اگه نوشته قبلی من رو خونده باشید، گفتم که از تیر 1397 مجموعه هپی لند به من و تیمم (نوین فناوران) اعتماد کرد و ما فروشگاه اینترنتی هپی لند رو راه اندازی کردیم. به اندازه کافی توی نوشته قبل از مشکلات و نقص های کار در هپی لند صحبت کردیم. امروز میخوام درباره نکات مثبت و فعالیت هایی که انجام دادیم بیشتر حرف بزنم...
ما وقتی کار رو شروع کردیم، تقریبا یه هفته داشتیم دنبال پرسونا مخاطبامون می گشتیم. آمارهای گوگل آنالیتیک نشون میداد بیشتر مخاطبان ما خانوم ها هستن، و ما میدونستیم اکثر این افراد مادرهای صاحب فرزندی هستن که معمولا انتخاب رو اونها انجام میدن اما احتمالا پول یا انجام فرآیند خرید رو به شوهرهاشون میسپردن. پس اونها هم باید راضی بشن.
بخاطر همین از همون اول سعی کردم با وجود اینکه هپی لند پوشاک بزرگسال هم به فروش می رسوند، از رنگ های شاد تر و تم کودکانه تری استفاده کنیم تا علاوه بر مادر، اگر فرزند هم در حال دیدن لباس ها هست، جذب بشه و اصرار بیشتری به مادر برای خرید لباس داشته باشه.
از اولین کارهای مهم ما در هپی لند که کمی باعث دلخوری مدیران ارشد از ما شد، تعیین استاندارد عکاسی بود. تا قبل از این روند، لباس ها بر روی سطح سفیدی گذاشته شده و از بالا عکاسی میشد. اما تاکید ما با توجه به تحلیل رقبا و نمونه های داخلی و خارجی، تعیین استاندارد جدیدی بود که نمونه ای از این عکس هارو اینجا میزارم:
هرچند که هیچوقت دقیقا اونجور که میخواستیم نشد اما آویزون بودن از چوب لباسی، زاویه عکاسی، میزان زوم، رنگ خاکستری بک گراند و نکات دیگه باعث شد تا هارمونی خوبی به مرور زمان بر روی سایت اعمال بشه و جلوه بصری تازه ای رو برای مخاطبامون ایجاد کنه.
فیدبک ها توی همون روزهای اول به ما نشون داد، مخاطب دوس داره در روزهای خاص و مناسبت ها یه آفری بگیره و از اون آفرها برای خرید استفاده کنه. و نسبت استفاده از این آفرها در مقایسه با روزهای عادی بسیار بیشتر بود. پس از فرصت استفاده کردیم و با این طرح گرافیکی کمپینی رو برای روز دختر لانچ کردیم که استقبال خوبی هم شد و مخاطبین هپی لند راضی بودن.
اولین کمپین تعاملی ما به مناسبت ولادت امام رضا (ع) برگزار شد. ما دوس داشتیم تست کنیم مخاطبین چقدر با برنامه های ما همراه میشن و کاری که میگیم انجام میدن. پس اومدیم مسابقه ای رو لانچ کردیم و از همه خواستیم از بچه ها با لباس هپی لند عکس بگیرن و بفرستن تا به 10 نفر جایزه بدیم. استقبال عالی بود. بیش از 500 عکس اومد و اتفاقا داوری رو برامون خیلی سخت کرد.
در این حد که از برنامه نویسمون خواستیم یه وب سایت بالا بیاره و عکسا بارگزاری بشن و هرکس به عکس مورد نظرش رای بده تا مجموع آرا برنده رو مشخص کنه.
این مسابقه نشون داد مردم واقعا به برند هپی لند و تعاملی که میتونه باهاشون داشته باشه علاقه مندن و از طرفی به ما نشون داد که کارای بزرگتری می تونیم انجام بدیم.
جالبه که ما کم کم داشتیم هشتگ #به_شادی_بپوشید رو جا مینداختیم و قصد داشتیم تمام کارهامون بر مبنای این اسلوگان جلو بره. چون هپی لند هم به اسم سرزمین شادی خودش رو معرفی می کرد و همراستا با خط برند این شرکت بود.
ما توی شروع فعالیتمون با یه گرافیست به صورت دورکاری همکاری می کردیم که نیازهای گرافیکیمون رو رفع کنه.دوس داشتیم تمام وقت داشته باشیم این نیرو رو اما چون هزینه زیادی داشت، به صورت برون سپاری و پروژه ای همکاری می کردیم که البته همین موضوع برای ما باعث کندی روند و انجام نشدن یسری کارا روی تایم لاین می شد.
اگه به عکس دقت کنید دو چیز مشهوده:
اول اینکه داشتیم یچیزی رو جا مینداختیم، اون هم داشتن عنوان عکس به همراه اسم کاراکتر عکس بود. مثلا این عکس هست: مدرسه پاییزی با الیا . که در واقع وقتی روش کلیک می کردن، وارد لباس های 5 تا 9 سال دخترانه می شدن. آمارهای آنالیتیک به ما نشون داد مردم خیلی خوب با ما همراه شدن و نرخ کلیک روی این بنرها روی سایت بسیار بالاتر رفت.
دوم اینکه ما توی مرداد ماه، برای لباس های پاییز و زمستون عکاسی مدلینگ انجام دادیم، و برای هر فصل به مرور زمان، عکس های ادیت شده رو بارگزاری می کردیم.
اما یه نکته جالب همکاری ما با دو سایت نی نی سایت و نی نی بان بود.
حدس ما این بود که محتوای این سایت ها دقیقا مخاطب مورد نیاز مارو سمت خودش میکشونه و تبلیغ ما در این سایت ها میتونه بسیار مفید و باعث افزایش فروش بشه. قرارداد با مبلغ نسبتا بالایی با این دو سایت بسته شد و ما به مدت 1 ماه با این دو سایت همکاری کردیم. آمارها واقعا پایین تر از حد انتظار بود. نرخ کلیک بر روی بنر های تبلیغاتی و تبلیغ های نیتیو ما بالا اما average time پایین و bounce rate بالا رفته بود. بارها تماس گرفتم و اعلام کردم روی این تبلیغات ربات انداختید، و هربار اون ها انکار کردن...
نمیخوام بگم تبلیغات در این دو سایت بی نتیجه بود، اما هدف ما از این تبلیغ افزایش فروش بود که در حالت خوش بینانه باعث آگاهی رسانی برند شد و بعد از یک ماه دیگه ادامه همکاری ندادیم.
اما یکی از چالش های اصلی ما در فروشگاه اینترنتی هپی لند، فروش محصولات بدون دادن تخفیف بود. با بیشتر شدن فروش در فروشگاه اینترنتی هپی لند، نگاه مدیران شعب فیزیکی و حتی مدیران ارشد کارخونه به سمت ما جلب شده بود، و نوعی گارد به سمت ما بوجود اومده بود که فروش اینترنتی در حال فروش محصولات با تخفیف بیشتر هست.
صادقانه میگم که هیچوقت این طور نبود و همیشه قیمت محصولات و درصد تخفیفشون همون چیزی بود که در شعب فیزیکی هم وجود داشت. اما ما خودمون دوس داشتیم تست کنیم که مخاطب ایا قبول میکنه بدون تخفیف ازمون بخره؟ پس یه کمپین لانچ کردیم:
همونطور که توی عکس معلومه، هیچ تخفیف اضافه یا محتوای تخفیف مانندی در کمپین وجود نداشت. اما با ترفندی از بزرگتر ها خواستیم از الان برای سال بعد بچه هاشون لباس بخرن.حجم استقبال از این کمپین بی نظیر بود و توی سه روز، فروش رو نسبت به روزهای عادی 4 برابر کرد.
البته که بعد از برگزاری این کمپین، صحبت هایی با ما انجام شد که محتوای این کمپین میتونه اشتباه باشه و ارزش پیشنهادی اشتباهی رو داره منتقل می کنه... قضاوت این مورد رو به شما واگذار می کنم...
روند کاری ما ادامه پیدا کرد و کمپین های مختلفی رو لانچ کردیم که در پیج اینستاگرام هپی لند موجوده و اگه دوس داشتید میتونید به اونجا سر بزنید.
اما کمپینی که خودمون باهاش خیلی حال کردیم، کمپین #نقاشیتو_بپوش بود. توی این کمپین سعی کردیم همه مقدمات لازم رو اصولی پیاده سازی کنیم. یه صفحه لندینگ پیج مجزا برای کمپین طراحی شد. پوسترش طراحی شد (تیزر بخاطر کمبود بودجه ساخته نشد)، محتواهای متنی لازم تهیه شد و کمپین استارت خورد:
توی این کمپین خواستیم تا بچه ها روی فرمتی که ما مشخص کرده بودیم نقاشی بکشن،برای ما از طریق پست ارسال کنن، و ما طرح های برگزیده رو به صورت نمادین روی تی شرت هامون چاپ کنیم و براشون ارسال کنیم. استقبال بی نظیر بود و یکبار هم تمدید شد. برای این میگم بی نظیر بود چون یبار شما از مخاطب میخواید بره پای فلان پست کامنت بزاره و تهش جایزه بگیره. اما برای این کمپین باید اول فرمت استاندارد مارو پرینت می گرفتن، بچشون نقاشی می کرد و در انتها برامون پست می کردن. بیش از 200 طرح برامون ارسال شد و ما بخاطر این تعامل با مخاطبینمون خیلی خوشحال بودیم.
جالبه بدونید ما برای این کمپین برنامه بلند مدتی داشتیم و در آینده میخواستیم خط تولید این دست تی شرت هارو که خود بچه نقاشی بکشه و روی تی شرت چاپ بشه و به فروش برسه رو راه اندازی کنیم که به دلیل عدم همکاری کارخونه با ما هیچوقت به سرانجام نرسید.
یکی از مهم ترین اشکالاتی که به خودمون میگیرم این بود که توی این 1 سال هیچ ویدئو و تیزری برای کمپین ها یا برنامه هامون نساختیم. البته که ما بسیار علاقه مند بودیم اما مجموعه هپی لند سخت گیری شدیدی بر روی ساخت تیزر و محتوای اون داشت که نتیجش شد 1 سال بدون ویدئو. مطمئنن ما هم میدونستیم که دنیای الان با ویدئو بیشتر سازگاره و اصولا شبکه های اجتماعی کشش بیشتری به ویدئو مارکتینگ دارن. حتی ما بسیار علاقه مند بودیم تیزر هامون رو با مجموعه تپسل به قسمت عظیمی از مخاطبین هدفمون برسونیم که هیچوقت میسر نشد.
اما کاری که براش تمام برنامه ریزی ها انجام شد و در لحظه اخر به دستور مدیریت مجموعه هپی لند کنسل شد، انجام کمپین خیریه با بنیاد نیکوکاری کمک بود. کودکان کم شنوا و ناشنوا اگر در سنین پایین شناسایی بشن، با مبلغ مشخصی میتونن عمل جراحی انجام بدن و سلامتیشون رو کامل بدست بیارن.
کارهای اولیه از قبیل مذاکره با این بنیاد، نامه نگاری ها، تعهدات طرفین، بسترهای تبلیغاتی کمپین و ... فراهم شد اما در انتها مذاکرات و پیش از شروع همکاری، مدیریت مجموعه با انجام کمپین خیریه مخالفت کردن و این کار رو خلاف خط برند اصلی شرکت یعنی ایجاد شادی در مخاطبان دونستن و انجام این کمپین رو باعث ایجاد ناراحتی در دنبال کنندگان بیان کردن!
به همین دلیل این کمپین هیچوقت انجام نشد و به مجموعه صدتایی کارهای انجام نشده ما در هپی لند اضافه شد.
هرچقدر به انتهای همکاریمون رسیدیم، فضای کار برای ما سخت تر و به همون نسبت خروجی کارهامون هم کمتر شد. چندماه انتهای فعالیت ما در هپی لند، با حداقل بودجه همراه بود و سعی کردیم کمپین هایی بدون هزینه تبلیغات و فقط با هدف درگیر کردن مخاطبین فعلی موجود در شبکه های اجتماعی و بازدیدکنندگان روزانه وب سایت انجام بدیم.
کمپین محصولات غیر پوشیدنی (اسباب بازی، عروسک و ...)، کمپین فروش محصولات ست، یکپارچه سازی و راه اندازی فروش محصولات اوت لت (تک سایز) و ... بخشی از فعالیت های ما بود که تونستیم با وجود تمام مشکلات، فروش رو سرپا نگه داریم.
یکی از آخرین برنامه هایی که انجام دادیم، راه اندازی بخش داستان های هپی لند بود. از فیدبک مشتریامون متوجه شدیم که اکثرا خانواده هایی که در شبکه های اجتماعی ما عضو هستن، پیج های مارو به فرزندانشون هم نشون میدن. این شد که برای درگیر کردن بیشتر بچه ها با هپی لند، چیزی به اسم داستان های هپی لند راه انداختیم. توی این کار داستان کسایی رو تعریف می کردیم که بچه بودن و رویاهای بزرگی تو سرشون بود، و تونسته بودن با سعی و تلاش به رویاشون برسن. یه نمونه از این داستان هارو اینجا میزارم:
مجموعه انجام نشده ای از فعالیت ها مثل اصلاح سایت (مشکلات این قسمت در مطلب قبل نوشته شده)، اصلاح روند عکاسی مدلینگ، اصلاح روند تعیین تیراژ محصول برای فروش اینترنتی و از طرفی انجام نشدن کمپین هایی مثل سیستم همکاری در فروش، سیستم باشگاه مشتریان، کمپین Speed Question ، تغییر ماهیت بصری شبکه اجتماعی، عدم استفاده از شیوه های بازاریابی مثل بازاریابی وابستگی، بازاریابی انگیزه دار، بازاریابی ارجاعی و ... که به دلیل عدم موافقت یا گیر کردن در بروکراسی اداری سیستم انجام نشد، حسرت هایی هستن که وقتی به گذشته نگاه میکنم، به خودم میگم ایکاش هرجور شده بود انجامش میدادم.
توی این یه سال خیلی کارهای دیگه مثل راه اندازی وبلاگ هپی لند، تولید محتوا و ... هم انجام دادیم که دیگه فرصت نشد توضیح بدم.
در نهایت در پایان تقریبا یک سال همکاری، دو طرف به این نتیجه رسیدیم که اتمام همکاری بهترین تصمیم در این لحظست و اینجوری همکاری ما با هپی لند به اتمام رسید.
در نوشته بعدی بیشتر درباره بعد از هپی لند و تصمیماتی که گرفتیم صحبت میکنم.
خوشحال میشم نظرتون رو بگید و بتونم نظر شمارو به عنوان خواننده این متن بدونم.