محمد تاجیک
محمد تاجیک
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

کمیابی چگونه ما را تغییر می‌دهد؟

کمیابی ذهن را تسخیر می‌کند. همان‌طور که افراد درگیرِ گرسنگی مهلک به چیزی جز غذا فکر نمی‌کنند، همهٔ ما، در مواجهه با هر نوع کمیابی، جذبش می‌شویم. ذهن به شکلی خودکار و پرقدرت به‌سمت نیازهای برآورده نشده متمایل می‌شود. آن نیاز برای افراد گرسنه غذاست، برای افرادی که سرشان شلوغ است ممکن است پروژه‌ای باشد که باید تمامش کنند، برای کسی که دچار تنگدستی شده می‌تواند پرداختی اجارهٔ این ماه باشد برای افراد تنها می‌تواند نبود هم‌نشین باشد.
https://virgool.io/taaghche//


https://taaghche.com/

این نوشته برای چالش کتابخوانی آبان ماه 1402 طاقچه تهیه شده است.

یکی از اصطلاحات جالبی که در این کتاب به‌کار رفته است، تونل است. به این معنی که فردِ دچار کمیابی، همیشه مجبور است روی یک بُعد از زندگی خود تمرکز کند. مثلا فرد فقیر تنها باید به فکر ادای قرض و پرداخت‌ قسط‌های وامش باشد و گاهی برای پرداخت یک وام، وام دیگری بگیرد. فرد کم‌برخوردار با هر چیزی که می‌خرد در ذهنش حساب می‌کند از خریدِ چه چیزهای دیگری محروم شده است. نویسندگان این کتاب، این مسیر اجباری تک‌‌بعدی را به یک تونل تشبیه کرده‌اند ...

درباره ی نویسندگان

سندهیل مولاینیتن نویسنده هندی-آمریکایی متولد 1973 در هند می‌باشد، وی استاد رشته علوم رفتاری و محاسباتی در دانشکده کسب‌وکار Booth دانشگاه شیکاگو است. او پیش از این سابقه تدریس در دانشگاه‌های هاروارد و ام‌آی‌تی را نیز دارد. او در حوزه‌ی اقتصاد توسعه و اقتصاد رفتاری به طور تخصصی تحقیقاتی انجام داده است.

الدار شفیر الدار سال ۱۹۵۹ متولد شد. ابتدا در دانشگاه Brown به تحصیل پرداخت و در نهایت موفق شد در سال ۱۹۸۸ مدرک دکترای خود را در رشته علوم شناختی از دانشگاه MIT دریافت کند. وی نویسنده، استاد دانشگاه، و یکی از متخصصان مشهور حوزه علوم رفتاری است. او در دانشگاه پرینستون به تدریس علوم رفتاری، روانشناسی و سیاست‌گذاری عمومی می‌پردازد و از اعضای هیئت علمی انستیتو مطالعات کمی اجتماعی در دانشگاه هاروارد نیز هست.

این دو یعنی سندهیل مولاینیتن به همراه الدار شفیر در سال ۲۰۱۳ کتابی جنجالی با عنوان «فقر احمق می‌کند» منتشر کردند و در آن از آثار منفی مشکلات مالی بر فرایند تصمیم‌گیری انسان‌ها گفته شده است، در ادامه به شرح کتاب فقر احمق می‌کند می‌پردازیم.



درباره ی کتاب

اگر شما هم جزو افرادی هستید که همیشه از کمبود وقت رنج می‌برید یا با کمبود پول دچار مشکل شده‌اید و یا درگیر اضافه وزن هستید و از کم نشدن وزنتان حتی با انواع رژیم‌های مختلف رنج می‌برید توصیه می‌کنم این کتاب را بخوانید.

کتاب تلفیقی از علم اقتصاد و روانشناسی‌ست که به ما می‌فهماند هر یک موارد فوق می‌تواند منجر به واکنش‌های یکسان در انسان شود که همه به علت ذهنیت کمیابی رخ می‌دهند.

کمبود منابع (زمان، پول، کالری و..‌.) باعث می‌شود که پهنای باند ذهن آدمی کم شود و این موضوع بر ظرفیت مغز در خلاقیت، تمرکز و کاهش خطا تاثیر منفی می‌گذارد و این امر موجب می‌شود تا در زمان‌های حساس، مغز توانایی انتخاب درست را از دست بدهد، این اتفاق ممکن است بارها برای هر یک از ما پیش آمده باشد اما دلیلش را ندانسته باشیم. در کتاب عناوینی همچون پهنای باند، تونل زنی، جای خالی و غیره ذکر می‌شود و با مثال‌های مختلف شرح داده می‌شود، همچنین در ادامه کتاب، با کمک راهکارهایی سعی در حل این چنین مشکلات دارد، با این کتاب می‌توان فقر را از نظرگاه دیگری بررسی کرد و به راستی پرسش همیشگی مطرح می‌شود که علم بهتر است یا ثروت ؟! 

فقر ظرفیت استفاده از توانایی‌های شناختی ذهن اشخاص را پایین می‌آورد و رابطه‌ی پیچیده‌ای بین علم و ثروت وجود دارد در کتاب به این موضوع و مواردی‌ که در تصمیم گیری انسان تاثیر می‌گذارد اشاره می‌شود، با خواندن کتاب حس همدردی بیشتری نسبت به افرادی که دچار کمیابی شده‌اند برقرار می‌کنیم زیرا عمیقا به درک این موضوع می‌رسیم که فرد فقیر صرفا هوش کمتری نسبت به فرد معمولی ندارد بلکه شرایط کمیابی منجر به تصمیم‌گیری‌هایی می‌شود که ممکن است برای فرد مناسب نباشد.


امتیاز

این کتاب با دو ترجمه در پلتفرم طاقچه موجود است، یکی با نام کمبود که توسط گروه انتشاراتی ققنوس عرضه گردیده و دیگری با نام فقر احمق میکند که از انتشارات ترجمان علوم انسانی‌ست. این کتاب را با ترجمه‌ی سید امیرحسین میرابوطالبی از انتشارات ترجمان علوم انسانی مطالعه کردم و به نظرم ترجمه خوبی بود به جز اسم کتاب که با نام انگلیسی آن تفاوت معنایی خاصی داشت و کمی از جذابیت کتاب کم می‌کرد، با این‌حال کتاب خوبی بود و به نظرم مطالب آموزنده‌ی بسیاری داشت که قابل تامل بود اما می‌توان گفت که با توجه به تورم در کشور ما ممکن است همه‌ی موارد این کتاب در کشور ما صدق نکند اما با این حال شرایط باز هم از ارزش کتاب کم نمی‌کرد.

امتیاز من به این کتاب ۴ از ۵ می‌باشد و به همه‌ی علاقه‌مندان به علم اقتصاد، روانشناسی و حتی جامعه‌شناسی خواندن این کتاب را توصیه می‌کنم، حتی اگر زمان کافی برای مطالعه ندارید می‌توانید این کتاب را به شکل صوتی در پلتفرم طاقچه گوش دهید و لذت ببرید.


نقل قول

  • در ایالات متحده آمریکا فقرا بیشتر دچار چاقی مفرط‌اند، در اکثر نقاط جهان در حال توسعه، فقرا به احتمال کمتری فرزندانشان را به مدرسه می‌فرستند. فقرا به اندازه کافی پس انداز نمی‌کنند. فقرا کمتر فرزندانشان را واکسینه می‌کنند. زنان فقیر در زمان حاملگی کمتر از همه تغذیه مناسب دارند و مراقبت‌های پیش از تولد را رعایت نمی‌کنند این فهرست را می‌توان همینطور ادامه داد.
  • کمیابی شیوهٔ نگرش ما را به همه چیز تغییر می‌دهد؛ باعث تغییر شیوهٔ انتخابمان می‌شود. این شرایط منافعی در بر دارد: در آن لحظه کاراتر می‌شویم. و البته هزینه‌هایی هم دارد: تفکر تک‌بعدی باعث می‌شود از چیزهایی که برایمان واقعاً ارزشمندند غافل شویم.
  • تمرکز روی یک چیز به معنای نادیده‌گرفتن چیزهای دیگر است. همهٔ ما این تجربه را داریم که آن‌قدر غرق یک کتاب یا برنامهٔ تلویزیونی شده‌ایم که اصلاً متوجه سؤال نفر کناردستی‌مان نشده‌ایم. روی دیگر قدرت تمرکز قدرت کنار گذاشتن چیزهای دیگر است.
  • پول کمتر یعنی زمان کمتر. پول کمتر یعنی برقراری روابط اجتماعی دشوارتر. پول کمتر یعنی کیفیت کمتر و غذای ناسالم‌تر. فقر یعنی وجود کمیابی در کالایی که تقریباً همهٔ جوانب دیگر زندگی را در بر می‌گیرد.
  • زمانی‌که تحت تسلط کمیابی قرار می‌گیریم، به شیوه‌ای متفاوت با مشکلات روبه‌رو شده، به آن‌ها نگاه کرده و آن‌ها را مدیریت می‌کنیم.
  • وقتی زمان کوتاه باشد، استفادهٔ بیشتری از آن خواهید کرد، چه این استفاده مربوط به کار باشد چه مربوط به لذت. ما نام این پدیده را پاداش تمرکز می‌گذاریم: نتیجهٔ مثبت تسخیر ذهن توسط کمیابی.
  • کمیابی ذهن ما را تسخیر می‌کند، چه سریع بیندیشیم و چه آهسته.
  • همان‌طور که افراد درگیرِ گرسنگی مهلک به چیزی جز غذا فکر نمی‌کنند، همهٔ ما، در مواجهه با هر نوع کمیابی، جذبش می‌شویم. ذهن به شکلی خودکار و پرقدرت به‌سمت نیازهای برآورده نشده متمایل می‌شود.
  • زمانی‌که فرد فقیر است کمتر هوشمندانه و بیشتر هیجانی عمل می‌کند.
  • کمیابی به‌شکل تناقض‌آمیزی دو احتمال را افزایش می‌دهد، هم احتمال نیاز به راه‌حلی سریع، و هم احتمال این که بعضی از آن راه‌حل‌های سریع به شما آسیب برسانند.
  • افراد غنی و فقیر، در جهان واقع، از جهات بسیاری با هم فرق می‌کنند. پس‌زمینه‌ها و تجربیاتِ متفاوت آن‌ها به شخصیت‌ها، توانایی‌ها، سلامت، تحصیلات و ترجیحات متفاوت ختم می‌شود.
  • منظور ما از کمیابی برخورداری از چیزی، کمتر از مقداری است که فکر می‌کنی نیاز داری.
  • تسخیر توجه به‌وسیلهٔ کمیابی نه‌تنها آنچه را که می‌بینیم و سرعت دیدنش را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه شیوهٔ تفسیر ما از جهان را نیز دگرگون می‌کند.




لازمه‌ی آنکه چیزی را کنترل کنیم، این است که درباره‌ی آن به‌اندازه‌ی کافی آگاهی کسب کنیم و آن را از جنبه‌های مختلف ببینیم. کنترل‌کردن زندگی نیز نیازمند دانستن و پاسخ‌دادن به سوال‌هایی‌ست ازجمله؛ چه کسی هستیم، چه خواسته‌هایی داریم؟، چطور می‌توانیم به خواسته‌هایمان برسیم؟ برای رسیدن به خواسته‌هایمان چه تغییراتی در خود باید ایجاد کنیم؟

برای پاسخ به چنین سوال‌هایی کتاب‌های خوب و بد بسیاری نوشته شده است که اغلب‌شان در دسته‌ی موفقیت و خودیاری قرار می‌گیرند. در چالش کتابخوانی آبان‌ماه به سراغ چنین کتاب‌هایی می‌رویم:

با انتخاب هر یک از این کتاب‌ها می‌توانید وارد صفحه آن کتاب در طاقچه شوید و مطالعه آن کتاب را همین الان با کد تخفیف Salam به عنوان اولین کتاب الکترونیکی با ۵۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت و شروع کنید.

برای آشنایی با کتاب‌های بیشتر نیز می‌توانید به صفحه چالش کتابخوانی آبان‌ماه سر بزنید.





چالش کتابخوانی طاقچهکمیابیفقر احمق میکندعلم اقتصادمطالعه کتاب
یه آدم خیلی خیلی معمولی که کلی کتاب نخونده داره ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید