آینه سیاه، یک سریال آنتولوژی (داستانهای مجزا در هر قسمت) که جنبهی تاریک فناوری و طبیعت انسان را بررسی میکند، با فصل ششم خود در نتفلیکس بازگشته است.
قسمت اول، با عنوان "Joan is Awful"، با طنزی هوشمندانه و گزنده در مورد صنعت پخش و نقش آن در شکل دادن به فرهنگ و هویت انسانها است.
این اپیزود پرسشهایی را درباره اخلاقِ جمعآوریِ داده، حریم خصوصی و مالکیت در عصر دیجیتال، ایجاد میکند. همچنین مضامین اراده آزاد، تعیین سرنوشت و شادی را در دنیایی که فناوری میتواند واقعیت ما را دستکاری کند، بررسی میکند.
این سریال (Joan is Awful) اولین حرکت نتفلیکس در راستای به چالش کشیدن خود و رقبایش، با تولید محتوای این چنینی نیست. نتفلیکس به خاطر نوآوریهای چالشبرانگیز در صنعت پخش محتوای تصویری و تمایلش به آزمایش فرمتها، ژانرها و مدلهای محتواییِ جدید، شناخته میشود.
نتفلیکس در سال 2013، House of Cards، اولین سریال اصلی (Original) خود را منتشر کرد که به طور کامل توسط نتفلیکس تولید شد. این سریال همچنین به جای اپیزودهای هفتگی، به صورت یکجا منتشر شد و به بینندگانِ مشتاق این امکان را میداد تا تمام قسمت های یک فصل را، یکجا تماشا کنند. این یک تغییر بزرگ برای صنعت استریم بود و نتفلیکس را به عنوان یک بازیگر اصلی در تولید محتوای اوریجینال معرفی کرد.
نتفلیکس در سال 2018، Bandersnatch را منتشر کرد، یک فیلم تعاملی که بخشی از فرانچایز Black Mirror بود. این فیلم به بینندگان این امکان را میداد که در طول داستان به جای شخصیت اصلی تصمیم بگیرند و مسیرهای متفاوتی را انتخاب کنند که بر اساس انتخاب بینندگان پایانبندی متفاوتی در انتظار کاربران نتفلیکس بود. این فیلم یک شاهکار فنی و یک آزمایش خلاقانه بود که مرزهای داستانگویی و درگیری مخاطب با محتوای تصویری را جابجا کرد.
در سال 2020، نتفلیکس، مستند The Social Dilemma را منتشر کرد که اثرات مضر رسانههای اجتماعی را بر جامعه و افراد نشان میداد. این فیلم مصاحبههایی با کارمندان سابق فیسبوک، گوگل، توییتر و دیگر غولهای فناوری داشت که نشان میداد چگونه این شرکتها رفتار، دادهها و توجه کاربران را برای کسب سود دستکاری میکنند. این فیلم یکی از فعالیتهای جسورانه نتفلیکس برای انتقاد از صنعت خود و افزایش آگاهی در مورد مسائل اخلاقی در دنیای تکنولوژی بود.
در سال 2021، نتفلیکس N-Plus را راهاندازی کرد. سرویس جدیدی که محتوای آن از پشت صحنه، پادکست، بررسیهای تولید شده توسط کاربر و … تولید شده بود که تا آن روز از هیچ استریمی ارائه نشده بود. هدف این سرویس ایجاد جامعهای از طرفداران بود که بتوانند با یکدیگر و سازندگان نتفلیکس تعامل داشته باشند. این سرویس همچنین به کاربران اجازه میداد تا با رأی دادن به ایدههای متنوع یا انتخاب بازیگران، بر تولیدات آینده تأثیر بگذارند. این سرویس نمونهای از نحوه استفاده نتفلیکس از دادهها و بازخورد کاربران برای ایجاد تجربیات شخصی و جذابتر بود.
نتفلیکس در این مسیر (به چالش کشیدن خود یا رقبا) تنها نیست. برندهای دیگر نیز از این استراتژی برای ایجاد تمایز، برهم زدن بازار یا نشان دادنِ تصویری جدید از برند خود به مخاطبانشان، استفاده کردهاند.
در سال 1984، اپل، برای معرفی کامپیوترهای جدید مکینتاش، تبلیغ معروفی را منتشر کرد. این آگهی تبلیغاتی که از رمان ۱۹۸۴ جورج اورول الهام گرفته شده بود، جامعهای دیستوپیایی را به تصویر میکشید که در آن افراد توسط برادر بزرگ که نماینده IBM، رقیب اصلی اپل در آن زمان بود، کنترل میشوند. این آگهی تبلیغاتی بیانیهای جسورانه و تحریکآمیز بود که اپل را به عنوان یک برند شورشی (Rebel) و یک مبتکر در صنعت کامپیوتر معرفی میکرد.
دامینوز پیتزا در سال ۲۰۰۹ با تبلیغاتی که نشان میداد مشتریان از کیفیت پیتزای آنها راضی نیستند و آنها قصد دارند تغییرات اساسی در دستور پخت و مواد اولیه خود اعمال کنند، خودشان را نقد کردند. این تبلیغات باعث شد مشتریان به صداقت و تلاش دامینوز برای بهبود، احترام بگذارند و فروش آنها افزایش یابد.
کادبوری در سال ۲۰۱۵ با تبلیغاتی که نشان میداد چگونه شکلاتهای آنها در حملونقل آسیب دیده و ذوب شده بودند، خودشان را نقد کردند. این تبلیغات باعث شد مشتریان به حساسیت و مسئولیتپذیری کادبوری برای حفظ کیفیت شکلاتهایشان توجه کنند و با طنز و خلاقیت آنها سرگرم شوند.
ولوو در سال ۲۰۱۳ با تبلیغاتی که نشان میداد چگونه سامانه جلوگیری از تصادف آنها در برابر گوزنها عمل نمیکند، خودشان را نقد کردند. در نهایت باعث شد مشتریان به صداقت و شجاعت ولوو برای اعتراف به نقص خود احترام بگذارند و همچنین به پتانسیل و قابلیت آنها برای جلوگیری از تصادف در شرایط دشوار اعتماد کنند.
این مثالها نشان میدهند که به چالش کشیدن خود یا رقبا، یک راه قدرتمند و مؤثر برای برجسته شدن، برقراری ارتباط با یک پیام مشخص و ارتباط با مخاطبان خاص است. با این حال، این استراتژی به شجاعت، خلاقیت و اصالت نیاز دارد. صرف انتقاد یا تمسخر رقبا کافی نیست. باید چیزی بهتر، ارزشمندتر و متفاوت از آنچه تا پیش از این ارائه میشد، ارائه داد. همچنین مهم است که با هویت و ارزشهای برند خود سازگار و معتبر باشد. در غیر این صورت، ممکن است باعث از دست دادن اعتماد یا احترام مشتریان یا همتایان برند شود و به جای اثر مثبت، آسیب رسانده و اعتبار برند را کاهش دهد.
در مجموع، یک برند ممکن است به دلایل مختلفی خودش را به صورت عمومی نقد کند:
اپیزودِ "Joan is Awful" نمونه ای درخشان از این است که چگونه نتفلیکس با محتوایش خود و رقبای خودش را به چالش میکشد. همچنین به ما یادآوری میکند که چگونه فناوری میتواند زندگی ما را به روشهای غیرمنتظره و گاهی نگرانکننده تغییر دهد. این اپیزود ما را به فکر، خنده و زیر سوال بردن انتخابها و واقعیتهای خود وا میدارد.