ماری هدا
ماری هدا
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

از میان اتفاقات «حال خوب کن»

دوشنبه شب است.. کد رهگیری بسته پستی را در سایت شرکت ملی پست چک می‌کنم.. نوشته است که بسته توسط نامه‌رسان به گیرنده تحویل داده شده است.. تعجب می‌کنم.. بسته ای دریافت نکرده ام.. مامان و بابا هم گرفته بودند، خبرم می‌کردند..

آدرسی را که برای فرستنده نوشته بودم چک می‌کنم؛ درست است!.. به فرستنده پیام می‌دهم و شرح ماوقع را برایش می‌نویسم.. آنلاین نیست.. اووووفی می‌گویم و می‌روم که بخوابم.. با خودم فکر می‌کنم حالا از فردا باید به این و آن زنگ بزنم و این اداره پست و آن اداره پست بروم که شاید بسته را تحویل بگیرم!!.. بعد فکر می‌کنم از کجا معلوم نزنند زیرش که خانم بسته را تحویل گرفته‌اید و این هم مدرکش و ... با همین فکرها خوابم می‌برد..

صبح در راه محل کار پیام فرستنده به دستم می‌رسد.. نوشته است در قسمت ثبت شکایات، مشکلم را ثبت کنم.. با خودم می‌گویم دلش خوش است؛ کی می‌رود قسمت ثبت شکایت را چک کند، تازه اگر هم چک کنند، حتما چند روز و چند هفته‌ای طول می‌کشد که پاسخ بدهند.. تازه اگر جواب درستی بدهند.. اینها را اما برایش نمی‌نویسم.. می‌نویسم تا بحال این کار را نکرده‌ام، اما سعی می‌کنم انجامش دهم..

آن فکرها را کرده ام.. اما مگر چاره دیگری هم دارم.. هم‌زمان با ثبت شکایت در سایت شرکت ملی پست، شماره‌های اداره پست شهرمان را می‌گیرم.. کسی جواب نمی‌دهد.. البته خوب ساعت کاری هم درست و حسابی شروع نشده؛ با خودم فکر می‌کنم حالا شروع هم شده بود، مگر جواب می‌دادند!!!..

ثبت شکایت که تمام می‌شود، می‌روم به کارهایم برسم.. دقایقی نگذشته که گوشیم زنگ می‌خورد.. شماره ناشناس است.. پاسخ می‌دهم.. از شرکت ملی پست تماس گرفته‌اند؛ بابت پیگیری مشکلم.. باورم نمی شود!!.. برایشان توضیح می‌دهم که مشکل چیست.. انصافاً خوب و کامل روشنم می‌کنند که چرا چنین مشکلی به وجود آمده.. توضیح می‌دهند که مشکل را به پست آن منطقه انتقال داده‌اند و در سایت هم برایم شماره موبایل آقای نوروزی را گذاشته‌اند که اگر امروز بسته به دستم نرسید، مستقیم با این شماره موبایل تماس بگیرم.. در آخر می‌گویند که اگر باز هم مشکلم برطرف نشد با همین شماره تماس بگیرم، خودشان پیگیری می‌کنند.. تشکر و خداحافظی می‌کنم و راستش را بخواهید کلی حالم خوب می‌شود..

هنوز دقایقی از خداحافظی‌ام با آن آقای مسئولیت‌پذیر نگذشته که دوباره گوشی‌ام زنگ می‌خورد.. آقای نوروزی است.. با خودم می‌گویم خداییش این حد از پیگیری را هم دیگر منتظر نبودم :) .. آقای نوروزی بهم اطمینان می‌دهد که شخصاً کارم را پیگیری می‌کند.. تشکر می‌کنم و خداحافظی..

ساعت ده است که تلفنی با مامان صحبت می‌کنم.. می‌گوید راستی مریم، یک بسته پستی برایت آمده..

حالا مانده‌ام بخاطر رسیدن بسته‌ام خوشحال باشم.. :)
یا به خاطر قضاوت عجولانه‌ام خجالت زده.. :(

شرکت ملی پستحال خوبحال خوبتو با من تقسیم کن
بَائِسٍ مِسْكِينٍ مُسْتَكِينٍ مُسْتَجِيرٍ، لَايَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرَّاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَيَاةً وَ لَا نُشُوراً
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید