محمدرضا پژوهنده
محمدرضا پژوهنده
خواندن ۹ دقیقه·۵ سال پیش

3 سال تجربه فعالیت در شتابدهنده اکسل | نور امیدی که کور شد

اگه نوشته قبلی من رو خونده باشید، درباره طریقه راه اندازی و افتتاحیه شتابدهنده اکسل در استان گیلان صحبت کردم و مروری به طریقه جذب تیم و دوره پیش شتابدهی کردم. امروز میخوام درباره چرخه شتابدهی صحبت کنم:

از بیش از 60 طرح ارسال شده، 4 تیم مجوز حضور در دوره شتابدهی رو کسب کردن. از قضا هر 4 تیم به صورت اتفاقی بدون این که اصرار یا پیش فرضی باشه، تیم های بازی ساز بودن. این موضوع برای من خیلی سخت بود چون تا اون موقع در حوزه های استارتاپی شاید اندکی تجربه داشتم اما در حوزه بازی سازی فقط گیمر بودم و اطلاعاتی درباره تجارت و مدل کسب درامد از بازی سازی نداشتم... این تیم ها هرکدوم جدای از فضای کاری و منتورینگ و کارگاه ها، 35 میلیون به صورت نقد دریافت می کردن و در ازاش 15 درصد پروژه برای اکسل می شد.

بزارید با تیم هامون آشنا بشید:

1) تیم صفر و یک لبخند با بازی "دهکده شادی"

تیم صفر و یک لبخند با بازی
تیم صفر و یک لبخند با بازی

2) تیم طراحان عصر حجر با بازی "منچ گردشگری"

تیم طراحان عصر حجر با بازی
تیم طراحان عصر حجر با بازی

3) تیم میدوپیا با بازی فرکتالیتی

تیم میدوپیا با بازی فرکتالیتی
تیم میدوپیا با بازی فرکتالیتی

4) تیم رین سافت با بازی "نبرد آبهای آزاد"

تیم رین سافت با بازی
تیم رین سافت با بازی

این 4 تیم برای من یه دنیا خاطره هستن چون نزدیک 1 سال باهاشون زندگی کردم و از ساعت 8 صبح تا 8 شب باهم بودیم. یکم بیشتر درباره این 1 سال حرف میزنم:

الف: تقریبا هفته ای یکبار جلسه داشتیم و از تیم ها می خواستم روند هفته گذشته شده رو توضیح بدن و بقیه تیم ها درباره کاری که انجام دادن نظر بدن. این کار یکی از بهترین شیوه ها برای برقراری ارتباط بین بچه ها و از طرفی انتقال تحربه بینشون بود. چون خارج از این جلسه هر تیم کار خودش رو میکرد اما کارهایی که بقیه تیم ها انجام میدادن میتونست خیلی از مشکلات رو حل کنه یا زمینه گرفتن مشورت باشه.

ب: تولد گرفتن یکی از اصلی کارهایی بود که تا روز آخر انجام دادیم :) بنظرم گرفتن جشن تولد هم فضای خشک و فاصله افتاده رو درست می کنه، هم بودن کنار هم رو قشنگ تر...

پ: در طی دوره شتابدهی تقریبا هر هفته 2 منتور به تیم ها سر میزد. این منتورها تقریبا نصف از تهران و نصف از گیلان میومدن و به تیم ها مشورت میدادن. اما یکی از مهم ترین کارهای من این بود که غیر مستقیم از بچه ها فیدبک می گرفتم و اگه متوجه میشدم اون منتور برای بچه ها مفید نبوده، با تیم مرکزی در تهران هماهنگ می کردم و دیگه جلسه ای با اون فرد ست نمی شد.

ت: برگزاری کارگاه یکی از اون چیزاییه که شتابدهنده باهاش اعتبار پیدا می کنه. خیلی خوشحالم که تیم مرکزی اکسل انقدر خودشون آدمای خفن و با اطلاعاتی بودن که هر وقت جلسه کارگاهی برگزار می کردن آدم کیف می کرد. و از طرفی هروقت منتوری از تهران میومد، واقعا متخصص بود و کارگاهش بدردبخور. منتورهای استانی هم بعد از 6 ماه تونستیم بعد از آوردن 20 نفر،تقریبا 5 نفر رو پیدا کنیم که میتونستن مشورت درست بدن و بچه ها از حضورشون استفاده کنن که خیلی بابتش خوشحال بودم.

ث: شتابدهنده ها به فضای تفریح و استراحتش هم معروفن :) سه تا سرگرمی اصلی ما در فضای استراحت، فوتبال دستی، دارت و پلی استیشن 4 بود. چه مسابقه ها و کاپ هایی که برگزار کردیم و چه کل هایی که خوابونده شد :) از لحاظ تغذیه هم همیشه چای، آب و کیک یا بیسکوییت براه بود و به شخصه چون به شکم اهمیت می دادم، سعی کردم این مشکل هیچوقت بوجود نیاد...

ج: در دوره شتابدهی همیشه از اکوسیستم حمایت کردیم و با هماهنگی که با تیم ها انجام میدادم، ماهی یبار همفکر یا رویدادهای مشابه در فضای شتابدهنده برگزار می شد تا ارتباط اکوسیستم با شتابدهنده حفظ بشه.

چ: با وجود اینکه همه میدونستیم فضای کاری استارتاپ ها نباید به دولت وابسته باشه و اصولا دولت جز کاری نداشتن به استارتاپ ها، کار دیگه ای نیاز نیست انجام بده، اما برای اینکه شتابدهنده اکسل در استان گیلان اولین شتابدهنده بود و از طرفی برای جذب سرمایه گذار و دعوت از اونها نیاز به حمایت دولتی داشتیم، همواره سعی کردم به بهانه های مختلف، با پارک علم و فناوری، اداره کل ارتباطات و فناوری اطلاعات، استانداری، شهرداری و ... در ارتباط باشم و از اون ها دعوت کنم تا به دیدن تیم ها بیان و اگه کمکی از دستشون بر میاد انجام بدن.

ح: یکی از چیزهایی که برای خود من بسیار مفید بود، آموزش هایی بود که در شتابدهنده داده می شد. جدای اینکه من در کارگاه ها مثل بقیه تیم ها مینشستم و یاد می گرفتم، ارتباطم با منتورها و تیم مرکزی اکسل، روابط و صحبت هایی رو ایجاد می کرد که باعث تقویت دانش و اطلاعاتم می شد. بسیاری از آموزه هایی که در متن های پیشین (در زمان فعالیت در هپی لند) ازش یاد می کردم و کارهایی که انجام دادم، بواسطه آموزش های این دوره بود.

خ: یکی از دغدغه های من ایجاد امید در بچه های اکوسیستم گیلان بخاطر وجود مکانی به نام شتابدهنده بود. وقتی شتابدهنده در حال راه اندازی بود و مخصوصا وقتی چرخه اول شتابدهی شروع شد، تقریبا میتونم بگم هفته 2 تیم در مکان شتابدهنده بهم سر میزدن و از شرایط ورود به اکسل میپرسیدن و درنهایت موقع رفتن میدیدم که چقدر خوشحالن که میتونن از شرایط شتابدهنده استفاده کنن و بابت این قضیه خیلی خوشحال بودم...

د: یکی از فعالیت هایی که توی گیلان به دنبالش بودم، ایجاد یه اکوسیستم برای سرمایه گذارا بود. در گیلان تقریبا هیچ نهادی هیچ لیستی از سرمایه گذاران ثبت شده یا احتمالی نداره (حتی کسانی که پول دارن یا احتمال تبدیل شدن به سرمایه گذار وجود داره) و این مشکلات زیادی برای ما ایجاد کرد. چون نمیخواستیم فقط به دنبال اکوسیستم تهران باشیم و باز همون سرمایه گذارارو برای گیلان بیاریم. تقریبا یه لیست 20 نفره ایجاد کردم و اتفاقای خوبی هم رقم زدیم که بابتش خیلی خوشحالم.

ذ: یکی از کارهایی که کمتر وقت شد انجام بدیم و در کل دوره شتابدهی شاید 2 بار انجام شد، بازدید از فضاهای کاری مشابه بود. یکی از جذاب ترین هاش بازدید از شرکت بازی سازی مدریک بود که هم خوش گذشت و هم 3 کارگاه برگزار شد که تجربه و رابطه خیلی خوبی برای تیم هامون ایجاد شد.

ر: ولی یچیزی رو بخوام صادقانه بگم، یکی از جذاب ترین روزهای دوره شتابدهی، وقتایی بود که از تهران منتور به گیلان میومد. چرا؟ چون که وقتی میومدن، اسکان و رفت و آمد + وعده های غذاییشون با شتابدهنده اکسل بود. و من هم که هیچوقت برای مهمونامون کم نمیزاشتم :) اینجوری می شد که با منتورها و تیم مرکزی اکسل تقریبا همه رستورانا و غذاخوری های رشت و انزلی رو گشتیم و این مساله خیلی حال می داد. البته که هیچوقت هزینه هارو نمیزاشتیم بیشتر از حد معقول بشه و تیم مرکزی هم همیشه از من راضی بود بابت این موضوع :)

فضای کاری شتابدهنده اکسل در گیلان
فضای کاری شتابدهنده اکسل در گیلان


اما یکم درباره تیم ها بگم:

1 و 2 : تیم دهکده شادی و منچ گردشگری توی چرخه شتابدهی باهم یکی شدن. تیم دهکده شادی بواسطه بنیان گذارانش که بیش از 10 سال سابقه بازی سازی داشتن، از اول جزو تیمایی بود که میدونست میخواد چیکار کنه و با ایده بازی آموزشی برای بچه های 3 الی 6 سال وارد چرخه شتابدهی شد.

توی همون ماه های اول استقبال خوبی از بازیشون شد و وارد صفحه اول کافه بازار شدن. اگه بخوام خلاصه بگم اینکه به بیش از 300.000 نصب فعال در کافه بازار رسیدن و به شخصه از تحلیل داده ها و آنالیتیک بازیشون خیلی چیزا یاد گرفتم. دمشون گرم.

بعد از چرخه شتابدهی هم توسط حامی مالی شتابدهنده اکسل یعنی همراه وس حمایت شدن و وارد بازار بزرگ وس شدن. خدارو شکر که راضی هستن و نتیجه زحماتشون رو دارن میگیرن.

3 : میدوپیا : میدوپیا سخت کوش ترین و حرف گوش کن ترین و پذیرنده ترین تیمی بود که من تا الان دیدم. توی چرخه شتابدهی بیش از 3 بار پیوت کردن و از این کار نترسیدن. اما الان 2 تا بازی باحال دارن و در حال مذاکره با منتشر کننده های خارجی هستن و ... .

4: رین سافت: بازی نبرد آبهای آزاد نمونه بارز ایده ایه که میگه مهم نیست چقدر استعداد داشته باشی، اگه تمرکز نکنی و کار رو تبدیل به کار تیمی نکنی، فایده نداره. بنیان گذار این تیم با وجود اصرار همه منتورها و تیم مرکزی شتابدهنده اکسل، هیچوقت تمرکز نکرد و آخر هم بازی نبرد آبهای آزاد تموم نشد...

انتهای چرخه شتابدهی:

من خیلی سعی کردم و بسیار علاقه مند بودم که در گیلان دمو دی برگزار بشه و تیم ها جلوی سرمایه گذار ارائه بدن. اما این کار برای تیم های گیم واقعا به این سادگیا نیست. چون برخلاف استارتاپ ها، هر بازی طول عمر کمتری داره و اصلا سرمایه گذاری در حوزه گیم روی بازی نیست بلکه بیشتر سرمایه گذاری روی تیم های سازنده گیم هست و این مساله باعث شد نتونیم در گیلان دمو دی برگزار کنیم.

اما همزمان با چرخه شتابدهی در استان گیلان، در استان اصفهان هم چرخه شتابدهی لانچ شده بود و به دلیل اینکه تیم های اونجا همه استارتاپ بودن، دمو دی خیلی خوبی برگزار شد. نکته مهم و برجسته دمو دی اصفهان، کیفیت ارائه تیم ها بود. علاوه بر ساختار ارائه محشر که روی UI ارائه ها بسیار کار شده بود، تیم ها عالی ارائه دادن و به شخصه بخاطر این دغدغه شتابدهنده اکسل که نزدیک 1 ماه روی تیم ها کار کرد تا ارائه عالی داشته باشن، خیلی حال کردم...

پایان شتابدهی در گیلان:

تقریبا از اواخر تابستون سال 1397 و بعد از تموم شدن چرخه اول شتابدهی، شتابدهنده اکسل کم فعالیت شد. دلیل اصلی این مورد، تغییرات بازار ارز و تاثیرش بر روی نوع سرمایه گذاری ها بود. خیلی ساده بخوام بگم، استراتژی بلند مدت سرمایه گذاری بر روی استارتاپ ها با توجه به امنیت اقتصادی موجود زیر سوال رفت و این مساله باعث شد با شروع چرخه دوم شتابدهی مخالفت بشه. تقریبا 1 سال (تا پایان تابستان 1398) شتابدهنده کم فعالیت بود و کمتر در اکوسیستم استارتاپی استان فعالیت کرد. واقعیت هم این بود که تیم مرکزی شتابدهنده واقعا نمیدونستن میخواد چه اتفاقی بیافته و چه تصمیمی در خصوص ادامه فعالیت اکسل یا تغییر نوع فعالیتش گرفته بشه...

که در شهریور 1398 رسما اعلام شد که شتابدهنده اکسل دیگه به عنوان شتابدهنده فعالیت نخواهد کرد و اینجوری بود که در مهر 98 مکان شتابدهنده اکسل به دانشگاه گیلان تحویل داده شد...

شاید اون روز و تحویل شتابدهنده به دانشگاه گیلان، یکی از سخت ترین و دردناک ترین لحظات برای من بود. جایی که تقریبا 3 سال براش به همراه یه تیم زحمت کشیدیم و برای بالا اوردن اسمش جنگیدیم، اما بخاطر تغییر ناگهانی شرایط اقتصادی و امن نبودن فضای سرمایه گذاری از دست رفت...

به شخصه هنوز با تیم اکسل ارتباط دارم و امیدوارم در آینده نزدیک بتونیم مجدد فعالیت مشترکی در گیلان داشته باشیم...

اگه تجربه مشترکی دارید یا درباره این متن نظری دارید خوشحال میشم بنویسید تا بتونیم باهم دربارشون حرف بزنیم.

استارتاپشتابدهندهبازی سازیفوتبال دستیمنتورینگ
یه جوون که از 18سالگی تقریبا درس نخوند و کار کرد، مدیر شتابدهنده بوده، در حوزه دیجیتال مارکتینگ با کارخونه ها کار کرده و الان روی استارتاپای خودش کار می کنه اما دوس داره تجربیاتش رو به اشتراک بزاره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید