اگه پست قبلی من رو خونده باشید، توضیح دادم که ما در استان گیلان تیمی با عنوان "نوین فناوران" تشکیل دادیم، و با وجود همه سختی ها اون رو به نقطه ای رسوندیم که درخور توجه و پایدار در حوزه کاری خودش شد. اما یکی از شیرین ترین تجربه های کاری من، به کار کردن در مجموعه "هپی لند" برمیگرده که میخوام امروز بیشتر دربارش بگم.
تقریبا هر گیلانی حداقل یک بار اسم گروه کارخانجات هپی لند رو شنیده، چون کارخونه اصلی تولید این مجموعه در منطقه آزاد انزلی قرار داره و شعبات فروشگاه فیزیکی زیادی هم در استان ما دارن (که البته محدود به گیلان نمیشه و در کل کشور بیش از 60 شعبه دارن)، باعث شده از این کارخونه به بزرگی یاد بشه.
اما آشنایی من و این مجموعه به سال 1396 برمیگرده. وقتی که من و خانومم برای رویداد استارتاپ ویکند "مد و لباس" و برای جذب اسپانسر از هپی لند، به کارخونه رفتیم. با هماهنگی که از 2 هفته قبل انجام دادیم تونستیم مستقیما با خود مدیرعامل یعنی آقای "احمد طاهری" جلسه داشته باشیم. ابتدای جلسه میتونم بگم یجورایی به ما تفهیم شد که بیش از 5 دقیقه وقت ندارید و حرفتون رو سریع تر بزنید، اما خوشحالم که بگم تونستیم انقدر موضوع رو جذاب نشون بدیم که جلسمون بیش از 1 ساعت بطول انجامید.
اما ناراحتم که بهتون بگم آخرش راضی به اسپانسری رویداد نشدن :) یه نکته این وسط جا موند که البته همه این نوشته برای این نکته هست: "کسب اعتماد"
ما اون سال نتونستیم اسپانسری رویداد رو از هپی لند بگیریم اما تقریبا 1 سال گذشت و همکاری یه جور دیگه ای شکل گرفت! درسته اون سال جلسه بی نتیجه موند اما من در همون جلسه سعی کردم هدف از اسپانسری رویداد و نتایجی که میتونه برای هپی لند داشته باشه رو با صداقت و با جزئیات بیان کنم تا یه سیستم برد برد رو بیان کرده باشم. از طرفی ارتباطم رو با مدیرعامل حفظ کردم و سعی کردم اگه کمکی از دستم برمیاد دریغ نکنم. تا این که یک بار در یک صحبت کوتاه از ایشون شنیدم که تمایل به راه اندازی فروشگاه اینترنتی و مدیریت صحیح اون دارن. اینجا بود که کار من شروع شد:
با بچه های تیم یه جلسه گذاشتم، نظرشون رو پرسیدم و همه موافق بودن که میتونه فرصت خیلی خوبی باشه. پس شروع کردم به تهیه یه پروپوزال کامل برای ارائه به مدیرعامل. از ماتریس SWOT هپی لند گرفته تا شناسایی رقبا و تحلیل نقاط ضعف و قوتشون. در انتها هم پیشنهاداتی برای کمپین ها و برنامه مارکتینگ فروشگاه اینترنتی نوشتم.
یکی از مهم ترین ویژگی ها برای موفقیت در هرکاری "پیگیری" هستش. پروپوزال رو برای مدیرعامل ارسال کردم و نزدیک به 1 ماه پیگیری کردم که مطمئن بشم اون فایل بررسی شده یا خیر. در آخر تونستم با پیگیری ها و پیام دادن های روزانه فرصتی رو ایجاد کنم که فایل خونده بشه. پس شد آنچه شد!
مدیرعامل خوشش اومد، جلسه حضوری ست کرد و بعد از توافقات اولیه و مشخص کردن تعداد نیروهایی که برای فروشگاه اینترنتی نیازه، کار رو استارت زدیم. این شد که از تیر ماه 1397 به مدت تقریبا 1 سال ، فروشگاه اینترنتی هپی لند توسط تیم ما مدیریت و پیاده سازی شد.
در متن بعدی، درباره چالش های کار کردن در سیستم های بزرگی مثل هپی لند که بیش از 3000 کارمند داره بیشتر توضیح میدم و درباره دلایل اتمام همکاریمون بعد از تقریبا 1 سال بیشتر خواهم گفت.
خوشحال میشم نظراتتون رو بخونم و ازتون فیدبک بگیرم.