منم منم آن کس که در میان بی کسی هایم،غرق در روزمرگی هایم شده ام....
منم منم آن پسرک تنها دل شکسته رانده از دیار یار و عاشقی....
من آخ منم آن کس که فقط از زندگی تنها کار،بار(سختی کشیدن) را فهمیده ام....
منم آن کس که در شب هایم به فکر روزهایم گریسته ام...
منم آن کس که دگر از دیار"من"به پوچی رفته ام...
آه که دیگر من در من نیست...
من آنم که دگر قلبی پاک ندارد.منم آن کس که دگر چرک گرفته است روزگارم...
آری مرده است زندگی
آه مرده است کودکی ام...
حال از دیار نوجوانی وخامی مردی شده ام...
حال از دیارآسان،آری به سخت گرایی رفته ام...
آری روزها تافته ام(ملول،آزرده خاطر) شب ها رویا ها بافته ام
اما حیف که دگر کم است از وجودم...
اما در پی رویاهای شب ها در پی تاری روزها....
میدانی گلم منتظر تو مانده ام...
منتظر تو مانده ام ای یارم...
بیا..
بیا..
بیا که روشن کنم روزگارم بیا تا طعمی دهم روزگارم....
بیا از نوجوانی ره سپار پیریم...
بیا در این رهسپاری بکن همراهیم...
بیا تا دنیا شود روشن...
تا تمام شود خموشی ام...
بیا تا کند طلوع عشق
تا کند دنیا به رویم لبخندی باز
بیا تا دنیا کند همراهیم...
بیا تا با قلبمان همه چیز را سامان دهیم...
دراین دنیا بسی درخشان شویم...
آری گلم منتظر تو بوده ام دراین دنیای تنهایی ام....
میدانی گلم در ره عشق فقط منتظر تو بوده ام...
میدانی گلم فقط دلداده ی تو مانده ام...
بیا تا رهسپار پیری شویم...
بیا تا جوانی کنیم و جوانه دهیم....
بیا از رویاهایم بزن بیرون...
بیا بدر،تن این خیال بافی ام...
بیا...
بیا...
بیا...