چگونه دو سیستم فکری مجزا، تمام قضاوت‌ها و انتخاب‌های ما را شکل می‌دهند. در این پست وبلاگ، این مفاهیم کلیدی را به شکلی ساده و کاربردی بررسی می‌کنیم.


معرفی دو سیستم فکری: خلبان خودکار در برابر خلبان ماهر

کانمن معتقد است که ذهن ما با دو سیستم کاملاً متفاوت کار می‌کند:

سیستم ۱: خلبان خودکار (تفکر سریع، شهودی و ناخودآگاه)

این سیستم مسئول واکنش‌های فوری، غریزی و بدون تلاش است. سیستم ۱ همیشه فعال است و به سرعت الگوها را تشخیص می‌دهد و نتیجه‌گیری می‌کند. این همان سیستمی است که وقتی:

  • مثال واقعی: صدای بلندی می‌شنوید و ناگهان برمی‌گردید.

  • مثال واقعی: چهره عصبانی دوستتان را تشخیص می‌دهید.

  • مثال واقعی: به سوال 2+2 بلافاصله جواب می‌دهید 4.

سیستم ۱ فوق‌العاده کارآمد است و به ما کمک می‌کند تا در دنیای پرسرعت امروز، به سرعت تصمیم بگیریم و زنده بمانیم. اما دقیقاً به خاطر همین سرعت، مستعد خطاها و سوگیری‌های شناختی است.

سیستم ۲: خلبان ماهر (تفکر کند، منطقی و آگاهانه)

این سیستم نیاز به تلاش، تمرکز و استدلال عمیق دارد. سیستم ۲ زمانی وارد عمل می‌شود که سیستم ۱ قادر به حل مسئله نباشد یا نیاز به تجزیه و تحلیل دقیق‌تری باشد. این همان سیستمی است که وقتی:

  • مثال واقعی: در حال حل یک مسئله پیچیده ریاضی (مثلاً 17×23) هستید.

  • مثال واقعی: برای یک تصمیم مهم شغلی، تمام جوانب را می‌سنجید.

  • مثال واقعی: در یک محیط شلوغ، روی صدای خاصی تمرکز می‌کنید.

سیستم ۲ دقیق‌تر است، اما چون انرژی ذهنی زیادی مصرف می‌کند، ذهن ما تمایل دارد تا حد امکان از آن استفاده نکند و کار را به سیستم ۱ بسپارد.


سوگیری‌های شناختی

مشکل از جایی شروع می‌شود که سیستم ۱ با وجود ناکارآمدی در یک موقعیت خاص، به کار خود ادامه می‌دهد و سیستم ۲ "تنبلی" می‌کند و آن را بررسی نمی‌کند. اینجاست که سوگیری‌های شناختی وارد عمل می‌شوند؛ خطاهای سیستماتیک در تفکر که قضاوت‌های ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

بیایید چند نمونه از این سوگیری‌ها را بررسی کنیم:

  • سوگیری خوش‌بینی (Optimism Bias): تمایل به دست کم گرفتن احتمال وقوع اتفاقات بد برای خودمان و دست بالا گرفتن احتمال وقوع اتفاقات خوب.

    • مثال واقعی: بسیاری از افراد سیگاری به این باورند که هرگز به سرطان ریه مبتلا نمی‌شوند، حتی اگر از مضرات سیگار آگاه باشند. یا کارآفرینان جدید، احتمال شکست کسب و کار خود را به شدت دست کم می‌گیرند و به موفقیت‌های بزرگ خوش‌بین هستند. این سوگیری می‌تواند به تصمیمات مالی یا سلامتی نامناسبی منجر شود.

  • اثر قاب‌بندی (Framing Effect): نحوه ارائه اطلاعات (چارچوب‌بندی) می‌تواند بر تصمیم‌گیری ما تأثیر بگذارد، حتی اگر اطلاعات عینی یکسان باشد.

    • مثال واقعی: تصور کنید دو نوع گوشت برای فروش وجود دارد:

      • گوشت A: حاوی "۸۰% گوشت خالص" است.

      • گوشت B: حاوی "۲۰% چربی" است.

    • بیشتر مردم گوشت A را ترجیح می‌دهند، با وجود اینکه هر دو توصیف دقیقاً به یک محصول اشاره دارند. "گوشت خالص" چارچوب مثبتی ایجاد می‌کند، در حالی که "چربی" چارچوب منفی دارد و این امر سیستم ۱ ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد.


  • خطای توهم شناخت (Illusion of Understanding): ما اغلب فکر می‌کنیم که رویدادهای گذشته را بهتر از آنچه واقعاً می‌توانیم درک کنیم، شناخته‌ایم. این اتفاق معمولاً پس از وقوع یک رویداد خاص رخ می‌دهد.

    • مثال واقعی: پس از سقوط بازار سهام، بسیاری از کارشناسان و مردم عادی ادعا می‌کنند که سقوط "قابل پیش‌بینی" بود و "همه‌اش مشخص" بود. در واقعیت، قبل از وقوع، چنین پیش‌بینی‌ای بسیار دشوار یا ناممکن بوده است. ذهن ما دوست دارد داستانی منسجم بسازد که همه چیز را توضیح دهد و این کار باعث می‌شود به گذشته نگاه کنیم و فکر کنیم که همیشه همه چیز را می‌دانستیم.

  • خودداری از تلاش شناختی (Cognitive Ease): انسان‌ها ترجیح می‌دهند از مسیرهایی بروند که نیاز به کمترین تلاش ذهنی دارند.

    • مثال واقعی: در هنگام پر کردن فرم‌ها، اگر سوالات به صورت پیچیده یا با فونت ناخوانا باشند، احتمال خطا یا رها کردن فرم بیشتر می‌شود. چون سیستم ۲ برای پردازش این اطلاعات باید انرژی بیشتری صرف کند، مغز تمایل به اجتناب دارد.

  • سوگیری تأیید (Confirmation Bias): به دنبال آنچه می‌خواهیم بشنویم.

    • توضیح: ما تمایل داریم اطلاعاتی را جستجو، تفسیر و به خاطر بسپاریم که باورهای قبلی ما را تأیید کند.

    • مثال واقعی: فردی که معتقد است یک برند خاص گوشی موبایل بهترین است، بیشتر به دنبال نقدها و نظرات مثبتی می‌گردد که این دیدگاه را تقویت کند و نقدهای منفی را نادیده می‌گیرد.

  • اثر لنگر (Anchoring Effect): گرفتار اولین عدد.

    • توضیح: ذهن ما به اولین اطلاعاتی که دریافت می‌کند (لنگر) چسبیده و بقیه قضاوت‌ها را بر اساس آن تنظیم می‌کند، حتی اگر آن اطلاعات بی‌ربط باشد.

    • مثال واقعی: در یک مذاکره، اگر فروشنده ابتدا قیمت بسیار بالایی را پیشنهاد دهد، حتی اگر بعداً تخفیف زیادی هم بدهد، آن قیمت اولیه (لنگر) باعث می‌شود قیمت نهایی برای خریدار معقول‌تر به نظر برسد.

  • ترس از دست دادن (Loss Aversion): درد از دست دادن بیشتر از لذت به دست آوردن.

    • توضیح: انسان‌ها به شدت از ضرر کردن متنفرند و درد از دست دادن چیزی، معمولاً دو برابر لذت به دست آوردن همان چیز است.

    • مثال واقعی: افراد ممکن است سهام زیان‌ده خود را برای مدت طولانی نگه دارند، به این امید که به قیمت خریدشان برگردد تا از ضرر جلوگیری کنند، در حالی که ممکن است فرصت‌های سودآور دیگری را از دست بدهند.

  • سوگیری در دسترس بودن (Availability Heuristic): وقتی آسان به ذهن می‌آید، پس محتمل است.

    • توضیح: ما رویدادهایی را که راحت‌تر به ذهنمان می‌آیند (مثلاً به دلیل خبرسازی زیاد یا تجربه‌های شخصی) محتمل‌تر یا رایج‌تر ارزیابی می‌کنیم.

    • مثال واقعی: پس از دیدن اخبار مکرر درباره حملات کوسه، ممکن است فردی از شنا در دریا بترسد، در حالی که احتمال مرگ بر اثر حمله کوسه بسیار ناچیز است و احتمالاً احتمال مرگ بر اثر تصادف رانندگی (که کمتر به آن فکر می‌کند) بسیار بیشتر است.


خود تجربه‌گر در برابر خود به یادآورنده: کدام مهم‌تر است؟

کانمن به این نکته نیز اشاره می‌کند که ما دو "خود" داریم:

  • خود تجربه‌گر: کسی که لحظه به لحظه احساسات و تجربیات را در زمان حال درک می‌کند.

  • خود به یادآورنده: کسی که تجربیات گذشته را به خاطر می‌آورد و از آن‌ها درس می‌گیرد و برای آینده تصمیم می‌گیرد.

جالب اینجاست که "خود به یادآورنده" اغلب بر تصمیمات ما برای آینده تأثیر بیشتری دارد، حتی اگر خاطرات ما با تجربه واقعی متفاوت باشد.

  • مثال واقعی: فرض کنید به تعطیلاتی رفته‌اید که ۹ روز آن فوق‌العاده بوده، اما در روز آخر یک اتفاق بد (مثل گم شدن پاسپورت) رخ داده است. وقتی از شما درباره این سفر می‌پرسند، "خود به یادآورنده" شما ممکن است بیشتر روی خاطره بد روز آخر تمرکز کند و کلیت سفر را منفی ارزیابی کند، در حالی که "خود تجربه‌گر" شما ۹ روز لذت‌بخش را پشت سر گذاشته بود.


چگونه بهتر تصمیم بگیریم؟

کتاب «تفکر، سریع و کند» به ما می‌آموزد که ذهن ما کامل نیست و مستعد خطا است. با این حال، هدف کانمن زیر سوال بردن هوش ما نیست، بلکه آگاهی‌بخشی است. با درک این دو سیستم و سوگیری‌های شناختی:

  1. آگاه باشید: اولین قدم، شناخت این سیستم‌ها و سوگیری‌هاست. وقتی با یک تصمیم مهم روبرو می‌شوید، مکث کنید و بپرسید: آیا سیستم ۱ من در حال فریب دادن من است؟

  2. از سیستم ۲ استفاده کنید: در مواقع حساس، آگاهانه سیستم ۲ خود را فعال کنید. سوال بپرسید، اطلاعات بیشتری جمع‌آوری کنید، و از دیدگاه‌های مختلف به مسئله نگاه کنید.

  3. به شهود محض اعتماد نکنید: هرچند شهود می‌تواند مفید باشد، اما برای تصمیمات مهم مالی، شغلی یا زندگی، همیشه آن را با استدلال منطقی سیستم ۲ بررسی کنید.


در نهایت، «تفکر، سریع و کند» به ما یادآوری می‌کند که برای بهبود تصمیماتمان، لازم نیست نابغه باشیم، کافیست درک کنیم که ذهنمان چگونه کار می‌کند و در مواقع ضروری، آگاهانه ترمز کنیم و بیشتر فکر کنیم.

تفکرجایزه نوبلسوگیریسوگیری شناختی
۶
۰
مسترباگ
مسترباگ
سماع قلمی حول برنامه‌نویسی، امنیت و دنیای آنالوگ https://mrbug.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید