خب گویا کاروان حسین(ع) داره به روزای بهشتی شدنش نزدیک میشه و گویا آسمون داره خودشو برای در آغوش کشیدن برترین شهید شهیدان تاریخ آماده میکنه و گویا حسین(ع) داره خودشو برای بزرگترین آزمون الهی و بزرگترین مشیت خدا و برای نشون دادن اون لحظه ای که خدا به فرشته هاش رو میکنه و میگه ببینین. این بود که من برای خلق شدنش به خودم تبریک گفتم
"فتبارک الله احسن الخالقین" ام برا حسین بود
اولین اتفاق امروز برمیگرده به تبعات بستن آب به روی خیمه ها...
و بار اولی که تشنگی به خیمه ها فشار میاره.
خیلی دارم سعی میکنم احساساتی برخورد نکنم ولی خودتونو ی لحظه جای حسین(ع) بذارین
یه لحظه قبل اینکه اصل موضوعو بگم میخوام فشاری ک روی امام حسین(ع) تو کربلا بود رو لیست میکنم. ببخشید اگه چیزی از قلم افتاد
1. عدم وفای به عهد کوفیان
2. شهادت مسلم ابن عقیل
3. عدم اجازه ی بازگشت به مدینه
4. استرس و نگرانی همراهی اهل بیت
5. اهانت های گاه و بیگاه عمر سعد و بقیه ی کوفیان
6. (از یه زمانی به بعد) نبود آب
7. شهادت تدریجی گلچین های پیرو امام حسین(ع)
8. شرایط غیرقابل پیشبینی رقم خورده برای همراهان امام حسین
9. ترس انداختن به دل اهل بیت امام حسین توسط لشکر باطل
10. ...
اینا هرکدوم به تنهایی میتونن سرنوشت هر فردی رو تغییر بدن و وادارش کنن به تسلیم شدن. فقط در یه صورت تغییر نمیکنی
"که حسین باشی..."
بریم به اصل موضوع
گویند در این روز تشنگی حسین (ع) و اصحابش را آزار میداد. حسین (ع) تیری برگرفت و پشت خیمه زنها آمد و نُه گام به سوی قبله پیمود و آنجا را کند و چشمه آب شیرینی جوشید و همه اصحاب نوشیدند و مشکها را پر کردند و آن چشمه فرو رفت و اثرش نهان گردید.
میتونست این اتفاق نیفته. مثل خیلی اتفاقای دیگه ولی خداوند گاهی معجزاتش رو برای بندگان صالح خودشم میفرسته "که ایمانشان را تقویت کنند"
باطل اونجوری فشار میاره. ببخشید جسارت میکنم ولی خدا دیگه خیلی باید نامرد باشه که هوای بندگان صالح خودشو هم نداشته باشه. گاهی وقتا این معجزه ها اتفاق میفتن که بفهمی خدا هنوز حواسش بهت هست. "تنها" نیستی.
خبر این جریان توسط همون "دیوار موش داره موشم گوش داره"هایی که قبلا اشاره شد به ابن زیاد میرسه و خب... نامه ی ابن زیاد با این مضمون که "فشار رو بر حسین به حداکثر برسون" به عمر سعد ارسال میشه
و از اونموقع دیگه عمر سعد اون عمر سعد سابق نشد. چرا نشد؟ لطفا به ادامه ی نوشته توجه بفرمایید.
بعد از آنکه تشنگی بر حسین(ع) و یارانش فشار آورد؛ یکی از اصحاب امام(ع) به نام زید ابن حصین همدانی از طرف امام حسین(ع) پا میشه میره با عمر سعد به صحبت کردن که این چه کاریه داری میکنی و از اون سیبیلات خجالت بکش و ...
پاسخ عمر بسی جای تفکر داره که میگمم چرا: "من میدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است. در لحظات حساسی هستم که باید انتخاب کنم که حکومت ری که مدت هاست منتظرشم را رها کنم یا دستانم به خون حسین آلوده گردد درصورتی ک میدانم کیفر آن آتش دوزخ است. حکومت ری نور چشم من است و (من در خود نمیبینم که بتوانم از آن گذشت کنم)"
به وضوح همونجوری ک قبلا اشاره کردم مشخصه که باطل میدونه حق کدوم وره.
از طرفی قدرت "طمع" رو شاهد هستیم که یکی مث عمر سعد رو در چه حد -ببخشید اینجور میگم- خر میکنه
و بریم سراغ اتفاق آخر امروز ک ملاقات امام حسین(ع) با عمر سعد هستش که "پنهانی" و شبانه اتفاق میفته و جالبه ک عمر سعد رد نمیکنه.
عمر سعد از اولشم مردد بود به این جنگ ولی بجز طمعی ک خودش داشت؛ "زن اش بشدت تحریک اش میکرد"
و باز هم تأثیر زنان در جامعه ک میتونه مسیر رو کاملا برگردونه. همونجوری که تو کوفه اتفاق افتاد و باعث شد حسین؛ بی یاور بشه.
تو تاریخ بارها و بارها از بانوان استفاده ی ابزاری شده و گویا جریان امام حسین(ع) هم از این قاعده مستثنی نیست...
چندتا چیز تو این ملاقات برام جالب توجهه:
یکی اینکه امام حسین هنوز امید به بازگشت داره و قدم آخرو شخصا خودش بر میداره
دوم اینکه امام این اطمینان رو بهش میده که از هر نظر در امان خواهد بود. "ولی زمانی که چشم ها و گوش ها از حرام پر شود..." طمع عمر نمیذاره و هر بار بهونه میاره
و صحبت آخر امام که میگه "تو از گندم ملک ری نخواهی خورد و خداوند تورا در قیامت نیامرزد"
و چه نفرین سنگینی...خدایی که قرآنش رو با "آمرزنده و مهربان" شروع میکنه تو یه نفرو هرگز نیامرزد.
مو به تن آدم سیخ میشه. مگه یه نفر تا چه حد میتونه پست بشه که امام امت اینجور نفرینش کنه؟
عمر سعد معصوم نبود... اونم یه آدم عادی بود. یه فردی که میتونست "حُر" باشه و تو تاریخ نماد بازگشت به سمت حق باشه ولی نبود
-آقاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
+جانم؟ یواش تر...گوشم درد گرفت
- ینی ممکنه یه روزی منم مثل عمر سعد بشم
+ ان شاء الله که نمیشی ولی خب... آیندده مشخص نیست
- چیکار کنم نباشم؟
+ قول میدی گوش کنی به حرفم؟
- قول
+ بدون تعصب؛ وضعیت خودتو بررسی کن. ببین کجای این جریانی. حسینی یا عمر سعد. اگه تو مسیر عمر سعدی؛ تا فرصت داری "حُر باش... آزاده" یادت باشه خیلی ها دیگه فرصت برگشت نداشتن...
#عاشورا_نامه #شام_هشتم
#حر #mrhamedr