محمدصادق مختاری
محمدصادق مختاری
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

شاهنامه خوانی؛قسمت سی و نهم

آنچه در شاهنامه خوانی گذشت...!

تو قسمت قبل اگه یادتون باشه(دوست عزیز اگه یادت نیست یعنی نخوندی برو بخون و منو حرص نده برو باریکلا!)یه دور فلسفه جنگ قدیم را توضیح دادم و بخش اولش که همون شاخ و شونه کشی بود تموم شد حالا موضوع شاخ شونه کشی شون چی بود؟!راحتتون کنم لیچار بار هم کردن قباد سفیر منوچهر اومد به سلم و تور گفت:« با بد کسی در افتادید ها! میدونید منوچ چیکارتون میکنه؟افرین!سوراخ سوراختون میکنه! تا وقت هست بیاید التماس کنید شاید...شاید... بخشیدتون!»تور هم گفت:«دکی!اقا رو!برو بهش بگو اخه شاه بی پدر و بووووووق! ایرج ننه ته؟(ببخشید!)باباته؟کی ته اصلا!ایرج یه دختر داره تو هم بچه دختر ایرجی و عقل حکم میکنه دختره بیاد انتقام بگیره(که طبیعتا نمیتونه با شرایط اونموقع کاری از پیش ببره!)حالا تو نخود آش این وسط چه غلطی میخوری؟!»قباد لبش را گاز میگیره و میگه:« باش!حله!پیغامتو میرسونم ولی در جریانی که الان من جوابتو به منوچهر بدم با لشکر میاد نابودت میکنه؟!»تور هم جواب:«بچه می ترسونی؟هه!میزنم لت و پارش میکنم!مادر نزاییده کسی سلم و تورو تهدید کنه!»و وقتی قباد حرفای تور رسوند منوچهر خندید گفت:«من فکر میکردم این تور یه اپسیلون عقل داره که مطمئن شدم نداره!»حالا بریم سراغ بخش جدید در قسمت سی و نه!

 صحنه جنگی بین سلم و تور و منوچهر
صحنه جنگی بین سلم و تور و منوچهر


بدان گه که روشن جهان تیره گشت/ وقتی صبح شد(اهنگ بره ناقلا را پخش کنید!)

طلایه پراگنده بر گرد دشت/طلایه ی سپاه دشت را پر کرد

به پیش سپه قارن رزم زن/ جلو سپاه قارن بروسلی وایستاده بود

ابا رای زن سرو شاه یمن/ کنار سرو شاه مشاور بود (این سرو چرا نمیمیره؟ از زمان ضحاک زندس!)

خروشی برآمد ز پیش سپاه/ شوری از سپاه بر اومد (یا لثارات الحسین...!)

که ای نامداران و مردان شاه/ شاه گفت:«ای جنگجویان مشهور و جنگجویان شاه(امروز، گوگوریو چشم امیدش به ماست!)

بکوشید کاین جنگ آهرمنست/ تلاش کنید و بجنگید که این جنگ با شیطان است

همان درد و کین است و خون خستنست/و پر از سختی و کشته و خون خواهد بود(داداش تو روحیه ندی هم عزیزی!)

میان بسته دارید و بیدار بید/آماده و هوشیار باشید!

همه در پناه جهاندار بید/همه در پناه خدا باشید

کسی کو شود کشته زین رزمگاه/کسی که در این جنگ کشته شود

بهشتی بود شسته پاک از گناه/ صددرصدبه بهشت میرود و تمام گناهانش پاک میشود(احسنت حاجی!)

هر آن کس که از لشکر چین و روم/ هر کسی از لشکر چین و روم

بریزند خون و بگیرند بوم/ کسی رو بکشه و جایی را بگیره

همه نیکنامند تا جاودان/ تا دنیا،دنیاست نام خوب ازش بجا میمونه

بمانند با فرهٔ موبدان/ همه با نور و روحانیت موبد(روحانی زرتشتی) بمونه

هم از شاه یابند دیهیم و تخت/ و هم از شاه فرماندهی منطقه را میگیرند

ز سالار زر و ز دادار بخت/ از شاه طلا(منوچهر) و از خدای بخت

چو پیدا شود پاک روز سپید/وقتی صبح شد

دو بهره بپیماید از چرخ شید/ و دو روز گذشت

ببندید یکسر میان یلی/ تماما آماده ی جنگ و دلاوری باشید (نکشیمون جومونگ!)

ابا گرز و با خنجر کابلی/ و با گرز و خنجر کابلی( با مارک طالبان دات کام!)

بدارید یکسر همه جای خویش/همتون سرجای مشخص شدتون مستقر شید(و تا نگفتم شلیک نکنید!)

یکی از دگر پای منهید پیش/ حتی یک نفرهم سرپیچی نکرد!(لشکر تویی بقیه اداتو در میارن!)

سران سپه مهتران دلیر/بزرگان و دلیران سپاه

کشیدند صف پیش سالار شیر/ جلوی قارن صف کشیدند

به سالار گفتند ما بنده‌ایم/به شاه گفتند:«آقا ما نوکرتیم!کف پاتو ببین ما اون زیریم! اصلا ما خرتیم!

خود اندر جهان شاه را زنده‌ایم/اصلا ما برای شاه زنده ایم

چو فرمان دهد ما همیدون کنیم/ هرچی بگه را انجام میدیم

زمین را ز خون رود جیحون کنیم/ زمین را از خون مثل رود جیحون میکنیم»

سوی خیمهٔ خویش باز آمدند/ برگشتند سمت خیمه خودشون

همه با سری کینه ساز آمدند/ وآماده شدند و با سر پر کینه آمدند!

سپیده چو از تیره شب بردمید/ وقتی صبح شد

میان شب تیره اندر خمید/ و شب سیاه پیچید و در رفت!

منوچهر برخاست از قلبگاه/ منوچهر از قلبگاه سپاه بلند شد(همون جای شاه تو شطرنج میشه قلبگاه!)

ابا جوشن و تیغ و رومی کلاه/ با زره و شمشیر و کلاهخود رومی(کلا ایران اون موقع فقط کلاهخود از روم وارد میکرده)

سپه یکسره نعره برداشتند/ همه ی سپاه یهو نعره زدند(کارگردان رازبقا:کات!این صحنه را بندازین تو بخش هجوم گوریل ها!)

سنانها به ابر اندر افراشتند/نیزه ها را تا ابر ها بالا بردند(داداش قدرت نماییت به درک! زیر بغلت جر میخوره!)

پر از خشم سر ابروان پر ز چین/مغزشون پر از خشم و ابروهای آنها چین خورده و عصبی

همی بر نوشتند روی زمین/ پا بر زمین کوبیدند انگار روی زمین تایپ میکردند!(کمبود امکانات بوده دیگه... مثل من نبودن لا پتو فرسته (پست)میزارم!)

چپ و راست و قلب و جناح سپاه/ چپ و راست و وسط و جلوی سپاه

بیاراست لشکر چو بایست شاه/ اونجوری شد که شاه میخواست

زمین شد به کردار کشتی برآب/زمین مثل کشتی بر روی اب لغزان شد!(فکر کنم یعنی زمین اشوب شد یا ترسید!)

تو گفتی سوی غرق دارد شتاب/ یجوری که هرکی ندونه میگه این کشتی الان غرق میشه

بزد مهره بر کوههٔ ژنده پیل/به فیل ها سیخونک زدند تا حرکت کنند!

زمین جنب جنبان چو دریای نیل/ زمین مثل رود نیل به لرزه افتاد

همان پیش پیلان تبیره زنان/روی فیل ها طبل زن ها طبل میزدند (هیچ وقت نقش مهم طبل زن اونم روی فیل را درک نکردم!)

خروشان و جوشان و پیلان دمان/ با سر و صدا و با خروش و با صدای فیل ها

یکی بزمگاهست گفتی به جای/ هرکی ندونه فکر میکنه عروسی ای چیزیه؟(شام میدن؟اگه شام میدن من پایم!)

ز شیپور و نالیدن کره نای/و این بخاطر صدای شیپور و صدای کره نای(ساز جنگی)بود(یعنی انقدر دامبل دیمبول راه انداختند جنگو با مراسم عروسی صغرا جنگلی اشتباه میگیری!)

برفتند از جای یکسر چو کوه/لشکر دشمن هم راه افتاد به سمت اینا(موقعیت داره خیلی وسترن میشه!)

دهاده برآمد ز هر دو گروه/ هر دو لسکر به هم حمله کردند

بیابان چو دریای خون شد درست/ بیابون قشنگ عین دریان خون شد

تو گفتی که روی زمین لاله رست/ هرکی ندونه فکر میکنه اینجا لاله زار شده(این جاست که میگن از خون جوانان وطن لاله دمیده!)

پی ژنده پیلان بخون اندرون/ رد پای فیل ها درخون مشخص بود

چنان چون ز بیجاده باشد ستون/ انگار یه سوتن جوهر قرمز پاشیده باشن(یا سس خرسی!انچنان فرقی نداره!)

همه چیزگی با منوچهر بود/این دست به نفع منوچهر تموم شد

کزو مغز گیتی پر از مهر بود/ واسه این که اون یه نابغه ی جهانی بود

چنین تا شب تیره سر بر کشید/ اینجوری گذشت و شب شد

درخشنده خورشید شد ناپدید/ خورشید تابان ناپدید شد(خورشید رفت این فیلم ترسناکی که دیدو هضم کنه!)

زمانه بیک سان ندارد درنگ/ زمونه یجور نمیگذره

گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ/یه وقتایی بخور و بخواب و عشق حاله یه وقتایی هم عین زهرماره

دل تور و سلم اندر آمد بجوش/ سلم و تور از این شکستشون خیلی ناراحت شدن

به راه شبیخون نهادند گوش/ واسه شبیخون فکر کردند(ای موجودات نامرد بزن دررو!)

چو شب روز شد کس نیامد به جنگ/ وقتی صبح شد کسی نرفت جنگ(لابد شب دیرخوابیدن الان حال جنگ ندارن)

دو جنگی گرفتند ساز درنگ/ اون دو جنگجو صبر کردند...(یوهاهاها!)

خب این قسمتم با شکست ضایع سلم و تور تمام شد قسمت بعد با نقشه شبیخون سلم و تور میام سراغتون!

شاهنامهمحمد صادق مختاریفردوسیسلم و تورمنوچهر
۱۵ساله .عشق کتاب .یک کتابم نوشتم(اسم کتابم حکومت به شرط چاقوئه)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید