ویرگول
ورودثبت نام
محمدصادق مختاری
محمدصادق مختاری
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

شاهنامه خوانی؛قسمت چهل و ششم

تو قسمت قبل دیدیم که منوچهر پیروزمندانه با سپاهش+سپاه سلم برگشت و فریدون هم واسش کل کشور را تزئین کرد و منتظر شاه نوه اش...ببخشید!شاه نتیجه اش شد! بعد هم که منوچهر اومد و فریدون رفت پشت تریبون و کلی خدا را بابت عدالتش شکر کرد و دست آخر هم منوچهرو شاه کرد و بعد هم که به آرزوش یعنی گرفته شدن انتقام ایرج رسید یه جا نشست و سه تا سر پسراش را نگاه کرد و هق هق گریه کرد گویا بزرگوار سر پیری از مشکل نبود عقل درست درمون رنج میبرده!مرد حسابی بخاطر انتقامی که میخواستی بگیری یه لشکر یه میلیون نفره رو اجیر کردی نتیجتو فرستادی سمت بیابان های یخبندان گبی دو تا پسرتو کشتی بعد حالا سر قبرشون زار میزنی؟ خوبی پدرجان؟ قرصاتو درست خوردی؟... بعد از گریه کردنش هم یه موجود اسکلتی با داس میاد به در قوطی حاوی کله ی پسرای فریدون میزنه و فاتحه میخونه و رو به فریدون میکنه و میگه:«سلام!بسته اعتباری عمر شما تموم شده بنده هم عزرائیلم اومدم ببرمتون!» و این میشه که... فرداش از آتشکده ها صدای تلاوت سوره الرحمن شنیده میشه و عزیزان خدوم صاب عزا حلوا بخش میکنند!...

و حالا پیشکشی برای خوانندگان شاهنامه خوانی قسمت چهل و ششم

 نمایی از سخنرانی منوچهر
نمایی از سخنرانی منوچهر


همان نیکنامی به و راستی/(اینجا نصیحت فردوسیه ربطی به داستان نداره)هرکسی نام نیک از خودش گذاشت و راستگو بود

که کرد ای پسر سود برکاستی/ که اگه راستگو و درستکار باشی به ضرری که تو این راه میکنی میچربه

منوچهر بنهاد تاج کیان/ منوچهر تاجگذاری کرد

بزنار خونین ببستش میان/ با زنار خونین(نوعی کمربند مقدس؛بعضی جاهام گفتن به نخ دور جام شراب میگن!)آماده شد و یجورایی مراسم ختم فریدونه

برآیین شاهان یکی دخمه کرد/ به رسم پادشاهان یه قبری زیر تختش درست کرد (دخمه) (والا تا اونجا که ما خبر داشتیم دخمه به محل اقامت صنف معتادان عزیز و ارزشی گفته می شد!...)

چه از زر سرخ و چه از لاژورد/ هرچی طلا و جواهر بود

نهادند زیر اندرش تخت عاج/ ریختن تو دخمه یه تخت عاج هم گذاشتن زیر فریدون(فکر نمیکنم تخته بدرد مرده بخوره!)

بیاویختند از بر عاج تاج/ تاج را با عاج تزيین کردند(بدبخت فیلا سر یه مراسم چقدر تلفات دادن!)

بپدرود کردنش رفتند پیش/ برای پاچه خواری رفتن پیشش(حالا قیافشو میدیدی شبیه قبرستون فیلها بودا!اینا هی احسنت احسنت میکردن!)

چنان چون بود رسم آیین و کیش/انجور که رسم ابا اجدادیشون بود

در دخمه بستند بر شهریار/ در قبر را بستند(مگه کنسرو لوبیاس؟این چه مراسمیه؟!)

شد آن ارجمند از جهان زار و خوار/ اون بزرگوار از جهان جدا شد(ظاهرا اینترنتش تموم شده!)

جهانا سراسر فسوسی و باد/جهان همش افسانه و دروغه

بتو نیست مرد خردمند شاد/مرد عاقل هیچ وقت شاد نیست(سوس ماس!...)

منوچهر یک هفته با درد بود/ منوچهر یه هفته درد داشت(عه؟این دیگه چه مرگشه؟)

دو چشمش پر آب و رخش زرد بود/ دو چشمش گریون و صورتش زرد شده بود(چای نبات بخوره خوب میشه!)

به هشتم بیامد منوچهر شاه/روز هشتم منوچهر اومد لباس مشکیو در آورد(داداش میزاشتی میت سرد شه !حالا چه عجله ای بود؟)

به سر بر نهاد آن کیانی کلاه/تاجو گذاشت رو سرش

همه پهلوانان روی زمین/همه ی لوطی ها و داش مشتی های ایران

بر او یکسره خواندند آفرین/ بهش تبریک گفتن(چاکر داش منوچ!...عکس بدخواهتو بده خاکستر تحویل بگیر...سلطان فقط تویی شیرم جرات نداره اداتو دربیاره...خاک سیگارتیم فوت کن فنا شیم...!)

چو دیهیم شاهی به سر بر نهاد/وقتی قلمرو شاهی رو در دست گرفت

جهان را سراسر همه مژده داد/ به کل جهان مژدگانی داد!(حاجی ما چی؟)

به داد و به آیین و مردانگی/ با عدالت و رسم رسوم درست و مردونگی (آ ماشالله پهلوون!)

به نیکی و پاکی و فرزانگی/ با خوبی و پاکی و دانش

منم گفت بر تخت گردان سپهر/گفت:«من پادشاه ایرانم»

همم خشم و جنگ است و هم داد و مهر/هم آپشن خشم و جنگ و کتک کاری دارم و هم آپشن عدالت و مهربانی(پس بزرگوار دوگانه سوز تشریف دارن!)

زمین بنده و چرخ یار من است/ زمین با منه و روزگار هم... باهاش صحبت کردم...طرفدار منه!

سر تاجداران شکار من است/شکار من سر پادشاهانه!(منم...با افتخار تو کار شکار کفترم!)

همم دین و هم فرهٔ ایزدیست/ هم دین دارم و هم فره ایزدی

همم بخت نیکی و هم بخردیست/ هم خوش شانسم و هم با هوشم(سلطان تواضع وارد میشود!)

شب تار جویندهٔ کین منم/شب سیاه و انتقام جو من هستم(داداش از لحاظ روانی سالمی؟ الان داشتی میگفتی من پاکم و خوبم زدی زیر حرفت؟خداقوت پهلوان!)

همان آتش تیز برزین منم/ همون اتش داغ و سوزاننده منم!

خداوند شمشیر و زرّینه کفش/ صاحب شمشیر و کفش طلا منم(یعنی الان رونالدو چون کفش طلا داره حق داره هر کاری بکنه؟منطقیه!)

فرازندهٔ کاویانی درفش/ بلند کننده پرچم ایران

فروزندهٔ میغ و برّنده تیغ/ شکوه دهنده ابر و شمشیر(منم)

به جنگ اندرون جان ندارم دریغ/توی جنگ از جونم دریغ نمیکنم

گه بزم دریا دو دست من است/ تو پارتی و این داستانا ... خیلی اهل دلم!

دم آتش از بر نشست من است/دم آتش جای منه(آتش چون در دین زرتشتی مقدسه داره خودشو با آتش یکی میدونه)

بدان را ز بد دست کوته کنم/ دست جنایتکارا رو از بدی قلم میکنم(نیرو انتظامی به کمرت بزنه!خودت فرت فرت میری جنگ ملتو لت و پار میکنی جنایت حساب نمیشه؟)

زمین را به کین رنگ دیبه کنم/زمین را با خون ریختن مثل لباس قرمز میکنم(مصرع بالا النازه مصرع پایین گرگعلیه!اصلا حرفاش بهم نمیخوره!)

گراینده گرز و نماینده تاج/ داره گرز و تاجدار

فروزندهٔ ملک بر تخت عاج/ روشن کننده تخت پادشاهی

ابا این هنرها یکی بنده‌ام/ من با این همه آپشن بنده ی خدام

جهان آفرین را پرستنده‌ام/و خدا میپرستم (نعوذ به الله سر خدا منت میزاره!)

همه دست بر روی گریان زنیم/هممون خدا رو عبادت میکنیم

همه داستان‌ها ز یزدان زنیم/ همه ی مثل ها را از خوبی خدا می زنیم

کز او تاج و تخت است ز اویم سپاه/ که از خدا به ما سپاه رسیده

از اویم سپاس و بدویم پناه/ سپاهمو از اون بالاسری دارم و به اون پناه میبرم

به راه فریدون فرّخ رویم/ الگوی ما فریدون پیروزه

نیامان کهن بود گر ما نویم/ پدربزرگما پیر بود اگر ما جوانیم

هر آن کس که در هفت کشور زمین/ هرکسی که در هفت کشور زندگی کند

بگردد ز راه و بتابد ز دین/ و از راه بدر شود و از دین فاصله بگیرد

نمایندهٔ رنج درویش را/ و بشود نمایند ه عذاب ملت

زبون داشتن مردم خویش را/ و مردمش اذیت کند

برافراختن سر به بیشی و گنج/ و برای گنج مقام حرص بزند

به رنجور مردم نماینده رنج/ و خلاصه زندگی مردمو تلخ کند

همه نزد من سر به سر کافرند/ همه ی اون افرادی که خصوصیات ذکر شده را داشته باشن پیش کافرن(پاتو کفش پیامبرا نکرده بود که این قله را هم در ننوریدیده نگذاشت!)

و ز آهرمن بدکنش بدترند/ پیش من از شیطان بدترن

هر آن کس که او جز بر این دین بود/هرکسی به غیر از دین نرمال جامعه بود

ز یزدان و از منش نفرین بود/ نفرین خدا و من نثارش باد

و زان پس به شمشیر یازیم دست/ و از آن به بعد دست به شمشیر میشیم(و روی کمر برخی از عزیزانMمخفف منوچهر را میکشیم!)

کنم سر به سر کشور و مرز پست/ اینارو از تو کشورم شخم میزنم!


شاهنامه خوانیفردوسیمحمدصادق مختاریمنوچهرفریدون
۱۵ساله .عشق کتاب .یک کتابم نوشتم(اسم کتابم حکومت به شرط چاقوئه)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید