ویرگول
ورودثبت نام
م.د
م.دیه بنده خدا که میخواد بدون از کجا اومده و بکجا میخواد بره...
م.د
م.د
خواندن ۳ دقیقه·۲ روز پیش

تجربه های امر به معروف و نهی از منکر: سوژه اول

بسم الله الرحمن الرحیم

الهم صل علی محمد و آل محمد

اسلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

سلام به همه ویرگولی ها و غیر ویرگولی ها

در این مجموعه میخوام تجربیاتم رو در انجام واجب امر به معروف و نهی از منکر در خصوص حجاب برای شما به اشتراک بزارم

فکر میکنم به عنوان یک تازه کار این تجربیات خیلی مفید باشه

بخصوص اگر شما هم مثل من باشید و کمی ترس داشته باشید از انجام این واجب فراموش شده

خب بریم برسیم به اولین تجربه:

یه نکته رو قبل از شروع بگم که امر به معروف و نهی از منکر شرایطی داره، آدابی داره، روش داره، آموزش نیاز داره و همین جوری الکی نمیتونی بری یه تذکر به کسی بدی ، من این نکته رو بعدها فهمیدم ولی دلیل بر ترک این امر هم نیست. ما باید سعی کنیم در اولین برخورد با روی خوش و از روی محبت به هم نوع اینکارو بکنیم وگرنه دچار لغزش میشیم

دقیقا یادم نیست چه روزی بود، بر میگرده به یکسال پیش

اون روز یک روز بعد ازظهر بود و به اتفاق خانم و مادر خانم، بچه ۲ سالمون رو برده بودیم دکتر، سرما خورده بود،

بعد از مرخص شدن از مطب رفتیم که داروهای بچه رو بگیریم

وایستادم کنار یک داروخونه و خانم و بچه ها تو ماشین و خودم رفتم تو

خلاصه وایستا بودم تا نوبتم شه و سرم پایین بود(اخه خیلی سر به زیرم تعریف نباشه)... وقتی سرم رو بالا آوردم دیدم یه خانمی با مو های فر و کاملا بی حجاب کنارم وایستاده

دقیقا یادم نیست اون خانم بعد از من اومد یا قبل از من اونجا بود

ثانیه اول خیلی جا خوردم

ثانیه دوم بدون اینکه اصلا فکر کنم و اصلا نفهمیدم چطوری شد که زبون باز کردم و به اون خانم گفتم:

+ ببخشید خانم حجابتون رو نمیخواید رعایت کنید؟

البته میدونم جمله بندیم خیلی درست نبود و بدون هیچ مقدمه ای بهش گفتم

بعد اون خانم هم جا خورد و با چهره عصبانی گفت:

شما پلیس‌ید؟

گفتم نه، مگه باید پلیس باشیم تا تذکر بدیم!

بعد یه دیالوگی گفتیم که یادم نیست خیلی و منم برگشتم و به مسئول داروخونه گفتم آقا شما نمیخواید چیزی بگید؟

و مسئول داروخونه هم که فکر کنم از من ترسیده بود که نکنه ماموری چیزی باشم گفت:

ما از قوانین ج.ا تبعیت میکنیم خانم لطفا رعایت کنید

بعد خانمه هم که کلی عصبی شده بود بدون رعایت حجابش از داروخونه زد بیرون

در اون لحظه شوفر داروخونه‌ایه گفت :

چیکار داشتی بهش بابا... الان میره بیرون و بیشتر لج میکنه

و تو دلم گفتم: برو بابا ... تو فقط دنبال بهانه ای تا این واجب رو انجام ندی و از ترسته که اینو میگی ...

من محترمانه ازش خواستم و اون بوده که خلاف قانون و شرع عمل کرده و حتی مسئولین داروخونه حتی یک تذکر ساده هم قبلش نداده بودن بهش

و منم در جوابش هم یه چیزی گفتم که یادم نیست چی گفتم

البته نمیگم منم خوب عمل کردم تو اولین تجربه‌ام ولی در هر حال عصبانی شدن افراد هم یکی از عکس العمل هاست و نباید این مورد رو بهانه انجام ندادن این امر مهم کرد.

وقتی اومدم تو ماشین کلی تعریف کردم از شجاعتی که به خرج دادم ولی نمیدونم چرا کسی تحویلم نگرفت، تازه برعکس نزدیک بود خانمم اون روز باهام قهر کنه که چرا اصلا به اون خانم بی حجاب نگاه کردم.... خخخخخ

ولی شب اون روز کوفتم شد تو خونه...بماند

ناشی بودنم هزینه داره دیگه...

امر به معروفنهی از منکرحجاب
۴
۳۱
م.د
م.د
یه بنده خدا که میخواد بدون از کجا اومده و بکجا میخواد بره...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید