تاریخ ایران رییس جمهوری را به خاطر دارد که در صحن علنی مجلس متن تحریم های آمریکا را پاره کرد و آن ها را مشتی اراجیف خواند. لکن اینکه همان رییس جمهور حدود ۶سال بعد در مقابل دوربین به تاثیر تحریم های آمریکا و اقتصاد عظیم آن بر ایران و جهان اعتراف کرد نیز به راحتی از یاد نخواهد رفت.
جورج بوش در کتاب خاطراتش مینویسد که زمام داری بزرگ ترین ارتش جهان، رعشه به اندامش میانداخته است. خوشمان بیاید یا نه، آمریکا ۲۵درصد اقتصاد جهان را مدیریت میکند و انتخابات ریاست جمهوری آن، بر ایران که بماند، بر گینه بیسائو هم موثر است. هر تحلیلگر عاقلی بعد از ۲۰۱۶ پشت دستش را داغ کرده است که به پیش بینی ها اعتماد کند و بگوید کدام نامزد بر سر کار خواهد آمد
امسال هم مثل همان ۲۰۱۶، حتی با ابهام بیشتر، رای پست شده هم مزید بر علت شده است تا نتوان تکلیف را مشخص کرد حال باید دید اگر هر کدامشان بیاید، چه بادی به بادبان کشتی ما خواهد انداخت. بر خلاف آن چیزی که مردم از خوش رویی بایدن و بازگشتش به برجام و گشایش اقتصادی میگویند، سیاست خاورمیانه ای او تفاوت چندانی با ترامپ ندارد.
هدف هر دوی آن ها کنترل نفوذ منطقه ای ایران است که بعد از حضور داعش در منطقه، قوت خاصی گرفته بود. تسلط بر حزب الله لبنان زخمی بود بر نظم مورد نظر آمریکا در منطقه که استخوان لای آن، نفوذ ایران در عراق و سوریه شد.
دولت های از هم پاشیده عراق و قدرت متزلزل بشار اسد در کنار بهت ناشی از قدرت گرفتن داعش، اسرائیل را هم حریص کرد تا کلک همپیمانان ایران را یک جا بکند و از خرابه های خاورمیانه، نظم جدیدی سر بر آورد.
در مجموع میتوان گفت هدف نهایی هر دو حزب آمریکا، جلوگیری از نفوذ منطقه ای ایران است و آنچه مورد اختلاف دموکرات ها و جمهوری خواهان است، روش انجام این کار است.
قدرت ایران در منطقه نه فقط برای اسرائیل بلکه برای کشور های عربی متحد آمریکا نیز خطر آفرین است و پشتیبانی اعراب ثروتمند حاشیه خلیج فارس از سیاست کنترل نفوذ ایران بر اجماع دو حزب دموکرات و جمهوری خواه بر مسئله مقابله با ایران تاثیر گذار است.
آنچه تا این جا بیان شد توضیحی بود برای بسط نظر نگارنده در عدم تفاوت رویکرد بایدن یا ترامپ نسبت به سیاست های منطقه ای ایران.
اما در ادامه آنچه که به این یادداشت موضوعیت میدهد، تفاوت روش مد نظر دو کاندیدای انتخابات آمریکاست و این تفاوت همان چیزی است که میتواند بر شاخص های اصلی اقتصادی کشور مانند تولید ناخالص ملی اثر مستقیم بگذارد
ترامپ در مناظرات انتخابات 2016 وعده داد که از برجام خارج خواهد شد و ایران را برای توافقی بهتر، پشت میز مذاکره خواهد کشاند. تا امروز وعده اول را محقق کرده است اما وعده دوم، همچنان عملی نشده است. به همین دلیل در سخنرانی های جدید از مذاکره زود هنگام با ایران بعد از ریاست جمهوری مجددش سخن میگوید و به گونه ای تلاش میکند تا با گره زدن کنترل رفتار ایران در منطقه به انتخاب مجددش، حمایت لابی های سعودی و صهیونیستی را به خود جلب کند.
در این میان اما کشورمان روزهای سختی را سپری میکند و کرونا هم به کمک تحریم ها آمده است تا همان اندک تبادلات تجاری ارز آور ایران تحت الشعاع این بیماری قرار گیرد و با کمیاب و گران شدن ارز و برخی کالاهای اساسی، شرایط برای مردم هر روز سخت تر از قبل شود. تا کنون سیاست رسمی جمهوری اسلامی رد هر گونه مذاکره با شخص ترامپ بوده است و ترور سردار سلیمانی نیز شرایط مذاکره با رییس جمهور فعلی آمریکا را از آنچه که پیش تر شاهدش بودیم، سخت تر میکند.
سناریو هایی که به نظر میرسد با انتخاب مجدد ترامپ برای جمهوری اسلامی قابلیت اجرا دارد به شرح زیر است:
شاید آن گونه که ترامپ میگوید ما اولین کشوری که برای مذاکره با او پیش قدم میشود نباشیم اما اگر شرایط فعلی و تحریم های شدید آمریکا که حتی امکان وصول مطالباتمان از عراق را نیز با مشکل جدی مواجه کرده است ادامه یابد، تن دادن ایران به مذاکره با رییس جمهوری که برای بار دوم و به مدت 4 سال،انتخاب شده است و دیگر نیاز چندانی به همراهی افکار عمومی و رسانه های کشورش نخواهد داشت، چندان دور از ذهن نخواهد بود. جدا از آنچه که ایران برای مذاکره با او باید بپردازد و شرایطی که بر کشور و منطقه مستولی خواهد شد، در صورت برقراری این مذاکرات، احتمال از سرگیری فروش نفت ایران و وصول تدریجی مطالباتش از چین و عراق و امثالهم فراهم خواهد شد و میتوان رشد مجدد تولید ناخالص ملی به واسطه تزریق پول نفت به کشور را پیش بینی کرد.
حالت دوم این است که در صورت حضور مجدد ترامپ در دفتر بیضی، جمهوری اسلامی به روی گردانی از مذاکره ادامه دهد و به دنبال راه های دیگری برای فروش نفت و جذب سرمایه خارجی مانند توافق 25 ساله با چین برود که باتوجه به روابط گسترده چین با اسرائیل و عربستان، بعید به نظر میرسد که اژدهای سرخ تبادلات تجاری صد ها میلیاردی اش با آمریکا به زمام داری ترامپ و عربستان و اسرائیل را فدای حراج منابع ایران کند.
در حالت دوم مهار تورم، از سرگیری رشد اقتصادی، کنترل قیمت ارز، تامین دارو و کالاهای اساسی و مانند آن بدون ارتباط با سیستم جهانی و با ترامپی که با توپ پر به میدان آمده است، به نظر نگارنده غیر ممکن میرسد و تولید ناخالص ملی ایران به سقوطش ادامه خواهد داد.
هدف اوباما از شروع مذاکرات با ایران تنها مسئله هسته ای نبود و آنچه غرب و متحدانش را نگران میکرد، عملکرد و رفتار متفاوت ایران با آن چیزی است که مد نظر آن ها است وگرنه عربستان سعودی هم اسرائیل را به رسمت نمیشناسد و پاکستان هم بمب اتمی دارد.
در واقع میتوان گفت مشکل مسئله هسته ای ایران نبود، مشکل رویکرد کلی جمهوری اسلامی در برابر جهان غرب و نگاه متفاوت آن است.
مذاکرات هسته ای که در آخر نتیجه آن برجام نام گرفت، از نظر غرب شروع فرایند عادی سازی رفتار ایران بود اما با پیام های تبریک عید نوروز و حافظ خوانی های باراک اوباما، و به قول خودشان با سیاست چماق و هویج.
همان طورکه گفته شد، تفاوت دموکرات ها و جمهوری خواهان درباره ایران هیچ گاه در استراتژی نبوده است و همواره در روش شناسی با یکدیگر متفاوت بوده اند، و این تفاوت را از تلاش های اوباما برای جلب افکار عمومی ایران با رفتارهایی شبیه آنچه در بالا ذکر شد و با توییت های تهدید گونه و توهین آمیز ترامپ و رفتار وحشیانه او در ترور سردار سلیمانی میتوان به وضوح مشاهده کرد.
در هر صورت آنچه که اوباما در برجام به دنبال آن بود، با رای نیاوردن هیلاری کلینتون و با خروج ترامپ از برجام نقش بر آب شد. در صورت برنده شدن بایدن، همان سیاست مجددا به جریان خواهد افتاد اما در این بین جزئیاتی وجود دارد که نباید از آن ها غافل شد.
بایدن در سخنرانی های خود به وضوح گفته است که به برجام باز خواهد گشت اما نگارنده بعید میداند که معاون اسبق اوباما از فرصت هایی که ترامپ با تحت فشار قرار دادن ایران ایجاد کرده است به راحتی بگذرد و احتمالا از ضعف توان مالی ما کمال استفاده را خواهد برد تا سیاست تغییر رفتار ایران و عقد قرار داد های جدید پس از برجام را با سرعت بیشتری از آنچه مد نظر رییس سابقش بود اجرا کند. نتیجه این که موضوع به آن راحتی که برخی صحبتش را میکنند نیست و پیش از این هم نبوده است. این احتمال وجود دارد که با ایجاد گشایش های مقطعی و تزریق پول به اقتصاد ایران کمی امکان نفس کشیدن را برایمان فراهم کنند اما نه آنقدر ها که بتوانیم به راحتی روش های پیشین را دنبال کنیم.
نکته دیگری که درباره حضور بایدن در کاخ سفید میتوان به آن اشاره کرد، نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری کشورمان است که از جذابیت تسریع مذاکرات با ایران می کاهد چرا که مذاکره با دولتی که رفتنی است چندان منطقی به نظر نمیرسد و بایدن هم ترجیح خواهد داد با آن هایی مذاکره کند که احتمالا در 4 سال بعدی در قدرت خواهند بود
و اما آنچه که از نظر تحلیلگر از همه مهم تر است، توان دموکرات ها برای اعاده رهبری آمریکا بر جهان و جلب همکاری کشور های دیگر طرف برجام است که در سال های خروج ترامپ از برجام، بعضا به سمت ایران غش کرده اند و با حضور مجدد یک دموکرات در کاخ سفید، میتوان انتظار داشت که سیاست تغییر رفتار ایران با همکاری اروپایی ها، سرعت بیشتری به خود بگیرد.
با توجه به شرایط حاکم بر کشورمان، انتخاب چهره ای اصول گرا برای ریاست جمهوری در سال 1400 بسیار محتمل به نظر میرسد و از آن جایی که حکم رانی اقتضائات متفاوتی با نقد کردن دارد، تغییر رویکرد مسئولین جمهوری اسلامی نسبت به مذاکره مجدد با آمریکا پسا ترامپ دور از ذهن نیست و میتوان به از سرگیری مقطعی فروش نفت ایران امیدوار بود که این موضوع علاوه بر تزریق ارز به کشور و رشد تولید ناخالص ملی، امکان تحقق برخی از وعده های اصولگرایان را نیز فراهم خواهد کرد اما نه آنقدرها که کشور به حداکثر توان تولید خود برسد و حضور بدون دغدغه ایران در بازار های جهانی و رشد اقتصادی از طریق صادرات، به مذاکرات مجدد به منظور عادی سازی رفتار جمهوری اسلامی منوط خواهد شد.
در مجموع ادامه شرایط کنونی به نظر غیر ممکن میرسد و باید دید جناح مقابل رییس جمهور فعلی کشورمان با حضور در مسندی که تا کنون تمام مشکلات را نتیجه بی لیاقتی مسند نشینان آن میدانستند با گوی و میدان چه خواهند کرد.