+ امشب چندمه؟
- 9محرمه دیگه. امشب #عاشورا_نامه ی نهم رو باید بنویسی.
+ ینی به همین سرعت 9روز گذشت؟
- اینکه چیزی نیست. بقیه ی عمرتم به همین سرعت میگذره. حسینی شدی یا نه؟ فهمیدی چی شد که حسین(ع) در تاریخ جاودان شد؟ فهمیدی مظلومیت حسین(ع) در چه حد بود؟
+ (از سخن گفتن میماند...)
شب عاشوراس. از فردا دیگه حسین نداریم...
تموم شد.
حسین رو با دستای خودمون کشتیم.
حسین آزاده مرد تا آزادگی نمیره
اهل و عیالش اسیر دشمن شدن تا هیچ اهل و عیالی؛ اسیر دشمن نشه(دشمن فقط اونی که با شمشیر حمله میکنه نیست)
بدنش پاره پاره شد تا هیچ بدنی پاره پاره نشه...
و جاودانه شد تا حق جاودان بمونه...
اولین اتفاقی که امروز افتاد؛ ورود شمر - لعنت الله علیه- بهمراه 4هزار سوار و با نامه ای از ابن زیاد با مبني بر جنگيدن با امام حسين (ع) و قتل ايشان، وارد كربلا شد.
متن نامه بصورت مختصر اینه: " من تورو به کربلا نفرستادم که با حسین(ع) صلح کنی و بخوای شفاعتشو بکنی. اگه تسلیم شدن که دست بسته نزد من بفرست وگرنه بر آنان حمله کن تا همه را بکشی و (وقتی حسین را کشتی؛ با اسب بر پشت و سینه اش بتاز "که مجازات ستمکار همین است") هرچند فایده ای نداره ولی من عهد کردم و اگه نمیخوای گوش کنی؛ فرماندهی رو به شمر بده که من تمام دستوراتو بهش دادم"
عمر سعد با اینکه فرمانده ی لشکر کوفه بود؛ تا آخرین لحظه در تردید بود. هم خدارو میخواست و هم خرما رو. و به هیچکدومم نرسید.
تردید در هر حالت نابود کنندس. حتی اگه باطل هم باشی تردید تورو نابودت میکنه. نه به حق میرسی نه به باطل
بعد یه سؤال
مگه حسین ستمکار بود؟ اگه ستمکار بود ینی نمیتونست لشکر با خودش بیاره دیگه؟ نه؟ خب اینکه تأکید میکنه ستمکاره برای چیه؟
بنظرم یچیزه: "ماها همیشه رفتارها و کارهای اشتباهمونو توجیه میکنیم" ازطرفی طبق شریعت اسلام؛ مبارزه و جهاد با فرد ستمکار برای پاسخ ندای مظلوم، واجب است". و به همین سادگی مردم عادی رو بیشتر و ساده تر میفریبن...
اتفاق بعدی که امروز میفته : شمر مقابل خیمه ها میره و عباس و 2-3نفر دیگه رو به حضور میطلبه و میگه "شما در امانید". نقل است که عباس به خشم میاد و فریاد میزنه "دستانت بریده باد، بد امانی برای ما آوردی، ای دشمن خدا! به ما دستور میدهی که برادر و آقای خود، حسین(ع) را بگذاریم و از لعینان و لعین زادگان اطاعت کنیم؟"
میشه این برداشت رو کرد که همونجوری که حسین(ع) به هدایت کوفیان تا آخرین لحظه امیدوار بود؛ باطل و شمر هم تا آخرین لحظه به روش های مختلف ازجمله امان دادن سعی میکنه حسین(ع) رو بیشتر و بیشتر تنها کنه...
و ازطرفی عباس قشنگ آب پاکی رو میریزه رو دستش...
از طرفی نشون میده اگه "حسین(ع)" هم باشی؛ بازم یه "عباس" میخوای. همونجوری که "علی(ع)"؛ "مالک" رو داشت
میگم دقت کردین کسایی نزد حسین(ع) موندن که "ایمان و اراده شون در نهایت حالت ممکن بود"؟
وگرنه کاری نداشت جزو لشکر کوفه شدن...
"حسینی بودنه که قیمت داره و در عین حال سختی داره"
اتفاق بعدی ک میفته: گویا امروز میبایست روز شهادت امام حسین(ع) بود. ولی امام از عباس میخواد که یه روز - به نقلی یه شب- امان بگیره.
سؤال مهمه اینجاس: "امان برای چی؟"
عین صحبت امام رو بصورت خلاصه نقل میکنم: "بسوي ايشان برو و از آنان مهلتي بخواه تا كه امشب را صبر كنند و كارزار را به فردا اندازند تا امشب قدري نماز، دعا و استغفار كنم. چه خدا ميداند كه من نماز، تلاوت قرآن، كثرت دعا و استغفار را دوست ميدارم."
- د آخه حسین وقت واسه نماز و دعا و استغفار میخوای واسه چی؟ این دم آخری رو چه به اینکارا؟
+ دقیقا همین دم آخری و به این کارا... میخوام کل دنیا بدونن حسین شام آخر قبل از مرگش چه کرد و بر چی تأکید داشت.
- ینی اینقد مهم که تو شهادتتو به تأخیر بندازی بخاطرش؟
+ نمیخوام در پیشگاه خدا بصورت گناهکار ظاهر بشم...
چطوری یه نفر میتونه اینقدر با عظمت باشه رو هنوز درک نکردم و بعیدم میدونم بتونم درک کنم.
نقل هستش که همون شبی که مشغول راز و نیاز بودن؛ 32نفر دیگه هم به لشکر حسین میپیوندن.
و اما عجیب ترین اتفاق امروز: حفر گودال آتش
امام حسین(ع) به اصحاب فرمودند: خیمههای خود را نزدیک هم کنند و خیمههای مردان را در جلو خیمههای زنان قرار دهند و در پشت خیمهها گودالی کندند و هیزم و نی در آن ریختند و آتش افروختند تا لشکر دشمن نتواند از پشت خیمهها به سوی خیمهها هجوم بیاورد.
شاهد کوهی از غیرت و شکوه و ایستادگی هستیم حسینی که حاضر نیست دشمن از پشت حتی نزدیک به بانوانش بشه. حسینی که عملا داره میگه ببین. اگه بخوای به بانوان ما برسی اول از همه از مردامون باید بگذری. اول از همه جان تک تک مرد هارو میگیری و بعد که مردی نموند...
جرئت نمیکنم جمله آخرشو بنویسم
آخه یه عده چقدر میتونن پست باشن؟
قول داده بودم تو نوشته هام امروزی حرف نزنم ولی واقعا نمیتونم از خیر این بگذرم. خواهشا منو ببخشید
ولی هوس رانی تا چه حد آخه؟
حسین(ع) حاضر نبود تا وقتی که مردانشون زنده ان حتی کسی سمت خیمه ها بره. بقیه اتفاقایی که تو شرایط حالا داره میفته بماند
واقعا برام مهم نیست یه عده اسمشو چی میخوان بذارن ولی این واقعا شکوه حسینیه...
من بازم برمیگردم به جمله ی "ما رأیت الا جملیا" ی حضرت زینب: "چیزی بجز زیبایی ندیدم.."
اگه این زیبایی نیست؛ پس چیه؟
قضاوت با خودتون
#عاشورا_نامه #شام_نهم
#حر #mrhamedr