کلا آدمی نیستم که از شرایط مختلف ناله کنم و بهونه بیارم. همیشه سعی میکنم خودم رو مقصر اصلی توی هر ماجرایی بدونم و همین موضوع باعث شده یکم نسبت به قبل، تصمیمهای عاقلانهتری بگیرم. اما بدون اغراق باید بگم که مدتهاست حال دل خیلی از ماها خوب نیست...
جناب کرونا شاید اصلیترین عامل توی حال بد این روزهای ما باشه. عوامل دیگه مثل شرایط اقتصادی هم تاثیر خیلی زیادی توی این ماجرا دارند. اما واقعا نمیشه یه گوشه نشست و منتظر ضربههای سختِ روزگار بود. بالاخره همه ما تا یه حدی تحمل داریم و بعدش این کاسه صبر لبریز میشه.
سرتون رو درد نیارم و برم سراغ اصل مطلب. توی این مقاله میخوام یه سری روش ساده بهتون معرفی کنم که این مدت ازشون استفاده کردم و یکم حال روحیم بهتر شده. روشهایی که بازم تاکید میکنم شاید صرفا برای من مفید باشن و شاید توی این کره خاکی نتونن حال هیچکس دیگهای رو یه ذره بهم هتر کنند. اگه دوست دارین ادامه این مطلب رو بخونین. شاید برای شما هم مفید بود.
من کلا آدم رفیق بازی نیستم و قبلا هم تعداد دوستای صمیمم از انگشتای دست هم بیشتر نمیشد. اما چند سالی هست که تصمیم گرفتم این تعداد را تا جایی که میشه کاهش بدم. احساس میکنم آدم اگه حتی یک یا دوتا دوست صمیمی واقعی هم داشته باشه، دیگه نیازی به یه گروهِ به ظاهر دوستِ غیرِ صمیمی نداره!
البته تاجایی که میدونم این موضوع به برونگرا و درونگرا بودن هم ربط داره و شاید افراد برونگرا دوست داشته باشن دورشون همیشه شلوغ باشه. به هر حال من به عنوان کسی که فعلا پرچم درونگراها رو به دست گرفته، میگم:
دوستای کمتر، زندگی بهتر...!
پ.ن: با اندکی تغییر البته.
شبکههای اجتماعی با رسالت نزدیکی افراد دنیا به همدیگه، روی کار اومدن. یعنی اومدن که ماهارو به هم نزدیکتر کنند. اما من احساس میکنم نه تنها این اتفاق نیافتاده، بلکه این فاصله داره بیشتر و بیشتر میشه. اصلا منکر فواید شبکههای اجتماعی نیستم ولی میخوام یادآوری کنم که:
زندگیهامون داره بیش از حد بوی مجازی بودن به خودش میگیره...
متاسفاده این شبکههای اجتماعی ابزاری برای انتشار اخبار مختلف شدند. خوب شاید بگین انتشار اخبار که بد نیست و تازه یک ویژگی خوب به حساب میاد. اما من دلیل قانعکنندهای برای رد کردن این نظر دارم. اون هم حجم بسیار زیاد اخبار بد نسبت به اخبار خوبه! باور کنین ما در طول روز بارها و بارها با اخبار منفی مختلف در حال بمباران شدنیم! پس یکم فاصله از شبکههای اجتماعی میتونه تا حدی این مسئله رو کاهش بده.
شاید شنیده باشین که وقتی به دیگران حال خوب منتقل کنین، اون حال خوب به یه نحوی به خودتو برمیگرده. اصلا نمیخوام برای اینکار دلیل و منطق بیارم و فقط میخوام تجربه خودم از این مسئله رو بازگو کنم.
واسه اینکه حال دلم بهتر بشه تصمیم گرفتم روی ویژگیهای مثبت اطرافیانم تمرکز کنم. یه چند لحظه فقط به این جملات فکر کنین و ببینید ما چقدر ساده میتونیم به هم حال خوب بدیم:
و...
تجربه این چند وقت اخیر به من میگه، به جای این کارها روی موارد مثبت اطرافیانم تمرکز کنم تا حال خودمم بهتر باشه. اینطوری قشنگتر نیست؟
اینکه به صورت کامل برای تمامی روز خودت برنامه داشته باشی و به مغزت اجازه ندی برای یک لحظه هم که شده فرصت فکر کردن به چرندیات همیشگیشو داشته باشه؛ به نظرم یه هنره! از اون هنرا که به مرور زمان اعتماد به نفس آدم رو بالاتر میبره، دستاوردهای مختلفی واسش به همراه داره، و مهمتر از همه باعث میشه حال دل آدم خوب باشه.
حساب باز نکردن روی دیگران یا همون توقع نداشتن، باعث میشه بفهمیم که خیلی از کارها رو میشه به تنهایی هم پیش برد. خیلی جاها نیازی به همراه و هم مسیر نداریم. خیلی جاها میشه تنها تلاش کرد؛ تنها موفق شد یا تنها هم شکست خورد. چه اشکالی داره؟ تا کی با توقع بیجا داشتن از دیگران هم اعصاب خودمون رو خرد کنیم و هم تواناییهای مختلفی که داریم رو نادیده بگیریم؟ پس روی خودتون حساب باز کنین و هر وقت یه دستاورد جدید به دست میارین، حتما به خودتون هدیه بدین. حتی اگه شده یه هدیه کوچیک مثل خرید بوک مارک کتاب برای خودتون که باعث میشه کلی ذوق کنین!
در لحظه زندگی کردن میتونه برای هر کسی یک تعبیر جداگونه داشته باشه. البته بماند که مفهوم این موضوع به مرور عوض شده و خیلی از ماها نتونستیم به خوبی اون رو درک کنیم. اما در لحظه زندگی کردن دوتا ویژگی بسیار بد رو از زندگی ما حذف میکنه. ویژگیهایی که خودشون به تنهایی میتونند حال دل هر آدمی تو دنیا رو بد کنند:
واسه این موضوع بهتون پیشنهاد میکنم انیمیشن جذاب روح (Soul) رو ببینید. از اونجایی که اهل اسپویل کردن نیستم؛ چیزی از این انیمیشن فوقالعاده نمیگم تا خودتون ببینید و حسش کنید.
مطمئنم که خیلی از ماها اونقدر درگیر زندگیهای ماشینیمون شدیم که اصلیترین داراییهامون رو نمیبینیم. «خانواده» یک دارایی ارزشمنده که نه میشه خریدش، نه میشه هیچ جای دنیا شبیهش رو داشت و نه میشه دوباره ساختش. به خصوص افرادی مثل مادر، پدر، همسر و فرزند؛ میتونند تاثیر خیلی زیادی توی حال خوب ما داشته باشند. به شرطی که بهشون نزدیکتر بشیم و وقت بیشتری باهاشون بگذرونیم.
ما هر چقدر هم توی این زمینه مهارت داشته باشیم و بتونیم حال خوبمون رو مدیریت کنیم؛ باز هم نمیشه وجود اتفاقات بد رو انکار کرد. ماها همه آدمیم و با کوچکترین اخم، خبر بد، کمتوجهی، بیانصافی و ... باز هم ناراحت میشیم و ممکنه واسه یه مدت به هم بریزیم. اما زندگی همچنان ادامه داره و باید بازهم بتونیم حال دل خودمون رو خوب کنیم. تنها و بدون کمک هیچکس دیگه...
راستی؛ شما چطور حال دلتون رو خوب میکنین؟ دوست دارم از تجربیات شما هم استفاده کنم.