MrHamedr
MrHamedr
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

دانه ی فیل - قسمت اول

چی میشد اگه یه "درخت فیل" داشته باشیم؟

این سؤالی بود که مدتی ذهنمو درگیر خودش کرده بود. و با هر بار فکر کردن بهش به یه نتیجه ی کاملا جدید و بعضا متفاوت باهم میرسیدم و این نتایج منو کاملا شگفت زده میکرد. هربارم که از خودم میپرسیدم چی شد این فکر به ذهنت اومد؛ جوابم به خودم یه صحبت کاملا تکراری بود:

  • نمیدونم!

تصمیم گرفتم این موضوعو با بقیه هم مطرح کنم. صحبتا واقعا جالب بود. سؤال رو به این شکل مطرح کرده بودم:

"1. فرض کنین یه دانه دارین. یه دانه به رنگ آبی و به شکل کاملا عجیب غریب. اون دانه چه شکلیه؟"

"2. اون دانه رو میکارین و بعد از مدتی در کمال ناباوری (درخت فیل) در میاد. اون درخت چه شکلیه و چه خصوصیاتی داره؟"

در ادامه چندتا از جواب هارو باهم میبینیم:

"کم" منظورشون بود البته. و یه دونه ی شفاف

"بیضی" مانند و حرف قشنگی که زدن اینه که دانه شفافه و توش تیکه های آبی هستش که احتمالا بذره

"خار". و حرفی که زدن اینه که میوه اش فیله. درخت سیب چون میوه اش سیبه ما بهش میگیم سیب.

یکی از متفاوت ترین نظر ها درمورد دونه: الزاما قرار نیست دانه اش شبیه فیل باشه. میتونه هرچیزی باشه.

اینکه اشاره کرد به اینکه فیل ها زنده اند جای بحث داشت



و اما:

دانه ی فیل

خیلی خیلی منتظر بودم یکی بیاد کلا ماهیت درخت رو زیر سؤال ببره. یه تعریف جدید بسازه . یه شکل جدید و بگه این درخته. بجای اینکه - مثلا برگ ها به شاخه وصل باشن، شاخه ها به برگ ها وصل باشن. و و و...

و اما تصور ها درمورد دانه تا حدی متفاوت تر بود. تقریبا تمام نظراتی که در مورد دانه بود باهم متفاوت بود. و این خوبه!

برگردیم به اصل موضوع: ما وقتی از عبارت هایی استفاده میکنیم که برای ما تعریف شده است؛ ذهن از اون عبارت یه تصویر ذهنی خلق میکنه و بعد از اون هر چیزی که مرتبط با اون باشه رو توی اون چهارچوب تعریف میکنه. من اینجا "عمدا" از عبارت های "دانه" و "درخت" استفاده کردم

وقتی صحبت از دانه (بذر) میاد وسط، تقریبا همه ی ما یه شیء با یه پوسته، یه مغز(گوشت) و یه بذر/جوانه رو متصور میشیم. درضمن پوسته لایه ی بیرونیه، گوشت لایه ی درونی و بذر درونی ترین لایه.
وقتی صحبت از درخت میشه، اکثر ماها یه شیء چوبی،زنده، دارای ریشه،تنه،شاخه و برگ متصور میشیم. ریشه ها توی زمین اند و تنه به ریشه وصله و شاخه ها به تنه و برگ ها به شاخه. ممکنه اون درخت میوه هم داشته باشه.

و درخت و دانه خارج از این تعاریف برای ما معنی پیدا نمیکنن. چرا؟ چون "ساختار های ذهنی" ما درمورد دانه و درخت به این شکل تعریف شده ان و ذهن به مجموعِ این خصوصیات تعریفِ دانه و درخت میده.

حالا یه مرحله بیایم عقب تر: ما به یه بچه ی کوچیک که هیچ تصوری از درخت نداره، بگیم درخت چیه، چه جوابی بهمون میده؟
قابل حدس هست که یه موجود خیالی از یه کلمه به اسم درخت میسازه و میگه این درخته.

شاید بخاطر همینه که نقاشی های بچه ها همیشه برام جالب بوده: "تصورات خالص، بدون هیچ پایه ی عقلی و ساختار منظم و اشکالی که خدا میدونه هر خط، چقد دنیا پشتشه"


فکر کنم تاحالا دیگه اصل جریانِ دانه ی فیل رو گرفتین. موضوع یه کلمه است:

خلاقیت

همه ی ماها این عبارت رو شنیدیم. تعاریف مرتبط باهاش. دیدگاه های مختلفی که درموردش هست و و و...
میخوام کل این تعاریف رو توی سه عبارت خلاصه کنم:

  • خلاقیت خلق چیز جدیده. و ساختار و شکل دادن به یک چیزیه که قبلا وجود نداشته.
  • خلاقیت نگاه به مسئله و حلّ مسئله به شیوه ی جدید و متفاوته.
  • خلاقیت توانایی ایجاد ارتباط بین چیزهایی است که در حالت عادی با هم هم‌خوانی ندارند.

هر 3 مورد این تعاریف و باقی تعاریفی که درمورد خلاقیت هست توی دو مورد باهم مشترک اند:

  • تمام تعاریف ساختار یافته اند. دارای چهارچوب مشخص اند و جهت مشخصی دارن
  • تقریبا تمام دیدگاه های موجود درمورد خلاقیت، برمیگرده به "خودآگاه"


البته پاسخ هایی که به دانه ی فیل داده شد تا حدی این موضوع رو هم اثبات میکنه ولی یه سؤال: بهتر بگیم چندتا سؤال:

  • اولین کسی که به "طلا" گفت طلا، چرا این اسمو روش گذاشت؟
  • رنگ "قرمز" چرا اسمش قرمزه؟ چرا چیز دیگه ای نیست؟

و امّا گل سرسبدشون: "چرا وقتی به یه طراح میگی چی شد که به این شکل رسیدی و این نقاشی رو (خلق) کردی؛ اکثرا جواب میدن ((نمیدونم))؟"

فک کنم متوجه موضوع شدین دیگه:

خلاقیت به هیچ عنوان ربطی به ضمیر خودآگاه ما نداره. خلاقیت "مطلقا" برمیگرده به ناخودآگاه. خودآگاهِ ما فقط بهش شکل میده و قابل درک و قابل بیان اش میکنه

عبارت بالا رو خوب بهش فکر کنین. تو قسمت بعد خیلی باهاش کار داریم.

روانشاسیتئوریفیل
https://redl.ink/mrhamedr
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید