محمدرضا ضامنی
محمدرضا ضامنی
خواندن ۱ دقیقه·۱۶ روز پیش

می‌دانستیم که نمی‌دانیم،نمی‌دانستیم که نمی‌داند...

او نمی‌دانست.

اما متاسفانه بسیاری از مردم ندانستن را با حماقت اشتباه می‌گیرند.همچنانکه دانستن را معادل هوشمندی فرض می‌کنند. مایکل لوئیس

او می‌دانست که چه می‌داند.چه نمی‌داند را نمی‌دانست.ما به‌واسطه دانسته‌هایش القاب زیادی به او دادیم.پیشرو ، پیشگام ،جلودار .پشتش ایستادیم و برایش جان سپر کردیم.

آنقدر محو تماشایش بودیم که ندانستن او را در حماقت خودمان می‌دیدیم.چون نمی‌خواستیم بیشتر از بقیه احمق باشیم،پس باید مانند بقیه خودمان را به هوشمندی می‌زدیم.ندانستن و حماقت ما از او هاله نور ساخت.باور کردیم آنچه را که خود ساختیم. باختیم،به وهم هوشیاری در اوج مستی.

ایمان داشتیم ساقیِ باقیِ ماست.من و باقی خاک باغ‌َش شدیم،ستون کاخ‌َش شدیم،طناب مال‌َش شدیم.در خیال باطل‌مان گفتیم اصحابش شدیم.

باغ ما به اصحابش رسید.

نه سیب نه گندم سهم ما.از گناهش گَند تحقیر بند ما.

نسترن له شد،مریم پرپر،پروانه دور.کاش می‌شد پس گرفت باغ را به شور.

باغ را به کسی دادیم که باغ‌دار نبود

نسترن را ندید،لاله را له کرد اما داغدار نبود

با اصحابش در باغ ما کردند کمین

زورمان کم،کاش دهن باز می‌کرد زمین.


باغمایکل لوئیسخیالاتندانستن حماقت
نوشته‌هایی که تو متمم نباید نوشت. mrzameniseydani@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید