ویرگول
ورودثبت نام
محمدصادق مختاری
محمدصادق مختاری
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

شاهنامه خوانی ؛قسمت بیست و ششم

آنچه در فردوسی خوانی گذشت و یه خورده توضیح!

تو قسمت دیدیم همه چی گل بلبل پیش رفت فریدون بچه هاشو فرستاد پیش شاه یمن شاه یمن هم بی هیچ واکنشی قبول کرد!البته این اتفاق اصلا منو غافل گیر کرد چرا چون کاشف به عمل اومده من کتاب شاهنامه دکتر خالقی مطلق را شنیدم(پادکست فردوسی خوانی )و از روی شاهنامه ی سایت گنجور نوشتم اینه که بعضی چیزاش نیست که اشکال نداره من میگم. خب اونجا که شاه یمن گفت پسرای فریدون بیان رو یادتونه اگه یادتونه احسنت اگه نه یا بجا قرصاتون اسمارتیز خوردین و یا نخوندین که در دو حالت تشریف ببرین بخونید! اما ماجرا چی بود فریدون گفت یه نصحیتی براتون دارم و درست حسابی نفهمیدیم نصیحت این بود که برید پیش شاه یمن خب طبیعتا قراره دختره بزرگ با پسر بزرگ و همینجور با این ترتیب ازدواج کنید دخترای شاه یمن کپی پیست همن و شاه یمن میاد یه سفره ای پهن میکنه و به ترتیب از کوچیک به بزرگ دختراشو میچینه و میگه بگین کدوم قرار باهاتون ازدواج کنه بعد اگه نتونین بگین یا اشتباه بگید میگه وقتی زنت بشه چیکار میخوای بکنی؟ خلاصه اینو بهونه میکنه دختراشو بهتون نمیده شما اینو بدونید که با برعکس بگید یعنی دختری که روبروتون میشینه را انتخاب نکنید مثلا به تریتب کسی که اول سفرس با کسی که آخر سفر نشسته.بدین ترتیب امتحان اولو قبول میشن و شاه یمن میگه باشه و این ماجراهای قسمت قبل بعد حالا فریدون برمیداره واسه بچهاش اسم میزاره چجور؟ میره خودشو شبیه تمساح میکنه و بعد میره پیش پسر اول میگه من میخوام بخورمت پسر اول در میره برای پسرای دوم و سوم اینکارو میکنه پسر دوم واکنشش اینه که رجز خونی میکنه و شمشیر میکشه و پسر سوم هم میجنگه و هم فرار میکنه بدین ترتیب اسم پسر اول را سلم میزاره فردوسی دلیلم واسش میسازه و میگه بخاطر این اسمشو سلم گذاشته که سالم مونده از خطر تمساح،اسم پسر دوم را تور میزاره تور یعنی شمشیر و پسر سوم را ایرج میزاره نمیدونم چه ربطی داره ولی میگه این معنیش میشه فرد جنگجو و باهوش!

و برای دخترای سرو هم اسم میزاره(هیچی دیگه ثبت احوال را قبضه کرده!)و

و حالا میرسیم به قسمت بیست ششم!

سلفی سه پسر فریدون!
سلفی سه پسر فریدون!


نهفته چو بیرون کشید از نهان/ وقتی تکلیف همه را معلوم کرد

به سه بخش کرد آفریدون جهان/ فریدون جهان را سه بخش کرد

یکی روم و خاور دگر ترک و چین/ روم و خاور(غرب؛تحت لیسانس صنف کامیون دارا،هیجده چرخ، کفی...!)و ترک و چین(شاید الان واستون سوال شه ترکا که غربن چینیا شرقن؟ نمنه!کلا تو شاهنامه دنبال اشکال جغرافیایی باشی یه دفعه دیدی خونتونم گم کردی!)

سیم دشت گردان و ایران‌زمین/همه جا نقره بود و ایران (طلا غیر مستقیم خواسته بگه ایران خیلی خاص بوده)

نخستین به سلم اندرون بنگرید/ اول به سلم نگاه کرد(گفت هو چرا دست تو دماغت میکنی!)

همه روم و خاور مراو را سزید/روم و خاور را داد بهش

به فرزند تا لشکری برگزید/به بچش لشکر داد گفت برو خاور (فکر نکنم هیجده چرخم توان برد لشکر داشته باشه!)

گرازان سوی خاور اندرکشید/اونم رفت سمت غرب

به تخت کیان اندر آورد پای/واسه خودش تخت و تاج بهم زد

همی خواندندیش خاور خدای/ جوری که خدای غرب صداش میزدن(مرحوم ملکه انگلیس ازش خاطره داره!)

دگر تور را داد توران زمین/ و به تور کشور توران را داد

ورا کرد سالار ترکان و چین/ و او را سلطون همه ترکا(یاشاستین) و چینیا و ژاپنیا (ساینارو!)کرد

یکی لشکری نامزد کرد شاه/یه لشکر را نامزد(آقا!...آقا! فری ما از اوناش نیست! منظور گرفتنه)کرد

کشید آنگهی تور لشکر به راه/ فرستاد به توران

بیامد به تخت کئی برنشست/تورم رفت رو تخت لم داد

کمر بر میان بست و بگشاد دست/کمر همت بست و شروع به دادن شاباش کرد(با آهنگ باباکرم؟!)

بزرگان برو گوهر افشاندند/بزرگان رو سرش گوهر ریختند(بزرگان گوهر از کجا آوردند؟!)

همی پاک توران شهش خواندند/و او را شاه توران نامیدند(عه! من فکر کردم فعالیتش را تو مکانیکی برادران قره گوزلو بجز کریم سوسول شروع کرده)

از ایشان چو نوبت به ایرج رسید/وقتی نوبت ایرج شد (کلاه قرمزی در حال فریاد،جیغ و هورا!)

مر او را پدر شاه ایران گزید/ او را شاه ایران کرد

هم ایران و هم دشت نیزه‌وران/ ایران خالی هم نه!ایران و سرزمین عرب ها

هم آن تخت شاهی و تاج سران/و هم اون تخت و تاج را داد به ایرج

بدو داد کورا سزا بود تاج/ که ایرج شایسته این تخت و تاج بود(به مولا مام شایسته بودیم فقط یه مشکل جزمی داشتیم اونم اینکه بابامون شاه نبود!)

همان کرسی و مهر و آن تخت عاج/و کرسی و تخت و عاج و بی ام و و... همه را داد به ایرج

نشستند هر سه به آرام و شاد/ هر سه تاشون شاد و شنگول نشستن

چنان مرزبانان فرخ نژاد/ مثل شاهزاده ها!

اینجا این بخش تموم میشه الان تور و ایرج بخوری ان و تازه چخوس زدن که شاد و شنگولن و دو دقیقه دیگه میفهمن که چی شده و چی نشده میگی نه ببین!

برآمد برین روزگار دراز/ این روزگار دراز بالاخره به پایان رسید(به قول فرنگی ها دیگه رسیدیم به دی اند!)

زمانه به دل در همی داشت راز/زمونه باز یه چیزی تو خودش پنهون کرده بود(اخ کن! هرچی داری رو کن!)

فریدون فرزانه شد سالخورد/ فریدون پیر شد

به باغ بهار اندر آورد گرد/ به باغ بهار(کنایه از جوونی) گرد نشست و خلاصه داریم به بخش«حلوا خوری» برای فریدون میرسیم

برین گونه گردد سراسر سخن/همیشه حرف از این بوده

شود سست نیرو چو گردد کهن/ که وقتی آدم ضعیف میشه که پیر بشه

چو آمد به کاراندرون تیرگی/ وقتی تو کار سیاهی افتاد(یعنی شیطان یکی را گول زد)

گرفتند پرمایگان خیرگی/پرمایگان( تور و سلم) شروع به پررو کردند(پرمایگان چیز خوردن!)

بجنبید مر سلم را دل ز جای/ دل سلم لرزید(یحتمل اسهاله!)

دگرگونه‌تر شد به آیین و رای/اخلاقش عوض شد (این از اوناس که تا مقامش عوض میشه عوضی میشه!)

دلش گشت غرقه به آزاندرون/دلش پر از حرص طمع شد (شیطون هم که یونجه نیست بالاخره چهارتا وسوسه تو تنبون سلم میندازه!)

به اندیشه بنشست با رهنمون/با مشاورش نشستن تا فکرا رو بریزن روهم

نبودش پسندیده بخش پدر/ آخه بخش بندی باباشو دوست نداشت

که داد او به کهتر پسر تخت زر/واسه اینکه باباش تاج و تخت پادشاهی را داد به پسر کوچک تر(شاید پسر کوچک مخ باباشو زده والا از این دهه نودی ها هیچ چیز بعید نیست ...جان؟ آها دهه نودی نبوده؟...)

به دل پر زکین شد به رخ پر ز چین/ از باباش کینه کرد(سیرابی! پررو شده)و ابرو هایش را چین انداخت(حالا چین بنداز پس فردا باید بری از ژاپن واسه ابروهات بوتاکس بخری!)

فرسته فرستاد زی شاه چین/ فرستاد یکی به سمت شاه چین( تابلو پکن_۱۰کیلومتر را تصور کنید!)

فرستاد نزد برادر پیام/به برادرش پیام داد

که جاوید زی خرم و شادکام/ که پابرجت باشی و شاد و شادکام

بدان ای شهنشاه ترکان و چین/بدون ای شاه ترکا و چینیا

گسسته دل روشن از به گزین/ دلت به یه قدم کشوری که بهت دادن(اصن کشور به درک!داد اینجوری قدم برداری خشتکت جر میخوره ها!) خوش نباشه دنبال یه کشور بزرگ تر و بهتر باش

ز نیکی زیان کرده گویی پسند/بدبخت تو ضرر کردی فکر کردی تو سود غرق شدی!

منش پست و بالا چو سرو بلند/ رفتارت شبیه بچه پنج سالس و قدت درازه ماشالله

کنون بشنو ازمن یکی داستان/ حالا گوش بگیر ببین چی بهت میگم

کزین گونه نشنیدی از باستان/که تو عمرت چنین چیزیو نشنفتی

سه فرزند بودیم زیبای تخت/ ما سه تا داداش بودیم

یکی کهتر از ما برآمد به بخت/که کوچیکترین داداشمون خوشبخت شد(نکه الان داری تو بدبختی و قرض قوله خر غلت میزنی؟!)

اگر مهترم من به سال و خرد/ اگه من از نظر سن و تجربه ازش بزرگترم

زمانه به مهر من اندر خورد/ زمونه باید به گرد من بچرخه ؛یعنی من شاه شم(الان مگه کل اروپا را ندادن بهش؟)

گذشته ز من تاج و تخت و کلاه/از تاج تخت من بگذریم

نزیبد مگر بر تو ای پادشاه/ اصن مگه شاهی به تو نمیاد( شاید تره بهش بیاد؟تبعیض تو سبزیجات؟) پادشاه؟

سزد گر بمانیم هر دو دژم/ شایسته است اگه هر دو عصبانی باشیم(میخواید یه گل گاو زبون دم کنید؟)

کزین سان پدر کرد بر ما ستم/اینجور پدر به ما ظلم کردکه (به یاد مرحوم آلن دولن!)

چو ایران و دشت یلان و یمن/ایران و یمنو داد

به ایرج دهد روم و خاور به من/ به ایرج میده و روم وغرب را به من داد

سپارد ترا مرز ترکان و چین/ به تو سرزمین ترکان و چینو داد(میفهمی همش هف هشت ده میلیون کیلو متر مساحت داره اندازه حیاط خلوتت هم نیست!)

که از تو سپهدار ایران زمین/(من به درک)تو که فرمانده ایران بودی چرا؟

بدین بخشش اندر مرا پای نیست/ من از این تقسیم بندی ناراضیم

به مغز پدر اندرون رای نیست/ بابامون مغز نداره(یعنی اگه این حرفو به بابام میزدم با کمربند جوری میزد صدا کفتر دماغ عملی میدادم!)

هیون فرستاده بگزارد پای/ شتر و نامه بر فرستاد

بیامد به نزدیک توران خدای/ شتره به نزدیک شاه توران رسید(شتر هام هوشمند شدند! اخرالزمونه!)

به خوبی شنیده همه یاد کرد/ و نامه بر همه چیو گفت(شترم با سر تائید کرد!)

سر تور بی‌مغز پرباد کرد/و سر تور بی عقل را پر باد کرد(به معنای عامه خرش کرد!)

خب فکر کنم همتون فهمیده باشین قراره چی بشه بعله قراره...صب کن شاید بعضی ها تون هنوز نمیدونید قراره چی بشه ول کن قسمت بعد خواهیم دید!

شاهنامه خوانیفردوسیمحمدصادق مختاریفریدونفردوسی خوانی
۱۵ساله .عشق کتاب .یک کتابم نوشتم(اسم کتابم حکومت به شرط چاقوئه)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید