ومن در خیالم اورا زندگی کرده ام...
منو خیالش خوشیم گوربابای داشتنش...
البته دارمش اما دکوری
فقط رویاهام سرطان میگیرن چراغ ها منتظرش میشن...
گور بابای عاشقانه های تو ساحل
گوربابای طرح مالی که قرار بود 2 ساله همه چیو اوکی کنم
گور بابای دونفری بودن جفت شدن....
خانه ای که قرار بودباهم کارکنیم و پول بدست بیاریم وبخریم را رسم کردم.
فرزندی که از ترکیب من او بدست می آمد را اسم گذاری کرده ام....
دختری با موهای فر صورتی صاف و سفید..لباش غنچه ای و سرخ سرخیش واسه مامانش قلوه ای و غنچه ایش واس منه(:
وپسری با قیافه ای مردانه و موهای خرمایی و صاف (پسرم باید به من بره)
وکلی طرح برای پسر که خودساخته باشه و دختری که ملکه مانند حکومت کنه(:
والان شرمنده ذهنم هستم یا قلبم نمیدونم اما میدونم که منم سرم تو کار خودم بود اهل عاشقی نبودم خدا با من بازی کرد(:
وخانومی ملکه وار در سرای دل من به حرمت زنانگی ات مردی میشدم(:
حالا رویاهامو سرطان گرفته خیالاتم رو مرگ سرک کشیده....
اگرمرا خواسته بودی اگر مانده بودی تا ابد شعر عشق تورا خوانده بودم...
اما من عاشق توام آزوی خوشبختی تورا دارم چه با من چی بی من (:
اما قلبم فلج شده و دیگه تو آخری باشی شاید...
ظلم نیست ؟من انقدر عاشق تو انقدر بیخیال؟
یادم نمیره که وقتی گفتم عاشقت شدم خندیدی...
یادم نمیره تورا چقدر دوست داشتم...
دخترم و پسسرم رو یادم نمیره(:
شاید این چشماتو دیگه ندیدم اما نیازشون دارم شدیدا...
الان فنرم ولم کنی پریدم همه چیوو دریدم...
تو مثل من بودی آسیب دیده روزگار اگر با من بودی نامردم اگر زخماتو وصله نزنم...
ای بابا عاشقانه نویس تو شدم اما هرچی نویسم دل نشیند بهانه گیرد تورا...
پس نمینویسم....دیگه نمیخونمت دیگه نمیبینمت دیگه تصورت نمیکنم.....
اصلا میکشمت توی دلم ذهنم دنیای خودم...
خودمونیما خیالت بهتر از خودت بامن بود..
اون نخندید وقتی گفتم دوست دارم
اون دنده لج نداشت با من
اون اذیتم نمیکرد
اون اخم نمیکرد
اون....):